حمله ایران به بصره در زمان کریم خان یکی از جنگهایی است که هیچ علت و توجیهی برای انجام آن ابراز نکردهاند. در مورد نبرد نادر با لزگیها نیز همین عقیده وجود دارد، زیرا هر دوی اینها نتیجهای جز خسارت و تلفات جانی چیزی در برنداشته و حتّیتأمین کننده منافع آتی ایران نیز نبوده است. هیچ کدام از مورّخان در باره علّت جنگ بصره دلیلی موثّق نیافته و تنها بر اساس حدس و گمان به شواهدی اشاره کردهاند و تنها محمد هاشم آصف است که به صراحت از اعتراض کریم خان به حاکم بصره نسبت به این که چرا میرمهنا را به قتل رسانیده نام میبرد. در اینجا این نکته لازم به تذکر است که کریم خان با حالت ضعف درونی عثمانیها روبهرو بوده و اگر در موقعیت مشابه زمان نادر قرار میداشت به طور مسلّم با آن چه که در اواخر عمر کریم خان اتّفاق افتاد صدمات مضاعفی بر ایران تحمیل میشد. مؤلف رستمالتّواریخ در باره عکسالعمل دربار عثمانی نسبت به حمله ایران به بصره مینویسد: «پس چون این قضایای غریبه به ذروه عرض سلطان رومِ خوش مرزم و بوم رسید در وقتی که مهرهی نرد در دست داشت و با صدراعظم مشغول نردبازی بود غیظ و غضب بر آن والاجاه اسلام پناه مستولی شده، برآشفت و امر فرمود که چهار صد هزار نفر لشکر به آلات و اسباب با سرعسکری رزمجوی جنگ آگاه به جانب ایران فرستند. صدراعظم با خفض (تواضع و فروتنی) جناح عرض نمود اسلام پناها مصلحت در این نیست. آن والاجاه اصلاح پسند فرمود مصلحت چیست؟ آن صدر مآلاندیش عرض نمود که پیش از تو، از تو بزرگتران نمودهاند و جز ضرر جانی و مالی و مملکتی چیزی دیگر نیافتهاند، زیرا که داستان سلطان قهّار یعنی نادر پادشاه گیتیستان بیباک هنوز از خاطر رومیان فراموش نگردیده پس صبر نمودن بهتر و آرام گرفتن خوشتر است تا آن که سلطان والاشأن ایران جامه گذارد و ملک به دیگری سپارد، در آن حیص و بیص بصره را وا میگذارند و میروند و بیرنج و تعب به تصرّف کارگزاران تو درخواهد آمد و اگر عسکر به ایران فرستی ایران رستم خیز است از هر گوشه هزار رستم بیرون تازد و با هم اتّفاق نمایند و در عالم شورش اندازند و میترسم خدا نکرده دولت روم را بر هم زنند و از تسخیر ممالک روم دم زنند. پس سلطان از استماعِ این سخنان آتشِ شعلهور غیظش فرو نشست و با آب و حلم و زلال صبر دست و روی خویش بشست. بعد طایفهای از اعراب حول و حوش بصره با عالیجاه علی محمدخان زند مذکور یاغی شدند. آن عالیجاه از بصره بیرون انداختند که ایشان را تنبیه نماید. ایشان در رهگذر آن عالیجاه آب بسیاری انداختند که صحرا مانند دریا شد و آن عالیجاه با چهار هزار نفر لشکرش در آن جا غرق شدند. چون این خبر به والاجاه کریم خان زند رسید عالیجاه صادقخان زند برادر خود را با لشکر بسیار به جانب بصره فرستاد و چون اهل بصره باز یاغی شده بودند و در بسته بودند آن عالیجاه به قهر و غلبه بصره را مسخر نمود و سه روز آن را به تاراج داد و حاکم بالاستقلال آن شد.» [1]
دکتر شعبانی در باره این حمله و نتایج آن مینویسد: «در باره علّت بروز اختلاف بین کریم خان و دولت عثمانی نظرهای متعدّدی وجود دارد؛ امّا به یقین قبل از تسخیر بصره مدّتی بود که روابط دو کشور به سردی گرائیده بود. برخی معتقدند که انتقال تجارتخانه انگلستان از بوشهر به بصره در سال 1188ه.ق علاوه بر رونق اقتصادی بصره موجب زیانی عظیم بر تجارت خارجی ایران گردید، لذا کریم خان با حمله به بصره میخواست زهر چشمی از آنان و دیگر فرنگیان مقیم شهر بگیرد و بصره را از رونق بیندازد و طبعاً تجارت بنادر ایران را رونق دهد. سرپرسی سایکس رشک و حسد کریم خان را عامل تحریک وی در حمله به بصره میداند. دستهی دیگر معتقدند که رفتار سوء عمرپاشا والی بغداد عامل تحریک کریم خان در حمله به بصره بود زیرا زمانی که زکیخان مأمور عزیمت به عمان شد کریم خان از والی بصره تقاضا کرد که به سپاه ایران اجازه بدهد از طریق خشکی عازم عمان شود ولی چنان که یادآور شدیم عمرپاشا نه تنها به درخواست او توجّهی نکرد بلکه مقداری آذوقه نیز در حمایت از عصیانگران برای عمّال آنان فرستاد.
نکته دیگر این است که در هنگام حضور کریم خان در خوزستان و به وقتی که مشغول سرکوب قبایل سرکش منطقه بود والی بغداد طی نامهای به وی اطلاع داد اگر کریم خان در سرکوبی قبیله بنیکعب به او کمک کند دولت عثمانی سپاه ایران را با ارسال آذوقه و کشتی یاری خواهد کرد. کریم خان بر این اساس وارد جنگ شد امّا در بحبوحه درگیریها دولت عثمانی فقط به ارسال دو کشتی کوچک و یک قایق تشریفاتی مخصوص کریم خان اکتفا کرد و طی نامهای اعلام داشت که به علّت قحطی و کمبود غلات در منطقه امکان ارسال ملزومات بیشتری را ندارد. نکته دیگر این که در جریان شیوع طاعون سال 1178ه.ق در عتبات عالیات و مصیبتهایی که در اثر گسترش آن به وقوع پیوست بسیاری از ایرانیانی که در جوار اماکن مقدسّه به کسب و کار اشتغال داشتند از بین رفتند و با سوء سیاست عمرپاشا اموال و لوازم ایرانیان را به نفع دولت عثمانی ضبط کردند. تقاضای کمک وابستگان این افراد از کریم خان به دلیل کارشکنی عثمانیان به نتیجه مطلوب نرسید زیرا کریم خان استرداد اموال را از عمرپاشا درخواست کرد امّا با بیتوجّهی والی مواجه شد. از دیگر موارد تیرگی روابط دو کشور اخذ عوارض از ایرانیانی بود که به قصد زیارت مکه و اماکن مقدسّه در عتبات از خاک عثمانی میگذشتند. آنان میبایست مبلغی به عنوان حق عبور به مأموران آن دولت بپردازند و چون این نوع عوارض مدّت مدیدی بود که سابقه نداشت مورد اعتراض کریم خان قرار گرفت. دخالتهای عثمانیها در ایلات غرب ایران مانند ایل کردبابان، حمایت ایران از جانشینی محمدپاشا، اعتراض ایران به قتل میرمهنا توسط مأموران عثمانی و مسائل سیاسی دیگری از ا ین دست از عواملی بودند که بر تیرگی روابط ایران و عثمانی تأثیر میگذاشت.
پس از آن که میرمهنا به قتل رسید وکیل دستور جمعآوری سپاه برای فتح بصره صادر کرد و برادر خود صادقخان را مأمور اجرای این نیّت گردانید. شواهد و قراین امر نشان میدهد که خان زند به نهایت عجز و درماندگی اولیای دولت عثمانی وقوف پیدا کرده بود. کریم خان در ابتدا سفیری به نام عبدالله را نزد مصطفیخان، سلطان عثمانی به استانبول فرستاد و با یادآوری مسائلی که سبب تیرگی روابط دو کشور گردیده بود در برابر قتل میرمهنا درخواست کرد عمرپاشا از سوی دولت عثمانی مجازات شود و سر او را به نشانه تکریم عثمانیان به نزد کریم خان بفرستند. سلطان در جواب وکیل کوشید او را با مواعید دوستی از خیال حمله به عثمانی منصرف کند. کریم خان نیز فوراً با اغتنام فرصت دستور تدارک سپاه را صادر کرد تا بصره و در صورت امکان نقاط دیگر عراق را هم به تصرّف درآوردند. سپاه زند در آغاز محرم سال 1189ق وارد هویزه شد و روز دوازدهم به کنار اروند رود رسید. اگرچه توپخانه عثمانیان در بصره و کشتیهای انگلیسیها در اروند رود آنان را زیر آتش گرفتند، اما با گذاشتن یک ردیف از قایقهای کوچک و بستن آنها با زنجیر و انداختن لنگرهای قایقها از چپ و راست پلی ساختند. در حین احداث پل هم دو هزار نفر از شناگران بختیاری را به آن طرف رودخانه فرستادند. روز ششم صفر سپاه ایران به طرف ساحل بصره حرکت کردند و در روز هشتم صفر شهر بصره را در محاصره گرفتند. صادقخان به دنبال عبور سپاه ایران از اروند رود به محاصره شهر پرداخت. انگلیسیها چون موقعیتشان را در خطر دیدند تجارتخانه خود را از بصره به کویت انتقال دادند. سپاه ایران با مقاومت عثمانیها روبهرو شد. سرجان ملکم علّت حمایت مردم را از سلیمانآقا حاکم بصره به دلیل صفات نیک و عدالتخواهانه وی میداند. صادقخان دستور داد در مقابل شهر قلعههایی بنا شود تا توپهای قلعه کوب را به فراز آنها مستقر سازند. اما مردم بصره آنچه را که به واسطه بمباران از دیوار شهر تخریب میشد شبانه ترمیم میکردند. با محاصره بصره بسیاری از اعراب منطقه برای مساعدت به اهالی بصره و یا سپاه زند آماده میشدند. به دستور صادقخان زنجیره محکمی در مدخل رودخانه بستند و سپاه ایران از دو طرف عبور و مرور را تحت نظر گرفتند. امّا در یکی از شبها بر اثر طوفان زنجیرها پاره شد و برخی از اعراب که از عمّان آمده بودند، توانستند در زیرآتش توپخانه سپاه صادقخان خود را به بصره برسانند. سرانجام حاکم بصره بعد از سیزده ماه محاصره به علت کمبود آذوقه و عدم وصول کمک جدّی از سوی بغداد ناچار تسلیم شد. در 28 صفر 1190ق سلیمانآقا با تمامی اقوام خود و بزرگان بصره به خدمت صادقخان رسید و از وی امان خواست. متعاقباً سپاه ایران چند روز بعد وارد بصره شد.
صادقخان در آن جا به سپاهیان دستور داد در شهر دست به غارت نزنند امّا برای مردم بصره 125 هزار تومان غرامت جنگی تعیین کرد تا بپردازند. صادقخان چهار ماه پس از فتح بصره به دستور کریمخان، علی محمدخان زند را به حکومت آن جا منصوب کرد و خود به همراه بزرگان شهر به شیراز بازگشت. علی محمدخان جوانی دلیر ولی خام بود و کار به سبکسری میکرد، لذا طغیان بزرگی روی داد و کار بر ایرانیان تنگ شد. در نتیجه کریم خان مجدّداً صادقخان را مأمور سرکوب متمرّدان کرد. با ورود سردار زند شورشیان و عشایر یاغی متفرّق شدند و صادقخان توانست بار دیگر نظم و امنیت را در بصره برقرار سازد. در همین ایّام بود که خبر درگذشت کریم خان به وی رسید و چون صادقخان خود داعیه جانشینی وکیل را در سر داشت و میدانست که در شیراز نیروی قابل اعتناء و مدّعی محکمی وجود ندارد بصره را به امید رسیدن به قدرت رها ساخت. عثمانیها نیز از فرصت استفاده کرده و در سال 1193ق مجدّداً شهر را اشغال کردند.»[2]
[1] - ص 402 – رستمالتواریخ – محمد هاشم آصف – به اهتمام محمد مشیری - 1352
[2] - صص 60 تا 64 – مختصر تاریخ ایران در دورههای افشاریه و زندیه – دکتر رضا شعبانی - 1378
3 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397، ص 440