کریمخان در دوران خود با چندین شورش داخلی مواجه گردید. از مهمترین افرادی که بر علیه او قیام کردند عبارتند از هدایتالله خان بیگلربیگی رشت و لاهیجان است که پس از تسلیم شدن دوباره برکار خود ابقاء شد، ولی مجدّداً طغیان کرد. ذوالفقارخان خمسه در زنجان و حیدرخان بختیاری و دیگری میرمهنا در منطقه و سواحل خلیج فارس میباشند. علت بروز این شورشها بیشتر از خودسری حاکمان مناطق ناشی شده و عکسالعمل کریم خان نسبت به آنها مشابه سیاست نادر بوده است که همواره سعی برآن داشت که پس از غلبه بر مخالفانش به شکلی عاملان اصلی را به انقیاد خود درآورده و از نیروی آنان استفاده کند. از آن جا که کریم خان با دشمن خارجی مواجه نبود، وی فرصت یافته بود که تلاش خود را متمرکز بر داخل سازد و اغلب سران شورشی را یا در همان منطقه به فرمانروایی میگمارد و یا به جمع مهمانان مخصوصش در شیراز میافزود. یکی دیگر از رهبران شورشی فردی به نام تقیخان در کرمان میباشد که وضعیت وی با دیگران متفاوت میباشد و پس از دستگیری و انتقالش به شیراز کریم خان دستور قتل وی را صادر میکند و میگوید که چرا جسد سردارش را به آتش کشیده است. شاید هم علّت این دستور وکیل به خاطر برخوردار نبودن تقیخان از پایگاه اجتماعی مهمّی باشد. در مورد علت قیام تقیخان دیدگاه یکسانی وجود ندارد و ظاهراً در جهت کسب منافع خود بوده است که با حاکم درگیر میشود، ولی اکثراً علّت شروع و محرک این شورش را بدین گونه روایت کردهاند که روزی تقیخان تعدادی از شکارهای خود را به رسم هدیه نزد حاکم کرمان خدا مرادخان میبرد. حاکم به سردی با او برخورد میکند و فرّاشان، تقیخان را به زور و توهین از آن جا اخراج میکنند. روزی دیگر که حاکم به عزم تماشا به شهر رفته بود تقیخان عکسالعملی نشان داد که توسّط علی مرادخان که یکی از همراهان خدا مرادخان بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت. تقیخان از رفتار ناپسند آنان بسیار رنجیده گردید و از کرمان بیرون رفت و بر علیه حاکم وقت طغیان نمود. کمکم تعداد زیادی نیرو در اطراف وی جمع شدند و به قلعه کرمان حمله بردند. از آن جا که مردم کرمان نیز از حاکم دلخوشی نداشتند به حمایت از تقیخان برخاستند. سرانجام وی موفّق شد کرمان را تصرّف کند. چون این خبر به کریم خان رسید به مبارزه با تقیخان اقدام کرد. نیروهای کریم خان چندین مرحله شکست خوردند تا این که نظرعلیخان زند توانست کرمان را تصرّف کند و تقیخان را دست بسته به نزد کریم خان آورد و کریم خان به بهانه عمل ناروایش دستور قتل وی را صادر کرد. مؤلّف گلشن مراد در شرح حال تقیخان مینویسد: «تقیخان درّانی که در جرگه شکاریان بود و خامه دو زبان در شرح قتل شاهرخخان زبان به احوال آن گشود. چون مردی فساد اندیش و استعلای هوای نفس سرکش از اندازه بیش و زیاده از قدر و پایه خویش بود و نظر به مضمون این مصرع که به درویشی رسد نخجیربانی، خاطر فتنهکش خویش را به این شغل خسیس تسلّی نمیداد و همواره قدم از مرتبه خویش فراتر مینهاد و بنا بر اندک ترّقی که در زمان شاهرخخان و قلیل تسلّطی که در آن دوران یافته بود تصوّر نمود که اگر به کرمان شتابد شاید که از جانب خدا مرادخان زیاده از ایّام شاهرخخان تربیت و ترقّی یابد. پس به دست وسیلهی شکاری انداخته و آن صید را بار دوش بردباری ساخته وارد کرمان گردانید و به رسم تحفه به نظر خدا مرادخان رسانید. بعلاوه این که از کاس انعام و مکرمت خان شهد لذّتی بخشیده از دست فرّاشان و عملهی درخانه او به علّت اخذ رسوم صدگونه زحمت و هزار قِسم مرارت کشیده و در همان لحظه رخسار طمع از خدمت خان برتافته از دروازه کرمان بیرون شتافته، متوّجه درّان گردید. خدا مرادخان به عقب او کس فرستاد امّا احدی به گَرد نعل پای پوشش نرسید.»[1] و در قسمت تعلیقات این کتاب در باره شخصیت تقیخان مینویسند: «در باره شخصیت و مراحل ترقّی تقیخان، مرد جسوری که از تبار و پایگاه پست و دورهگردی به جایگاه افسانهای دست یافت و کرمان را مدّت پنج سال در برابر نیرومندترین قوای کریم خان زند نگاهداری کرد. گفتنی است که تقیخان درّانی در مدّت پنج سال حکومت خود در کرمان (1172 تا 1166) سکّه به نام خود زد و این شعر را برآن منقوش ساخت:
سکّه زد از ارگ بم تا بیدران شه تقی درّانی صاحبقران»[2]
[1] - ص 152 – گلشن مراد – تألیف ابوالحسن غفّاری کاشانی – به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد - 1369
[2] - ص 786 - همان
3 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397، ص 429