برای گذشتهی تاریخ انسان مرزی را نمیتوان معین کرد و دوران پیش از تاریخ در هالهای از ابهام و پرسشهای بی پاسخ است. برای آن که تا حدودی مرزبندیهای عقیدتی شکل گرفته باشد دانشمندان به لحاظ تاریخی دوران زندگی بشر را بر روی کره زمین به دورههای زیر تقسیم کردهاند که در جای خود هر یک از آنها را به مناسبتی دوباره به بخشهای کوچکترتقسیم شدهاند:
«عصر یخبندان: عصری که قسمتهای وسیعی از کره زمین با یخ پوشیده شده بود که آخرین آن مربوط به 11000 سال قبل است.
عصر حجر: به دورهای گفته میشود که انسان با ابزار سنگی زندگی را سپری میکرد. این دوران مربوط به 8000 سال قبل است.
عصر فلزات: به زمانی گفته میشود که انسان فلزاتی مانند مس را شناخت و با آن ابزارهایی ساخت که از 8000 سال پیش تا کنون ادامه دارد.
عصر آهن: از 4000 سال به این سو.
عصر طلایی: شامل دورهی زندگی انسانها بر اساس اساطیر و داستانها.
عصر کوچ نشینی و متعاقب آن یکجانشینی.
عصر ما قبل تاریخ: قبل از اختراع خط.
عصر تاریخی: دورهای که با اختراع خط آغاز و همچنان ادامه دارد.»[1]
خانم بنفشه حجازی در مورد سیر تحولات زندگی زنان در طول تاریخ و چگونگی نوع نگرش به قشر زنان و در نهایت رو به افول رفتن موقعیت اجتماعی آنان تحقیقات جامعی انجام دادهاند. ایشان در کنار تحقیقات ارزشمند خود و برمبنای حدس و گمان و این که هیچ مدت زمانی برای دوران ما قبل تاریخ قائل نیست، سابقهی تاریخی جغرافیایی تمدن فلات ایران را با تخمین دوره پنجم و قدمت پانصد هزار ساله چنین روایت میکند. «تاریخ انسان از زمانی شروع میشود که مدارک و شواهدی راجع به وقایع و حوادث زمان به دست آمده باشد و قبل از آن را ازمنهی پیش از تاریخ گویند. دانشمندان هنوز موفق نشدهاند که مدت زمان قبل از تاریخ را تعیین کنند؛ مگر بر مبنای حدس و قیاس که به صد میلیون سال یا بیشتر تخمین زدهاند و به پنج دوره تقسیم کردهاند. دوره پنجم با عصر چهارم که زمان ما در آن است پانصد هزار سال تخمین شده است. مملکتی را که امروزه ایران مینامیم، طی قرون متمایز متمادی جزو قسمتی از آسیای صغیر بود که آن را فلات ایران یا نجد Plateau ایران میگفتند. نجد مثلثی است بین دو فرورفتگی خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال و آن به منزلهی پلی بین آسیای داخلی و آسیای مرکزی و آسیای غربی است که تشکیل برآمدگیای میدهد که جلگههای آسیای داخلی را به نجدهای آسیای صغیر و اروپا متصل میکند. این وضع جغرافیایی وظیفه تاریخی را که فلات مذکور در طی هزاران سال تاریخ بشریت ایفا کرده است توضیح میدهد. نزدیک مرزهای ایران در کردستان عراق نشانههایی از سکونت انسان در دوره اشول (Acheutian) دیده شده است (تقریباً دویست الی چهارصد هزار سال پیش) اما در دوران پیش از اشول هم بی گمان انسان در ایران ساکن بوده است. به موجب آثاری که در خود ایران به دست آمده این سرزمین در زمان موستر.Mousterian (پالئولیت میانه) به وسیله انسان مسکون بوده است. آغاز فرهنگ دوران موستر در ایران به صد هزار سال قبل میرسد. آثار مربوط به این زمان در قسمت باختری ارومیه، خاور کویر نمک، فارس و مناطق دیگر از جمله لرستان و کردستان به مقدار زیاد کشف شدهاند. بنا بر تاریخ گذاریهایی که از راه آزمایش رادیو کربن در غار «کونجی» در دره خرم آباد لرستان و شانیدار در حاشیه شمال شرقی عراق شده قدمت این آثار از چهل الی پنجاه هزار سال بیشتر نبوده است.
در زمانی که قسمت اعظم اروپا از تودههای یخ پوشیده بود نجد ایران از دوره باران Pluviaire Period که طی آن حتی درّههای مرتفع زیر آب قرار داشت، میگذشت. در عهدی که میتوان بین 10000 سال تا 15000 سال قبل از میلاد قرار داد، تغییر تدریجی آب و هوا صورت گرفت. در این عهد انسانهای پیش از تاریخ در سوراخهایی که در جوانب پردرخت کوهها حفر میشد و با شاخههای درختان مسقّف میگردید زندگی میکردند. در حدود 5000 سال قبل از میلاد مردم غارنشین در فلات ایران زندگی تازهای را آغاز کردند که در تمدن آنها نسبت به ادوار قبل پیشرفتهایی مشاهده میشود. در این جامعهی بدوی وظیفهی مخصوصی به عهده زن گذاشته شده بود. وی گذشته از آن که نگهبان آتش و شاید اختراع کننده و سازنده ظروف سفالین بود، میبایست چوبدستی به دست گرفته در کوهها به جستجوی ریشههای خوردنی یا جمع آوری میوههای وحشی بپردازد. شناسایی گیاهان و فصل روییدن آنها و دانههایی که میآورد مولود مشاهدهی طولانی و مداومی بود که زن را به آزمایش کشت و زرع هدایت کرد. ویل دورانت مینویسد در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است نه به دست مردان. زنان در آن هنگام که مردان قرنهای متوالی به شکار اشتغال داشتند به تدریج زراعت را ترقی دادند و هزاران هنر خانگی را ایجاد کردند که هر یک روزی پایهی صنایع بزرگ شده است. جامعه شناسان این دوره را که فرد و اجتماع یک نوع مسؤولیت تعاونی در مقابل یکدیگر داشتند غیر از دوره مادرشاهی، دوران کمون ( دوره آزادی بشر از اسارتهای اقتصادی) نیز نامیدهاند. اشتغال و کارایی بالای زنان در این دوران منجر به عدم تعادلی بین وظایف زن و مرد شده است که همین امر اساس بعضی جوامع اولیه که زن در آنها بر مرد تفوق یافته، بوده است. (Matriarcat) در چنین جوامعی و همچنین جوامعی که تعدد شوهران برای زن معمول است زن کارهای قبیله را ادراه میکند و به مقام روحانیت میرسد و در عین حال زنجیر اتصال خانواده به وسیله زنان صورت میگیرد؛ چه زن ناقل خون قبیله به خالصترین شکل خود به شمار میرود. «مرگان» دانشمند آمریکایی پس از تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیده است که در روزگاران قدیم روابط بشر در داخل قبیله مقیّد به هیچ قاعدهای نبوده، به طوری که هر زن به هر مرد و هر مرد به هر زن تعلّق داشته است. مقصود از این که «روابط جنسی بشر مقید نبوده» این است که حدودی که امروز یا در دورهای قبل از دورهی ما برای روابط جنسی بشر دیده میشود، وجود نداشته است. فکر زنای با محارم هم وجود نداشت؛ زیرا که نه فقط در ادوار اولیه برادر و خواهر با یکدیگر زن و شوهر بودند بلکه حتی امروز هم روابط جنسی میان والدین و فرزندان در میان عدهای از قبایل آلاسکا در مرکز آمریکای شمالی، شیلی و هندوستان مجاز است. در هیچ یک از شکلهای خانواده گروهی نمیتوان به تحقیق دانست که پدر فلان فرزند کیست، اما مادرش معلوم است. گریشمن مینویسد که این طرز اولویت زن عصر ماتریکال Matriacale یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بوده و بعدها در آداب اروپائیان فاتح وارد شده است.»[2]
تمدن بشر از زمانی آغاز شد که انسانها به جای سکونت در غارها و جنگلها و یا صحراگردی به شهرنشینی روی آوردند و تشکیل دستهها و گروهها را دادند. در این میان ابداع زبان و خط از مهمترین رخدادهای تمدن بشری محسوب میشود. طبیعی است که به موازات آن رشد اندیشه و کسب تجربه افزایش یافته است. در هر صورت اختراع خط آن قدر مهم است که تاریخ به دو قسمت تقسیم میکند و دوران قبل از اختراع آن را دوران پیش از تاریخ مینامند.[3] سرآغاز دوران تاریخی ایران از تأسیس سلسله مادها میباشد و سلسلههای قبل از آنان را اساطیری دانستهاند که شامل پیشدادیان و کیانیان است. کهنترین نشانههای تمدن انسانی مربوطه به شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن حصار در دامغان، تمدن تپهی سیلک در کاشان، تمدن اورارتو در آذربایجان، تپهی گیان نهاوند و تمدن اقوام کاسی در محدوده لرستان امروزی است. در این فلات بزرگ اقوامی چون عیلامی، لولوبی، کاسپی و غیره نیز زندگی میکردهاند. در سیر تاریخی ایران به این فاصله زمانی باید اشاره کرد که ساکنان اولیه در سیلک و شوش از 4500 تا 3800 ق.م و تمدن پیش از ایلام در شوش از 3100 پیش از میلاد و اولین آریاییها در ایران از 2000 تا 1500 پیش از میلاد سابقه تاریخی دارند. به یقین در بررسیهای تاریخی هرچه به گذشته و عقبتر برگردیم دچار افسانه و اساطیر خواهیم شد که مبنای اظهار نظر در مورد آنها بر حدس و گمان استوار میباشد. درباره قبل از دوران پیشدادیان و کیانیان نیز معتقدند که سلسلههای جیانیان و یاسانیان بر ایران حکومت داشتهاند و در همین ادوار است که به علوم کشاورزی و اهلی کردن حیوانات دست یافتهاند. از بین اسامی برخی حاکمان پیشدادی در ایران به کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، ایرج، منوچهر، نوذر، افراسیاب و از کیانیان کیقباد، کیکاووس، کیسیاوش، کیخسرو، بهمن و داراب میتوان نام برد.
اصولاً مطالعات تاریخی ما بیشتر مربوط به بعد از تأسیس دولت ماد در ایران است و اطلاعات ما راجع به زمان پیش از مادها بسیار اندک است. از آن جا که همواره تمدنهایی در اطراف سرزمینهای مساعد و منابع مهم آب شکل گرفته است، در سرزمین ایران نیز آثار ظهور این تمدنها را همانند تمدن عیلام در خوزستان میتوان دید. یکی از ویژگیهای این تمدنهای باستانی که در مرکز یا نواحی شمال و شرق شکل گرفته بودند، آن بوده است که به دلیل فاصلهی زیاد ارتباط فرهنگی زیاد با هم نداشتهاند. آگاهی ما درباره تمدنهای شهر سوخته، جیرفت و بقیه چندان نیست و تنها محدود به دادههای مبتنی بر حدس و گمان و اساطیر و داستانهای تاریخی و برخی نوشتههای آشوریان میباشد و به احتمال یقین با تحقیقات جدید اطلاعاتی کافی کشف خواهند شد. از جمله سلسلههایی که پیش از ورود مادها فرهنگ و تمدن آنها بر سرزمین ایران تأثیر بسیار داشته است باید از سومریان، اکدیان، بابلیان، آشوریان، عیلامیان و کلدانیان نام برد. هر یک از این سلسلهها برای مدت طولانی در فلات ایران حاکم بودهاند و فراز و نشیب آنان بر آداب و رسوم این سرزمین غیر قابل انکار است. یکی از این عقاید راجع به نقش و جایگاه زن در تاریخ ایران میباشد که سر منشاء آن متأثر از قوانین حمورابی و اندوخته دیگران بوده است. در این میان تحول اساطیر و افسانهها بر مبنای دیدگاه و سلیقهی راویان تغییر شکل یافته است. خانم عنبرسوز در تحلیلی بر سیر تحولات اسطوره به افسانه به این نکته اشاره کرده و معتقد است که با شروع نظام پدرسالاری نقش و نفوذ زنان کاهش یافت و سپس همانند کالایی مبادله میشدند و برای حفظ نام و اموال محدودیتهای شدید بر زنان اعمال گردید و به عنوان ارضای شهوات تلقی شدند: «آن چه سبب شد اسطوره قداست خود را از دست داده و به افسانه و قصه بپیوندد ظهور و ورود نظام پدرسالاری بود که سبب شد کم کم معیارهای ارزش گذشته دگرگون شود و تغییر یابد و این تقدس اسطوره جنبه غیر منطقی و غیر عقلانی به خود بگیرد. لغزیدن اسطوره و رفتن به مرز افسانه سبب تنزل جایگاه زن شد و به واسطهی همین ویژگی بود که بسیاری از داستانها که حقایق را بیان میکردند به راحتی با خرافات آمیخته و یا وارد حیطهی افسانههای کودکان شدند. در هنگام تبدیل اسطوره به افسانه، اولین قدم، ارزش دینی و قداست ماجرا است که تغییر میکند و به تدریج حدف میشود. عمق این نابودی و اعتبار دینی آن جایی است که دگرگونی در مفاهیم و عقاید رایج زمان روی میدهد و این مهم ریشه در تاریخ اجتماعی دارد. و از آن جا که در این مسیر اسطوره از پشتیبانی ایمان مردم برای قداست خود محروم مانده، اجباراً با عقاید رایج اجتماعی همساز میگردد و هر آن چه را که راوی بپسندد منطق معقول و هر آن چه را نپسندد حذف کرده و با استفاده از فن داستانسرایی و به علاوهی ارزش هنری که به آن میدهد روایتی داستانی میسازد که با وجود تغییراتی که پدید آمده بخشهایی در آن ثابت مانده که این همان ریشهی اساطیر را قابل درک میکند.
نظام قدرتمند پدرسالار با ظهور خود «خدای همه توان» را جایگزین «زن ایزدان» میکند و در مدتی کمتر از هزار سال برهما، یهوه، زئوس و ژوپیتر در کسوت پدران نوع بشر پدیدار شده و مادران از اریکهی قدرت به پایگاهی فرودست نازل میکنند و این صحنه بیرون راندن «الهه مادر» توسط «خدا - پدر» انقلابی عالمگیر میشود تا جایی که در یونان باستان قدرت مادینهی خورشید خانم کمکم نزول یافته و به اختری سرد و سترون یعنی ماه بدل میشود و بدین گونه نقشها تغییر میکند و یا در عربستان جاهلی همراه با بعثت پیامبر اسلام الهگان لات و عزی که دختران الله بودند منسوخ گشته و پرستشگاههایشان ویران شد و هرگونه قدرت زن با مکر و فسون آمیخته شد و چنین شد که قدرتهای زنانه را با جادوگری و صفات شیطانی آمیختند و تواناییهای مثبت و والای او را به خفت و ذلت بدل ساختند.»[4]
با وجود این موارد نقش و نفوذ زنان در تاریخ ایران و حکومتها قدمت چند هزار ساله دارد، اما روایات تاریخی هرچه به گذشتههای دورتر مربوط باشد از اعتبار کمتری برخوردار هستند و آمیخته با افسانه است. از داستانهای اساطیری که در ارتباط با زنان است متنوع و زیاد هستند که بیشتر جنبه مذهبی و الهههای آسمانی دارند. در این جا به نام چند تن از زنان تاریخی از بعد مذهبی و شاهنامه اشاره میگردد که هنوز هم جایگاه خود را در فرهنگ ایران حفظ کردهاند.
[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، ص 28
[2] - جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی، تهران قصیده سرا، 1385، صص 29 تا 34
[3] - استاد عبدالعظیم رضایی در مقدمهی جلد اول کتاب گنجینه تاریخ ایران درباره دستاوردها و اندوخته تمدنهای اولیه ایران و اختراع خط مینویسد: «نوشتههای استواری در دست است که در هفت هزار سال پیش نیاکان ما فلزات را میگداختند و از آنها چیزهایی برای آسایش و آرامش خود میساختند. در ده هزار سال پیش میخواندند و مینوشتند و نخستین خط دین دبیره را به کار میبردند؛ در حالی که در هیچ جای دنیا خواندن و نوشتن نمیدانستند. در هشت هزار سال پیش نیاکان ما به پهلوی شعر میگفتند که در تمام دنیا بی پیشینه بود و هیچ ملتی از شعر و شاعری کوچکترین آگاهی نداشتند. نا آگاهان پیدایش خط را از سومریان میدانند در حالی که سومریها از خط دین دبیره ایرانی خط میخی را پدید آوردند؛ نه این که پیدایش خط از آنها باشد.»
[4] - زن در ایران باستان، مریم عنبرسوز، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1390، ص 30
5- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 17