اصولاً در هر جنگ غالب و مغلوبی وجود دارد که مهمترین دستآورد آن میتواند پاسخ گفتن به بسیاری از چرا و علّتهای تاریخ باشد. نادر با فتح دهلی کاری را انجام داد که از نظر عظمت نمونهی آن را باید در تاریخ قبل از اسلام ایران جستجو کرد. مایکل آکس در باره اهمیّت و نتایج سیاسی این فتح مینویسد:«پیروزی در جنگ کرنال و فتح دهلی نادرشاه را در مقیاسی کاملاً جدید به یک چهره بینالمللی تبدیل کرد. خبر فتح دهلی توسط بازرگانان و سوداگران در سراسر جهان اسلام پخش شد. بسیاری گمان کردند دورهی جدیدی از سلطه ایران آغاز شده است. نمایندگان تجاری شرکتهای اروپایی و هیأتهای مذهبی مقیم هند گزارشهایی را در باره این واقعه به پایتخت کشورهایشان ارسال کردند. مقامات مافوق آنها نیز با علاقهمندی خواستار کسب اطّلاعات بیشتر در باره ایران و دستآوردهایش میشدند. خود نادرشاه نیز چند ماه بعد برای نمایان ساختن شکوه و عظمت پیروزیاش هدایای گرانبهایی از جواهرات و فیلها را همراه سفیران به دربارهای عثمانی و روسیه ارسال داشت.[1] در عرض چند ماه کتابهایی راجع به نادر تقریباً در تمام زبانهای مهّم اروپایی منتشر گردید و تا چندین سال نام این پادشاه برای افراد تحصیل کرده نامی آشنا بود. فتح دهلی اوج پیروزیهای نادر بود.»[2]
پس از آن که نادر در جنگ کرنال بر نیروهای هند غلبه یافت در اوّلین ملاقاتهای خود با نظامالملک اهداف اقتصادی خود را مطرح ساخت و مدّعی جبران خسارات وارده به نیروهای ایرانی گردید. وی از همان هنگامی که وارد شهر دهلی شد برنامه جمعآوری غنایم را تحت نظارت سربازان ایرانی به امرای هندی دیکته نمود. بعضی از خوانین بر اثر تحقیر به شدّت ناراضی بودند و عکسالعمل نشان دادند و به همین دلیل است که برخی مورّخان عامل و محرّک شورش مردم دهلی را جمعی از همین خوانین هندی دانستهاند. در باره شیوه جمعآوری غنایم و پیشکشها تقریباً همه منابع به صورت یکسان توصیف کردهاند و حتی بدین نکته نیز اشاره داشتهاند که محمّدشاه در مقابل بخشش و کرامت نادر که او را به پادشاهی ابقاء نموده، خزاین سلطنتی و سرزمینهای وسیعی را به عنوان لطف و حقشناسی به نادر اعطاء کرده است؟! مایکل آکس راجع به این مسأله مینویسد:«قرارداد مزبور ضمن مراسم بار عام در دوازدهم ماه مه که محمّدشاه و درباریان مغول اعظم در آن شرکت جسته بودند رسماً اعلام گردید. نادرشاه شمشیرهای مرصّع و چندین شیئ قیمتی دیگر به رسم هدیه به محمّدشاه اعطاء کرد. از میان این هدایا مهمترین شییء جقّهای بود که نادرشاه به نشانه بازگردادندن پادشاهی محمدشاه به دستار وی نصب کرد. محمّدشاه از این گشادهدستی نادرشاه که باعث شده بود وی دوباره به عنوان یکی از پادشاهان جهان در مقامش ابقاء گردد اظهار قدردانی نمود و در ازای این الطاف از نادر درخواست کرد تمام سرزمینهای قلمرو امپراطوری مغول در غرب رود سند از تبّت و کشمیر تا دریا را به رسم هدیه قبول کند.[3] البتّه این معاملهای بود که پیشاپیش طرّاحی شده بود و بخش دیگری از یک نمایش مسخرهی سیاسی به شمار میآمد همانند مراسم ورود نادرشاه به دهلی. این بار نیز به محمّدشاه اجبار شد که تظاهر به اعطای هدایا کند. اشاره به اشتراک نژاد ترکیبی دو پادشاه در قرارداد، این گمان را در ما به وجود میآورد که مواد مربوط به واگذاری اراضی به طور مستقیم از طرف نادر دیکته شده است. اشاره به خاندان گورکان دلالت بر بزرگداشت خاطره دو فاتح آسیا چنگیز و تیمور داشت. در سند مزبور محمّدشاه در مورد نادر چنین میگوید به علوّ همّت و فرط محبّت و به ملاحظه بزرگی خانواده گورکانی و افتخار شجرهی طرخان تفقّد فرموده، تخت و تاج هندوستان را به ما واگذار کردند.»[4]
در مورد ارزش غنایم کلمهی بیحد و حساب بیان شده و ارقام متفاوتی را ثبت کردهاند. دکتر شعبانی در باره شرح و چگونگی اخذ غنایم، تحت عنوان ارمغان هند مینویسد:«پس از ورود نادرشاه به دهلی محمّدشاه که سفره افتادگی در بزم ضیافت گسترده و مراسم تکریم و تسلیم به تقدیم رسانیده بود تمام جواهرخانه و اثاثیهی پادشاهی و ذخایر سلاطین پیشین را که در طی قرنها گرد آمده و در دستگاه سلطنت موجود بود در پیشگاه نادرشاه به معرض درآورد و هر چند که به قول میرزا مهدیخان، شاه نظر اعتنا بر آن کنوز و خزائن نیفکند و دامانِ نیازمندی را از قبول آن در چید، باز به واسطهی اصراری که محمّدشاه در پذیرش آنها داشت ناگزیر معتمدان امین به ضبط خزاین و بیوتات تعیین فرمودند و وقتی که در عرض چند روز ضابطان خزاین و بیوتات از انجام شغل مقرّر فارغ شدند حاصل بحر و کان و ظروف زرین و سیمین و اوانی و اسباب مرصّع به جواهر ثمین و اجناس نفیسه چندان به قلم آمد که محاسبان اوهام و دفتر نویسان افهام از حصر و احصای آن عاجز آمدند. صرف نظر از تخت طاووس به قول میرزا مهدیخان دو کرور جواهر که هر کروری صد هزار روپیه است صرف ترصیع آن شده بود. لآلی غلطان و الماسهای رخشان که نظیرشان در خزاین هیچ یک از شاهان سلف وجود نداشت نیز به مخزن دولت نادری منتقل شد و آنگاه از روز هیجدهم ذیحجه 1151ه سازمانی با شرکت عظیماللهخان و وکیل سیتا رام استاندار بنگاله با همه کارمندان دفتری و حسابداران درباری و طهماسبقلیخان جلایر در خانهی سربلندخان تشکیل شد و جمعآوری غنایم جنگ اقدام نمود. نخست فهرستی از میزان دارائی توانگران کشور هند برداشتند و سپس به فراخور دارائیشان مبلغی به پای آنها نوشتند. میزان خراج ثروتمندان تقریباً تا پنجاه درصدِ میزان دارائی آنها تعیین میشد. نادرشاه دستور اکید داده بود که در موقع اجرای این عمل از هرگونه خشونت و بدرفتاری با مردم خودداری شود!
هنگامی که میزان بدهی همه اهالی معلوم شد و مقرّر گردید که دهلی مجموعاً دو کرور خرج بپردازد، نظامالملک و سربلندخان و سه تن دیگر از اشراف مأمور جمعآوری وجوه گردیدند. مأمورین کوتوال هند به اتّفاق نسقچیهای ایرانی خانه به خانه را بازرسی میکردند و از هر صاحبخانه میزان دارائی و درآمد وی را استفسار میکردند و برای هرکس به نسبت دارائی او باجی تعیین مینمودند. ملکم مینویسد امّا دادن وجه بر مردم هند چندان صعب نبود که طریقهی اخذ آن. و چون محصّلین وجه مزبور از اهالی خود هندوستان بودند فرصت غنیمت دانسته بنای اخد و طلب گذاشتند و به جهت هر ده هزار روپیه که به خزانه نادر رسانند چهل یا پنجاه هزار برای خود میگرفتند و بدین سبب مردم را اذیّت و آزار میکردند تا آن چه دارند بروز دهند به نوعی که جمعی کثیر از مردم ار فرط شکنجه و عقوبت هلاک شدند و بسیاری از معتبرین هنود یا به جهت این که در معرض استخفاف و استحقار درنیایند یا به سبب این که مال را عزیزتر از جان میداشتند خود را تباه کردند.
پس از مرگ سعادتخان، نادرشاه یک دسته نیرومند از سپاهیان ایران را مأمور تصرّف ثروت وی نمود و نیز تمام دارائی خان دوران و مظفّرخان را جمعآوری کرد. هیأتی که برای اخذ خراج معیّن شده بود. تا تاریخ دهم محرّم 1152 به برآورد و گرد آوردن پیشکشها پرداخت و بنا به گفته فریزر سیاههی آن را به شرح زیر به پیشگاه شاهنشاه ایران تقدیم داشت. پیشکشی محمّدشاه:
1- جواهر و سنگهای گرانبهای پادشاه هند و دیگر شاهزادگان 93،750،000 تومان
2- تخت طاووس و نُه تخت مرصّع دیگر و افزار ساخته از زر و سیم 33،750،000 تومان
3- موجودی زر و سیم خزانه پادشاهی هند و تقدیمی خود محمّدشاه 35،750،000 تومان
4- اثاثیهی کاخهای پادشاهی هند 11،250،000 تومان
5- ظروف زر و سیم(که گداخته و سکه زدند)18،750،000 تومان
6- پارچههای زربفت گرانبها 7،500،000 تومان
7- افزار جنگی: توپ، تفنگ، شمشیر، نیزه، دشنه 3،750،000 تومان
پیشکشی مهاراجهها و سرداران و بزرگان کشوری و لشکری:
8- مهاراجهها و سرداران و استانداران 75،000،000 تومان
9- کانون افسران ارتش هند 15،000،000 تومان
10- پیشکشی مظفرخان 15،000،000 تومان
11- پیشکشی نظامالملک و قمرالدین خان 11،000،000 تومان
12- پیشکشی بازماندگان خان دوران 3،750،000 تومان
13-دارائی سعادتخان برهانالملک 1،125،000 تومان
جمع 325،000،000 تومان
مورخان و نویسندگان دیگر هر کدام در باره میزان وجوه برآوردهایی دارند که جهت مقایسه و ملاحظه ذیلاً به ذکر تعدادی اکتفا میشود:
1-سرجان ملکم در کتاب تاریخ ایران 70،000،000 لیره انگلیسی
2-سرپرسی سایکس 90،000،000 لیره انگلیسی
3-ث.ف.لافوز در کتاب تاریخ هند 33،000،000 لیره انگلیسی
4- ژنرال کشمیشف در کتاب جنگهای نادرشاه 300،000،000 لیره انگلیسی
5- بروان در کتاب تاریخ ادبیات ایران 87،500،000 لیره انگلیسی
6- مینورسکی در کتاب تاریخچه نادرشاه 110،000،000 روپیه هندی
7- فروغی(ذکاءالملک) تاریخ ایران از 300 تا 700 کرور تومان
8- عباس اقبال در کتاب تاریخ عمومی از400 تا 800 کرور تومان
9- عبدالله رازی همدانی در کتاب تاریخ ایران از 400 تا 870 کرور تومان
10-ویلهم اشتولس در کتاب اوضاع تجارتی ایران 1،750،000،000 مارک
لکهارت جمع وجوه و جواهرات را بالغ بر هفتاد کرور(700،000،000) روپیه قلمداد میکند.
گذشته از این غنایم نادرشاه شصت هزار جلد از کتابهای خطی گرانبها که برخی از آنها را خود از کتابخانه پادشاهی هند جدا کرده بود به ایران آورد.»[5]
پس از آن که نادر با فتح دهلی به اهداف خود رسید با قیافه و حالت غرور و شادان در تاریخ سوم یا هفتم صفر سال 1152 به قصد مراجعت به ایران شهر دهلی را ترک کرد. در مورد قیافه و ظاهر نادر مینویسند:«نادرشاه به تاریخ هفتم صفر در حالی که سوار اسب عراقی بود در دهلی رو به دروازه کابل به راه افتاد. «آشوب» که در میان تماشاگران بود نادر را چنین وصف میکند که کلاهی سرخ رنگ بر سر داشت و بر آن جیغهای جواهرنشان نصب شده و شال سفید کشمیری به دور کلاه بسته بود. نادر، جوان و نیرومند دیده میشد و قد خود را راست میگرفت. ریش و سبیل او به رنگ مشکی خضاب شده بود. در خیابان شهر که میرفت سر خود را بالا نگه میداشت و به پیش نگاه میکرد. مواقعی که مردم به او شادباش و آفرین میگفتند با هر دو دست سکّههای روپیه به سوی آنان میانداخت.»[6]
انتقال گنجینهی 200 ساله هند کار آسانی نبود و هزاران چهارپا به کار گرفته شدند و بسیاری از آنها در مسیر راه غارت و چپاول و مفقود گردیدند، زیرا زمانی که هزاران شتر و قاطر و 300 فیل غنایم را حمل میکردند، در بین راه دهقانان و راهزنان در هنگام شب به عقبه و جناحهای صف چهارپایانِ حامل گنجینهها حمله میکردند و هر چه میتوانستند به غارت میبردند به گونهای که تا زمان رسیدن قشون ایران به نزدیکی لاهور، تقریباً هزار رأس از این حیوانات ربوده شدند. در مقدمه کتاب حمید دوامی که به شکل داستان میباشد در باره چگونگی حمل غنایم به سمت ایران به نقل از عالم آرای نادری مینویسد:«.... موازی بیست هزار نفر شتر در سرکارِ خاصّهی شریف موجود بود و موازی چهار هزار نفر شتر را جواهر و مرصّع آلاتِ پادشاهی بارگیری نمودند و موازی دو هزار نفر دیگر را هم تخت و نیم تختِ زرّین و سیمین و مکلّل به جواهر و دو هزار نفر دیگر را اسباب اسب و یدکی مرصّع و زرّین و لگام و مرصّع و اسباب اصطبل و موازی دو هزار نفر شتر دیگر را از قبیل زرّینهآلاتِ مرصّع چون جام و زیر جامِ بلورینِ کندهکاری مکلّل به جواهر و طرحی یشم و طلا و سرپوشیهای بلورین و غیر هم که عقل از تصوّر آنها عاجز بود، بارگیری نمودند و موازی شش هزار نفر دیگر را اشرفی مُهر شاه جهانآباد بارگرفتند و موازی بیست و چهار هزار رأس استر را زرِ سفید و نقرهآلات بار بستند. و دیگر تختی بود به تخت طاووس که ابتدا بانی آن همایون شاه بود و در عهد خود آن چه از جواهرات نفیس قیمتی که در بلاد هندوستان بود، جمعآوری نموده و صرف آن نمود و به اتمام نرسید.... و اولاد به اولاد پادشاهان گورکان خزاین خود را صرف آن تخت میکردند تا آن که در عهد محمّدشاه به اتمام رسید و هفتاد شتر آن تخت را میکشیدند.»
[1] - دکتر شعبانی در صفحه 927 جلد دوم تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه مینویسد:«نادر در صدد بوده است که با ملکه روسیه آنّا دوشس دوکورلانه یا احیاناً جانشین او الیزابت پترونا ازدواج کند.»
[2] - ص 272 – شمشیر ایران- سرگذشت نادرشاه افشار – مایکل آکس ورسی- ترجمه حسن اسدی 1389
[3] - جمس فریزر در صفحه 190 کتاب خود راجع به واگذاری سرزمینها در تاریخ چهارم محرم سنه 1152ه.ق در شاه جهان آباد که به نادر واگذار میشود،مینویسد:«ما تمام ممالک واقعه در مغرب رودخانه اتک و آب سند و نالاسنگرا را که شعبهای از شعبات رودخانه سند است یعنی پیشاور و مضافات ایالت کابل و غزنین و کوهستان افغانستان هزارهجات و دربند را با قلعهی بکرسنگر و خداداد و اراضی و دربندها و مساکن جوکیها و بلوچها و غیره به انضمام ایالات تته قلعه رام، قریه تربین، شهر چن، سموالی و کترا و غیره از اعمال تته با تمام اراضی و قری و قلاع و شهرها و بندرها از ابتدای سرچشمه رود اتک با تمام دربندها و آبادیها که رودخانه اتک با شعبات آن بدان محیط است تا نالاسنگرا که مصب رود است به دریا به ایشان واگذار میکنیم. خلاصه تمام محال واقعه در مغرب رود اتک و آن صفحات و مغرب رود سند و نالاسنگرا جزء ممالک حکومت و حکمرانی آن صفحات و طوایف و اهالی آن جا را به دست بگیرند. عمال و کارگزاران ما باید صفحات مذکوره را تخلیه نموده و از ممالک ما موضوع دانسته و تمام نسق حالیه و گذشته خود را به حکمرانی و نظم و نسق و اخذ مالیات از آنجاها ساقط بدانند. قلعه و شهر لهری بندر با تمام ممالک واقعه در مشرق رود اتک و رود سند و نالاسنگرا کمافیالسابق جزء سلطنت هندوستان خواهد بود.»
[4] - ص 36 – شمشیر ایران- سرگذشت نادرشاه افشار – مایکل آکس ورسی – ترجمه حسن اسدی - 1389
[5] - در مورد به غنیمت گرفتن این کتابها اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی مؤلّف عالم آرای نادری در مورد یکی از این کتابها مینویسد:«خوشنویسی بسیار خوب آن را کتابت نموده، نقّاشان و صحّافان و مذهبّان صاحب وقوف، مقطعات آن را به مصوّر، پشت و رو نموده بودند که هر جنگ و جدال و مجلس آرایی و عیّاری عمر و بنیامیّه و باقی مقدمات را تصویر کرده و ساخته که عقل از تصوّر آن عاجز بود و آن کتاب را در بارِ دو قطارِ شتر میبستند. هر ورق آن کتاب مساوی یک ذرع و نیم شاه طول و سه چهار یک عرض داشت و جمیع ورقهای آن را مقوّا کرده بود. نادرشاه وقتی وصف این کتاب را شنید، خواهش کرد آن را نزد او بیاورند. محمّدشاه، صمصامالدوله وزیر اعظم خود را همراه کتاب فرستاده و تقاضا کرد که نادر کتاب را ملاحظه و آن را باز گرداند. نادر پس از مشاهده کتاب گفت: هرگاه خواهش نبردن جمیع خزائن را نمایند قبول مینمائیم امّا خاطر اقدس تعلّق به مطالعه آن کتاب به هم رسانیده، انشاءالله تعالی از ممالک ایران خواهم فرستاد! وزیر اعظم به نادر اطّلاع میدهد که محمّدشاه از بردن خزانه، سر مویی ملال خاطر ندارد امّا از جهت کتاب فوقالعاده مکدّر است. نادرشاه میرزا زکی ندیم خاصّ خود را نزد محمّدشاه فرستاد تا رضایت او را جلب کند و شاه هند ناچار سکوت کرد.(ص 199- نادرشاه بازتاب حماسه و فاجعه ملی – احمد پناهی سمنانی
[6] - ص 188 – نادرشاه – تدوین و ترجمه صادق رضازاده شفق - 1386
7- آینه عیب نما, نگاهی به دوران افشاریه و زندیه, علی جلال پور, انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397, ص 235