نفوذ و دخالت استعمارگران روس و انگلیس در دورهی قاجاریه بر کسی پوشیده نیست و آنها نیز در جهت دستیابی به اهداف و خواستههایشان بدون توجّه به نظر صاحبخانه در رقابت کامل بودهاند. بررسی تاریخ این دوره بدون توجّه به نتایج اعمال و رفتار آنها ناقص خواهد بود و سیاست و اهداف کلّی آنها در این دوران بدین روال بوده است:
سیاست انگلستان: «انگلستان نمیتوانست علناً ایران را با نیروی نظامیتسخیر کند؛ زیرا این عمل گذشته از اشکالات زیاد به واسطهی رقابت شدید موجود بین روسیه و انگلستان و به قول لرد کرزن اگر انگلیسها در ایران یک قدم برمیداشتند روسها دو قدم به جلو میآمدند و چون پیشروی روسها در ایران برای امنیّت هند خطرناک بود مأمورین سیاسی انگلستان برای رسیدن به هدف و منظور خود دستور داشتند با ترویج فساد و تحمیل یک عدّه مردم پست و نالایق و دست نشانده به عنوان هیأت حاکمه و ترویج فقر و مرض و جهل ایران را به قبرستانی مبدّل سازند که ساکنین آن را یک عدّه مردگان متحرّک تشکیل دهند تا هیچ وقت برای مقاصد پلیدشان رادع و مانعی در بین نباشد.»[1]
سیاست کلی روسها: «...باید تدابیر گوناگون به کار برد که مملکت ایران روز به روز بی پولتر شود و تجارتش تنزّل کند و به طور کلّی همیشه باید در فکر تنزّل این مملکت بود و چنان باید او را در حال احتضار نگاه داشت که دولت روس هر وقت بخواهد بتواند بدون زحمت قادر بر هلاک و خفه کردن او باشد و به اندک فشاری کار او را به آخر رساند؛ ولکن مصلحت نیست که قبل از فوت کامل و مرگ حتمی دولت عثمانی از جسد ایران بالمرّه قبض روح کند. ممالک گرجستان و ولایات قفقاز شریان حیاتی ایران است و همین که نوک نیش تسلّط روسیه بر آن خلید؛ فیالفور خون از رگ و دل ایران فوران خواهد کرد و چنان او را از حال خواهد برد که به طبابت هزار افلاطون اصلاح طبیعت او ممکن نشود.»[2]