تأثیر فرهنگ و تمدن دوران گذشتهی هر کشور را بر هر دولت نوخاسته نمیتوان نادیده گرفت. اوضاع اجتماعی و سیاسی حکومت ساسانیان نیز از این امر مستثنی نبوده و نیست. بنابراین در بررسی مقام و موقعیت زنان این دوره که ریشه در عقاید گذشته دارد قابل تأمل است. مهمترین نکات برجستهی این مفاهیم را در متون و نوع نگرش مذهبی میتوان یافت. امپراتوری گسترده هخامنشیان تا ساسانیان آمیختهای از سرزمینهای شرق تا غرب بوده و پس از ظهور زردشت است که این دین در مراحل رشد و توسعهی خود قرار گرفته و امروزه نیز نتایج آن را در آثار باقی مانده و نامگذاری اسامی و اصطلاحات رایج آن زمان میتوان جستجو کرد. به عنوان مثال نام زنان متأثر از اعتقادات مذهبی و توجه خاص به طبیعت و پیرامون خود است. «اسامی زنان در این دوره غالباً به کلمه دخت (دختر) ختم میشده است. مانند هرمزد دخت که اگر هرمزد یا یزدان نام پدر صاحب اسم نبود معنی دختر خدا یا دختر یزدان را داشت و آزرمیدخت و بوران دخت که ترکیبی از کلمه بور است به معنی سرخ رنگ. بعضی از اسامی به «اگ» ختم میشد. مانند درینگ (از دین) و وردگ (از ورد به معنی گل سرخ). صفات نسبی را هم به جای اسم زنان به کار میبردهاند مانند شیرین.»[1] این تأثیر نه تنها بر اسامی، بلکه در حجاری سنگها و ضرب سکهها نیز قابل مشاهده میباشد. چنان که «در زمان ساسانیان هم نقش اهورا مزدا برای فرخندگی در مجالس تاجگذاری شاهان بر روی نقش سنگهای طاق بستان و نقش رستم میبینیم که این خود اعتبار سنت دیرینه احترام به زن را در وجود این ربالنوع متجّلی میسازد. به خصوص ساسانیان که از برکت خدمت در معبد آناهیتا به شاهنشاهی رسیدند. در این دوره نیز زنان در مجالس با مردان شرکت میجستند و کسی خودسرانه نمیتوانسته زن خود را تنبیه کند. به اصل و نسب فرزند از طرف مادر اهمیت میدادند. چهره زن را در این دوره بر روی سکه نقش میزدند. دختر را آن قدر عزیز و گرامی میداشتند که او را به غیر ایرانی نمیدادند. زن به مقام نیابت سلطنت میرسید و همچنین منشاء تحولاتی در کشور میگردید و در جنگ شرکت میجست و میتوانست همچون کردیه خواهر بهرام چوبینه سپاه سالاری ارتشی را در کف با کفایت خود بگیرد. حتی زنانی مانند دیناک، پوراندخت و آذرمیدخت به مقام پادشاهی نایل شدند و هر یک مدتی بر ایران سلطنت کردند. کریستن سن درباره این دوره مینویسد رفتار مردان نسبت به زنان به قدری از روی احترام و مبادی بر آداب بوده که انسان را به جای چنان دوران دور به یاد رفتار نزاکت آمیز قرن هیجدهم میاندازد. دوشیزگان نه تنها با وظایف خانوادگی آشنا میشدند، بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا میگرفتند. آنان چه در زندگی خصوصی خانوادگی و چه در اجتماع از آزادی عمل برخوردار بودند.»[2]
البته در ذکر مطالب فوق حالت غلو احساس میشود و نمیتوان یک فضای دلپذیر را برای برخوردهای مذهبی و یا رفاه و آزادی زنان تصور کرد. چنان که مریم عنبرسوز در باره شخصیت حقوقی و رفتار برتری جویانهی مرد بر زن و همچنین آن چه را که علمای زرتشتی تحت عناوین مذهب و تطبیق آن با خواستههای خود به مردم القا میکردند این گونه مینویسد: «وضعیت زنان در عصر ساسانی بسیار متفاوت و دستخوش تغییر و تحولات بسیاری بوده است. به گواه تاریخ این دوران با دوران هخامنشی بسیار متفاوت است، زیرا در دورهی حکومت هخامنشیان جنسیت اهمیت زیادی نداشت و این زنان بودند که سرپرستی کارگاهها را به عهده میگرفتند و ایشان مهندسان و طراحانی بودند که مهمترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید پدید آوردند و یا زنانی که حتی تا ده برابر مردان حقوق دریافت میکردند و در زمان حاملگی از جیره زایمان بهرهمند میشدند. اما در دوره ساسانی وضعیت کاملاً متفاوت است و ما با برتری و تفوق مرد بر زن مواجه میشویم و درمییابیم که در طی این چهارصد سال دورانهای مختلفی سپری شده است. مثلاً در دورهای زن شخصیت حقوقی ندارد و فرد محسوب نمیشود و در مرحلهای دیگر تحت سرپرستی کت ختای یا کدخدای خانواده قرار میگیرد. در مرحلهای دیگر با وجود چنین بستری پوراندخت در تیسفون تاج بر سر میگذارد و بدون توجه به جنسیت خود قدرت را بار دیگر به خاندان از هم گسیخته ساسانی برمیگرداند.
در این زمینه به امر مهم دیگری باید اشاره کرد و آن نقش و تأثیر مذهب و علمای زرتشتی در زمان ساسانیان است. با پذیرفته شدن دین زرتشت به عنوان دین رسمی کشور و تأثیرگذاری مذاهب در امور مردم و دولت، مغان و روحانیون از قدرت بیشتری برخوردار شدند و با استفاده از این قدرت و نفوذی که به دست آوردند هر آن چه را که در صلاح دید خود میدانستند در غالب دین و مذهب به مردم القاء میکردند. تحریف سخنان زرتشت و در دست نبودن نسخ اصلی اوستا و حذف و اضافاتی که در حین جمع آوری اوستا به وقوع پیوست و همچنین برداشتهای ناروا و تفسیرهای نامناسب و برداشتهای غلط از واژهها سبب تحولی عظیم در معنای کلمات و تحریر کتابهای فقهی و احکام حقوقی براساس همین برداشتها شد که در نهایت باعث تغییر مسیر اصلی دین و انحراف آن گشت. در این میان حقوق و وظایف و تکالیف زنان نیز بی تأثیر از این رخدادها نبود و عقاید مردسالاری این قدرتمندان مذهبی در قالب فرامین و عقاید دینی شکل گرفت و نسخهی آن برای عموم مردم مخصوصاً با تأکید بیشتر بر زنان جامعه صادر شد. به رشته تحریر درآوردن کتابهایی چون شایست و ناشایست، ارداویرافنامه، مادیکان هزار دستان، دینکرد و مینوی خرد همگی در این دوران بوده است.»[3]
[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 202
[2] - حقوق و مقام زن در شاهنامه فردوسی، تألیف غلامرضا انصافپور، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1355، مقدمه، ص 9
[3] - زن در ایران باستان، مریم عنبرسوز، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1390، صص 186 و 187
4- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 162