پیامی از تاریخ (سقوط ساسانیان)
با توجه به موقعیت زمان، عوامل متعددی در نابودی هر سلسله نقش داشتهاند. یکی از عوامل مهم تضعیف ساسانیان مربوط به آثار منفی عیاشی و زنبارگی خسروپرویز و عملکرد مریم و شیرین از نفوذیهای امپراتوری روم میباشد. گذشته از چگونگی به سلطنت رسیدن خسروپرویز، سرانجام حکومت وی نیز بعد از 38 سال سلطنت با آمیختهای از فساد، خرافهی منجمان و غیبگویان و فالگیران، قدرت نامحدود سرداران و موبدان به پایان رسید. برای آشنایی بیشتر لازم به ذکر است که بعد از قتل خسروپرویز پسرش قباد دوم (شیرویه) به حکومت رسید، اما اوضاع دربار چنان آشفته بود که در عرض چهار سال یازده تن بر تخت نشستند. از جملهی این افراد باید از دو تن دختران خسروپرویز به نامهای بوراندخت (بوراندخت به معنی دختری با چهره گلگون) و آزرمیدخت (آذر به معنی آتش در صورتی که آزر به معنی پیر نشدنی یا دختر همیشه جوان است.) نام برد. دوران سلطنت یک سال و چهار ماه بوراندخت مصادف با خلافت ابوبکر و اوایل عمر بود. دوران سلطنت آزرمیدخت کمتر از چهار ماه طول کشید، زیرا در شروع سلطنت با درخواست ازدواج یکی از سرداران بزرگ به نام فرخ هرمزد قرار گرفت. از آن جا که این درخواست را به منزلهی توهین مقام سلطنت و خود میدانست با عملی ناجوانمردانه او را به قتل رسایند. سپس رستم پسر فرخ هرمزد به انتقام خون پدر بر آزرمیدخت شورید و در ابتدا چشمانش را میل کشید و او را کشت. بنابراین سقوط اصلی سلسلهی ساسانیان در زمان یزگرد سوم نبوده است و باید در دوران حاکمان مستعجل و زمامداری ثروتمندان و سرداران و موبدان قدرتمند جستجو کرد.
برای آن که تا حدودی با موقعیت اعراب آشنا شویم به این نکته میتوان اشاره کرد که در ورای اوضاع آشفتهی حیره لازم به ذکر است که با ظهور اسلام و تحکیم اعراب، منطقهی یمن در دست زنی به نام آزاد بود. (آزاد همسر پسر امیر باذن بود که بعد از باذن جانشین وی در یمن شد.) در شرح وی و تأیید حکومتش از جانب پیامیر اسلام چنین آمده است: «پس از تصرف دوبارهی یمن به دست ایرانیان باذن در آن جا به نایبالسلطنگی نشست و این تاریخ درست مقارن با خبر بعثت رسول اکرم در سراسر دنیا بود. اندیشهی تازهای که میرفت تا آن منطقه را تکان داده و در آن دگرگونیای به وجود بیاورد. «آزاد» از آن زمان در پیرامون کیش جدید به کاوش و پژوهش پرداخت و در هنگامی که حضرت محمد «ص» نخستین دعوت نامهی خود را برای خسروپرویز فرستاد. آزاد که مجذوب اصول دین اسلام شده بود با شوق بسیار به این دین گروید و مسلمان شد. در هنگام سقوط امپراتوری ایران چون خاک یمن به دست مسلمانان فتح شد باذن نایبالسلطنه ایرانی تبار یمن نیز با زندگی بدرود گفت و بدینسان آزاد که دیگر یک بانوی مسلمان به شمار میآمد به ادره امور یمن نشست و به سبب تدبیر و درایتی که در اداره امور ملک و مردم از خود نشان داد همه جا مورد احترام و ستایش اهالی یمن قرار داشت. او در واقع مؤسس قوم بنو احرار یا آزادگان یمن است که همه جا به تقوا و پرهیزکاری شهره بودند. در تاریخ نامهها آمده است به سبب خدمات انسانی و ارزندهی ملکهی «آزاد» نخستین بانوی مسلمان ایرانی حضرت محمد «ص» برای او دعای خیر کرد و او را به نیکی و بزرگواری مورد ستایش قرار داد. از پایان زندگانی و تاریخ دقیق تولد و مرگ این بانو آگاهی دقیقی در دست نیست. تنها میدانیم که پس از نشستن به حکمروایی در فتنهای که یکی از سران قبایل به نام اسود عنسی که به سبب نقابی که پیوسته بر چهره میانداخت او را ذوالخمار یا پرده پوش مینامیدند، مدت کوتاهی به اسارت درآمد و به زندان رفت، اما سرانجام با یاری پسر عمویش فیروز دیلمی از زندان آزاد شده آن فتنه را فروخواباند و بار دیگر به حکومت نشاند.»1
1- زن از کتیبه تا تاریخ، دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان، پوران فرخ زاد، تهران زریاب، 1378، جلد اول، ص 68