دولت نالایق ایران که نتوانسته بود یک مشت ترکمن صحرانشین را مطیع خود سازد به دستور قبلهی عالم و شاه شاهان از دولت روسیه درخواست میکند که شرّ این ترکمنها را رفع کند و آنها نیزکه دنبال بهانه و وسیلهای برای انجام این کار میگشتند درخواست ملوکانه را هرچه کاملتر انجام داده و شرّ آنها را برای همیشه از سر شاهنشاه غیور کوتاه کردند! و تعجّب در این جاست که چرا حوادثی به این مهمّی در تاریخ کمتر تکرار و بحث شده است و آیا بی توجّهی به آن کمکی به پنهان کاریهای قاجار نیست؟
«دست اندازی روسیه تزاری به مرزهای شمال شرقی ایران به وسیلهی نیروهای مسلّح آن کشور پس از شکست نیروی ایران در مرو از سال 1290 ه.ق. یا 1873 م. به عنوان سرکوب کردن ترکمانان راهزن و تأمین ارتباط تجارتی آغاز گردید. در این سال نیروی تحت فرمان کاوفمان به مسکن ترکمانان یموت یا (یرموت) در شمال رود اترک هجوم بردند و پنج سال بعد یعنی در سال 1295ق./ 1878 م. سرتیپ لازارف سردار ارمنی تابع روسیه به آن ناحیه لشکر کشی کرد تا بالاخره ژنرال اسکوبلف مأمور شد که کار اشغال نظامیتواحی مورد دربار روسیه را تکمیل کند و بالاخره در سال 1299 ه.ق. آخرین پایگاه ترکمانان به تصرّف روسها درآمد. از آن تاریخ مساکن آنان با بقیّه نواحی اشغال شده به وسیلهی نیروی روسیه تزاری در جوار مرزهای کنونی شمال خراسان از دریای خزر تا رود تجن به عنوان ایالت ماوراء بحر خزر جزء امپراتوری روسیه گردید و ناصرالدین شاه نیز طبق معاهدهی مورّخ 29 محرّم سال 1299 ه.ق. مطابق با دسامبر 1881 م. که در تهران منعقد گردید تسلّط روسیه را بر سراسر مرزهای از دست رفتهی شمال خراسان به رسمیت شناخت.»[1]
لازم به ذکر است که در زمان مظفّرالدّینشاه باقیمانده نواحی جنوب شرقی با حکمیّت یک طرفهی کلنل ماک ماهون و نمایندهی ایران یمین نظام از وطن عزیز جدا میشود و مشیرالدّوله نایینی هم به او دستور میدهد که هر چه ماک ماهون از حدود سیستان میخواهد به او بدهید.[2] البّته ناگفته نماند که تغییرات منطقه نفوذ و خاص انگلیسیها یعنی سواحل خلیج فارس به گونهای دیگر میباشد و از آن جا که در تمام این قراردادهای ننگین نقش انگلیسیها واضح و آشکار میباشد همانند دیگر نواحی تحت سلطهی آنها نکات مورد ابهام و اختلاف برانگیز منظور شده است به همین دلیل کمتر نقطهی مرزی است که به طور ریشهای اختلافات حل و فصل شده باشد.