«گرد آفرید دختر کژدهم نگهبان دژ سپید بود که در حملهی سهراب پسر رستم به دژ به دست او اسیر شد. پس از اسارت او، گرد آفرید زیبا که در جنگاوری و کمند افکنی از زنان زبدهی روزگار خود بود با هدف نجات پدر جامهی رزم پوشید و به نبرد با سهراب شتافت. اما با همهی شجاعتی که از خود نشان داد سرانجام با شمشیر تیز سهراب زرهاش دریده شده، نیزهاش نیز به ضرب نیزهی او به دو نیم گردید و به زمین افتاد و با افتادن کلاهخود از سرش سهراب دانست که در تمام آن مدت با زنی در نبرد بوده است. در حالی که از دلیری و زیبایی او غرق در شگفتی شده فریب شیرین زبانیهای او را هم خورد و همچنان که در بند مهر او افتاده بود هم پدرش را آزاد کرد و هم اجازه داد خود او به دژ باز گردد تا بنا بر قولی که به او داده بود از آن پس با یک دیگر آشتی کنند و راه دوستی و همیاری را در پیش بگیرند. اما گرد آفرید چون به دژ رسید و درهای دژ به روی سهراب بسته شد او از فراز دژ به سهراب گفت بهتر است به میان لشکریان خود باز گردد و به فکر ادامه جنگ باشد. چون آشتی بین ایرانیان و تورانیان هرگز امکان ندارد. سهراب هم خشمگین به میان لشکریان خود باز گشت و روز بعد در نبردی شدید چون دژ سپید را تسخیر کرد از گرد آفرید و پدرش و سایر ساکنین دژ نشانهای ندید. چون آنان شبانگاه از راهی پنهانی دژ را ترک کرده و از آن جا دور شده بودند. گرد آفرید در شاهنامه نمایهای از دلیری و تدبیرمندی بانوی ایرانی و شناسهای برای شناخت روحیات زن ایرانی در دوران باستان است.»[1]
[1] - زن از کتیبه تا تاریخ، دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان، پوران فرخ زاد، تهران زریاب، 1378، جلد دوم، ص 1490