– بخش تاریخی
مطالب ارائه شدهی تاریخی در متن کتاب به دو قسمت معرفی کوتاه سلسلههایی که بر ایران حکومت داشتهاند و دیگری در مورد نقش زنان دربار و نفوذ حرمسراها در امور سیاسی تقسیم شده است. روشی که در تنظیم سلسلهها انتخاب گردید بر مبنای ظهور و سقوط دوران حکومتهای مشهور میباشد. از آن جا که هدف اصلی این تدوین دستیابی به اطلاعاتی در مورد مقام و موقعیت زنان دربار بوده است بنابراین از بیان بعضی دولتهای محلی و ملوکالطوایفی نامی و یا غیر نامی اجتناب گردید. احمد کسروی در بخشی از کتاب شهریاران گمنام درباره حاکمان بی نام و به حاشیه رانده شدهی تاریخ ایران مینویسد: «باری بی گفتگوست که روشنی تاریخ پس از اسلام ایران بسته به تحقیق تاریخ و داستان همهی خاندانها است که در این مدت در این سرزمین حکمرانی و فرمانروایی داشتهاند و در این باره هرچه بیشتر تحقیق نماییم بر روشنی تاریخ ما خواهد افزود. ولی افسوس که بیشتری از این خاندانها معروف نیستند و در تاریخهایی که امروز در دست همه است از تازی و پارسی، از خطی و چاپی، هرگز نام برده نشدهاند. حمدالله مستوفی و میرخواند و حافظ ابرو و سید یحیی سیفی قزوینی و دیگران که به گمان خود تاریخ عمومی نگاشتهاند و از آدم و حوا آغاز سخن مینمایند از فرمانروایان پس از اسلام ایران جز بیست و اند خاندان معروف و به نام را یاد نمیکنند. تاریخهای خصوصی هم که در دست است بیشتر درباره همین خاندانها است؛ دیگران که صد خاندان بیشترند از قلم این مورخان افتاده و از یاد خوانندگان فراموش شدهاند. از جمله سه خاندان جستانیان و کنکریان و سالاریان که هر سه دیلمی میباشند و دیگر روادیان آذربایگان و همچنین درباره شدادیان اران است.»[1]
در سیر زندگی پادشاهان درمییابیم که ارکان مهمی چون جنگ، استبداد و زنبارگی در سراسر عمر آنها پایدار بوده است. از بین این اصول ثابت و پایدار تنها جنگها امکان فروکش داشتهاند وگرنه خودمحوری، زنبارگی و غلامبارگی آنان در زمان صلح افزایش هم یافته است. از آن فراتر به هنگام قراردادهای صلح شاهد آن هستیم که رد و بدل شدن دختران به عنوان ضمانت اجرایی امری عادی به شمار آمدهاند. با تحقیقی کوتاه میتوان دریافت که اکثر جنگها فقط به خاطر مقابله با دشمنان شروع نشدهاند، بلکه در بسیاری موارد توسط افرادی چون کوروش تا شاه عباس صفوی به خاطر تمایلات زن طلبانه شکل گرفتهاند. خانم حجازی در روایتی مینویسد: «یکی از خونینترین و بد فرجامترین تمایلات زن طلبانه مبتنی بر میل به جمع مال و افزایش قدرت و فتح و سلطه جویی و فتح و گشایش مرزهای جدید، خواستگاری کوروش از تومی ریس Tamiri ملکه ماسگت Massagetae میباشد که بعد از فوت شوهر بر قوم ماساژت حکومت میکرد. تومی ریس که قصد کوروش را از این پیشنهاد (درخواست ازدواج) درمییابد و به او جواب رد میدهد و کوروش خشمگین سپاه بسیج کرده به سرزمین او حملهور میشود. و سرانجام بنا به بعضی از گزارشها گل سرسبد ایرانیان بر روی زمین درمیغلتد.»[2]
باستانی پاریزی سطحی گستردهتر در همین رابطه مینویسد: «به قول ویل دورانت از 3421 سال تاریخ مدون که در تمدن بشری ثبت شده فقط 268 سال آن بدون جنگ گذشته است و من ضمن نقل این مطلب توضیح یک سیاستمدار بزرگ را هم آوردهام که تازه در همین اوضاع و احوال هم صلح نبوده است، چیزی مگر فاصله میان دو جنگ که فقط اسمش صلح بوده است. یوسف نام نهادند و به گرگ دادند. حالا باید این نکته را بیفزاییم که آن 268 سال صلح هم اگر درست دقت کنیم همان سالهایی است که بعضی پادشاهان زن بر گوشههایی از نواحی زمین حکومت داشتهاند، مثل همان بلقیس و همان بوران دخت و ترکان خاتون و پادشاه خاتون که در پنجاه سال حکومت آنان، حتی یک جنگ کوچک هم در کرمان رخ نداده. حالا آن مرد سالاری و حکومت مردانه کاش لااقل برای خود آن حکام نان و آبی داشت و صلح و آرامشی به وجود میآورد. شکارچی گفت پوست پلنگ بپوش میمنت دارد، خریدار گفت بر پشت صاحب اصلیاش چه قدر میمنت داشت که برای من خریدار دست دوم داشته باشد.
ای هما، بر سر ما خاک نشینان مگذر سایهی بال تو بد نامی دولت دارد
متأسفانه باید عرض کنم که تمام آن مرد وارثان و آن پادشاهان که سوراخ سمبههای تاریخ را گرفتهاند عموماً اسیر و برده و بندهی زنان بودهاند و آن قدر هم اسیر بودهاند که من همیشه میل داشتم فصلی تازه به عنوان جای پای زن در تاریخ باز کنم، زیرا حوادث بزرگ و کوچک عالم را وابسته به مسائل مربوط به زنان میدانم و این تنها مربوط به پادشاهان کثیرالنکاح نیست. پادشاهانی مثل حضرت سلیمان علیهالسلام که سیصد زن حرّه داشت. شبی به خاطر آورد که در یک شب با همهی اینها..... هم نمیخواهم پرونده خسرو پرویز را از بایگانی راکد بیرون بیاورم و دوباره باز کنم که به قولی دوازده هزار زن در شبستان او بودند از بنده و آزاد و در شبانه روز شصت بار.... و حالا کل این ارقام را نپذیریم، قول کریستین سن را باید پذیرفت که سه هزار زن در حرم داشت.»[3]
همان گونه که قبلاً نیز گفته شد یکی از اهداف اصلی این مجموعه بررسی و دستیابی به اطلاعات در مورد نقش زنان در تاریخ سیاسی ایران میباشد. تاریخی که کاملاً مردسالار بوده و تودههای مردم که هیچ، حتی زنان دربار هم در مقابل قدرت نا محدود پادشاهان ارزشی نداشتهاند. اصولاً به هنگام مطالعهی تاریخ در ذهن هر فرد تصویری ایجاد میشود که به طور نا خودآگاه مطالب آن را در بهترین حالت با زمان خودش ارتباط میدهد. برای درک بهتر از محتوای تاریخ باید توجه داشت که این حوادث در چه محیط و فضایی اتفاق افتاده است. به طور کلی در طول تاریخ نمیتوان تفاوتی بین حوادث دربار حاکمان قائل شد، زیرا مفاهیم قتل و جنایت شامل زمان نیستند. بر این اساس در یک سیستم استبداد و خودمحور نمیتوان تفاوتی بین جنایات آشوریان تا عصر حاضر پیدا کرد؛ چه بسا که در زمان صفویه و قاجاریه بدتر از آن هم وجود داشته است و با کوچکترین بهانه زنان و فرزندانشان نابینا و یا به قتل رسیدهاند. در اثر وجود چنین شرایط و محیطی بوده است که حکومتهایی چون هخامنشیان بر اثر بی تدبیری برخی شاهان و همچنین با توطئه و رقابت زنان حرمسرا نابود شدهاند. در رابطه با قدرت نامحدود پادشاهان و ستمی که نسبت به زنان و قتلهای بی صدا انجام دادهاند به یک مورد از دوران باستان اشاره میگردد. «زنان تنها بازیچهی کامرانی نبودهاند، طبق شواهد تاریخی به کمترین و کوچکترین بهانه دستور قتل آنها صادر شده و یا خود مردان رأساً اقدام به کشتن میکردهاند و یا توطئهی قتل همسر خود را میکشیدهاند. هرودوت روایت میکند که کمبوجیه پسر و جانشین کوروش مرض صرع داشت و به علت ناکامیهای چندی در امر کشورگشایی (ماجرای صحرای حبشه) مرض او شدت یافت و گرفتار حالت جنون شد و سفاکیهای زیادی از او سرزد که از جمله کشتن خواهرش رکسانا (روشنک) است. گویند که چون رکسانا بر مرگ برادر دیگرش بردیای دروغین اشک ریخت، کمبوجیه آن چنان لگدی به شکمش وارد ساخت که جا به جا فوت کرد. در مورد دیگر خشایارشاه همسر خویش وشتا را که جمیل و زیبا بود، بکشت، زیرا که شاه گفته بود بی پرده درآید که مردم او را ببینند و جلالت و جمال وی را بشناسند و او نپذیرفت و شاه او را بکشت.
قدرت سیاسی و میل به اقتدار و در دست گرفتن حکومت و استبداد رأی آن چنان بوده است که حتی مادر از دسیسهی فرزند جان سالم به در نمیبرده است. آمنیتس برادرزاده اردشیر سوم از حاکم هراکلیه، دیونیسوس، سه فرزند پیدا کرد پس از آن که فرزندان او دو پسر و یک دختر به سن رشد رسیدند مادرشان حکومت را به آنها سپرد و در دژی که به نام خود ساخته بود و به مسافت بیست میل انگلیسی از هراکلیه دور بود ساکن گشت. فرزندان نا اهل از چنین مادری بهرهمند نشدند و پس از آن که به حکومت رسیدند بنای ظلم و آزار رعایا را گذاشتند و سرانجام مادرشان را نیز کشتند. جان و زندگی زن، موجودی که مادر، همسر و خواهر بوده است پشیزی در برابر معیارهای مادی زر و زور و تجمل ارزش نداشته و به راحتی بی جان میگردیده است. بی ارزشی حاکم بر چنین موجودی طبعاً او را به صورت عروسکی بازیچهی دست میساخته که فوج فوج آنان را به همدیگر هدیه میدادهاند. در چنین محیط پر اقتدار مردانه، زنان چون تخته پارهای اسیر امواج دست به دست گشتن از مغلوب به فاتح و اسیر هوی و هوسهای پر تلاطم مردانه بودند. آنان برای حفظ موجودیت و بقا و چند صباح بیشتر در رفاه و قدرت به سر بردن و دور از بلا زیستن خود نیز مطابق قانونی که بر جنگل حکمفرماست به دسیسه چینی، توطئه و قتل و جنایت و ارتکاب همان رذایل مردانه میپرداختند و به عنوان مثال رکسانا بلافاصله پس از مرگ اسکندر، ستاتیره و خواهرش را به سفر بابل اغوا کرد و هر دو را امر به کشتن داد. آمسترسیس برای یک پیراهن، جاری خود را مثله میکند و دودمان او را برمیاندازد. پروساتیس پس از بر ملا شدن توطئهی دامادش بر علیه دخترش آمسترسیس، تمام خانوادهی دامادش تریتیوخمس را تکه تکه میکند.»[4]
در چنین محیطی که توصیف گردید دسیسه چینی زنان امری طبیعی است و آنان برای رسیدن به جایگاه ممتاز بر علیه هر رقیبی مبارزه خواهند کرد. دوران هخامنشیان را میتوان دورهی استیلای حرمسرا بر ساختار سیاسی حکومت به شمار آورد که این روند تا دوران قاجاریه ادامه داشته است. زنبارگی هخامنشیان را به خاطر مورخان یونانی میتوان در پردهی ابهام قرار داد، ولی روایات دوران ساسانیان، صفویان و قاجاریه را چگونه میتوان انکار کرد؟ مگر نه آن است که زنان ابزاری بیش برای اهداف سیاسی یا نمایش شکوه و تجمل حاکمان و ثروتمندان نبودهاند. برای این نوع ازدواجهای سیاسی و مهریههای سنگین ابتدا و پایانی نمیتوان تصور کرد، زیرا همیشه وجود داشتهاند. مثلاً «بعد از عروسی مأمون با بوران دخت، دختر حسن بن سهل سرخسی و مخارج کلان عروسی او که در تاریخ نظیر ندارد. داستان مبادلات زن و شوهری طغرل سلجوقی با دختر خلیفه عباسی معروف است و باز میدانیم که ارسلان خاتون معروف به خدیجه دختر داوود چغری بیک بود که طغرل عموی دختر، او را به خلیفه عباسی عقد بست و صداق این زن صد هزار دینار بود. چون خطبه ازدواج خواند خلیفه گفت قد قبلنا هذا النکاح به هذا الصداق و از آن روز به بعد رسم شد که زنانی را که برای خلفا عقد میبستند صد هزار دینار برای آنان صداق مینهادند.»[5] و در تاریخ معاصر به ازدواج دختر فتحعلی شاه قاجار به نام شیرین جهان خانم چهار ساله با مهدیقلی خان هفت ساله و امثال آن میتوان اشاره کرد.
[1] - مقدمه کتاب شهریاران گمنام، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم 2535
[2] - جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی، تهران قصیده سرا، 1385، ص 81
[3] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، ص 224
[4] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، منتخبی از صفحات 91 تا 94
[5] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، ص 71
6- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 12