پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

دخالت زنان در ساختار سیاسی حکومت ساسانیان

دخالت زنان در ساختار سیاسی ساسانیان

در زمان پادشاهی ساسانیان نیز همانند دوران‌های گذشته‌ی تاریخ حکومت مردانه بر هر چیز تسلط داشته است و هیچ گاه نباید برخی از موارد استثنایی ما را تحت تأثیر آزاد اندیشی پادشاهان و فرهنگ مذهبی غالب قرار دهد. پادشاهی موقتِ دو تن از دختران خسروپرویز و پادشاهی مادرِ شاپور خیالی خام نسبت به مقام زنان است که آن هم تحت تأثیر دخالت سرداران به سرعت خاموش شد. دوران ساسانیان مصادف با اعلام مذهب رسمی زردشت در ایران می‌باشد و کلیّه‌ی آداب و رسوم بر اساس و معیار اصول و قواعد آن تنظیم می‌گردیده است. در چنان محیطی که از ولادت افراد تا انجام مراسم ازدواج و قضاوت کردن‌ها در اختیار موبدان بوده است نباید نقش آنان را در تحولات سیاسی و حتی دخالت زنان را بدون جلب رضایت آنان نادیده گرفت. چنان که خانم حجازی در این رابطه می‌نویسد: «پادشاهی چهل روزه‌ی مادر شاپور ذوالاکتاف با حمایت موبد، نام گذاری فرزند او با دخالت موبد، به تخت نشستن شاپور با کمک موبد و سرانجام در هنگام به تخت نشینی خود، موبد در مقام نیابت سلطنت، تماماً حاکی از نیاز به اقتدار مردانه برای به تخت نشستن است و حکومت چهل روزه‌ی مادر صرفاً از جهت حملی بوده که داشته و سلطنت کوتاه مدت این زن نیز معنایی به جز تشریفات ظاهری درباری چیزی نداشته است.»[1] در دوران ساسانیان اغلب ازدواج‌ها مبنای سیاسی داشت و از طبقات خاص انتخاب می‌شدند. در این ایام دوره مداخله‌ی زنان در امور حکومت به دو شیوه مستقیم صورت می‌گرفت. به غیر از دو موردی که در زمان هرج و مرج دربار بر تخت سلطنت نشستند دخالت بقیه به صورت غیر مستقیم بوده است. مریم عنبر سوز در تحقیق خود می‌نویسد: «اکثر قریب به اتفاق زنانی که به حکومت رسیدند یا بر سیاست حکمرانی تأثیر می‌گذاشتند دارای رابطه خویشاوندی و نسبی با پادشاه یا حکمران بودند. در حقیقت اساس دخالت زنان در حکومت ریشه در قدرت و اقتدار مادرانی داشت که هم از لحاظ عاطفی بر فرزندانشان حاکم بودند و هم در صورت صغر سن به نیابت و قیوممیت آن‌ها اداره‌ی مملکت را به دست می‌گرفتند. مانند مادر شاپور ذوالاکتاف. گروه دیگر از زنان و دختران نیز از طریق پدران خود وارد حکومت می‌شدند و پس از مرگ پدر برای حفظ حکومت یا دفاع از آن در حکومت دخالت می‌کردند که پوراندخت و آزرمیدخت از جمله این دسته بودند.

_ مادر شاپور ذوالاکتاف: وی سال‌های زیادی به همراهی موبد موبدان پس از مرگ همسرش به رتق و فتق امور پرداخت. وی که نایب‌السلطنه‌ی پسر خردسالش بود بعد از آن که شاپور دوم به سن قانونی رسید سلطنت و حکومت را به او واگذار کرد.[2]

_ ملکه دینک (Denak): بعد از مرگ یزدگرد دوم در سال 447 میلادی بین دو پسر او برای به دست گرفتن سلطنت جنگ درگرفت که در طی این دوران مادرشان که دینک نام داشت در تیسفون سلطنت کرد. هم اکنون مهری با تصویر این ملکه و لقبش که «بانبیشنان بانبیشن» است و با حروف پهلوی در آن کنده شده موجود است.

_ شاپور دختک: به نظر می‌رسد که در دوران بهرام دوم، ملکه نقش مهمی را ایفا می‌کرده است و شاپور دختک در مقام همسر شاه اگرچه در سیاست نقشی نداشته ولی نام و پیکر او به عنوان نوه‌ی شاپور اول مهم تلقی شده و تصویر وی به عنوان ملکه بر پشت سکه‌ها و در نقوش برجسته مکرراً دیده می‌شود. تصاویر به جا مانده از وی اهمیت و منزلت این ملکه را به اثبات می‌رساند، چرا که وی با حالتی اسطوره‌ای و الهه مانند بازنمایی شده و عاری از هرگونه اغواگری با حالتی قدرتمندانه، خدایی بودن پادشاهی همسر خود را تأیید می‌کند. وجود او به عنوان نوه‌ی شاپور اول پادشاه قدرتمند ساسانی و همچنین ملکه بزرگ دربار پایه‌های حکومت ساسانیان را استحکام می‌بخشید.

_ گردیه: بهرام چوبینه خواهری داشت به نام گردیه که زنی با هوش و کاردان و خردمند بود. او بهرام را از مقابله با پادشاه ایران منع کرد و از او خواست که به جای مقابله در همه جا یار و یاور شهریار ایران باشد و در مقابل بزرگانی که بهرام را تشویق به شورش بر پادشاه می‌کردند، ایستاد و از آنان به سختی انتقاد کرد. مردم نیز به گفتار و کردار و رفتار این زن با تحسین می‌نگریستند، اما بهرام به نصیحت این زن توجه نمی‌کند و با کمک خاقان چین به جنگ با خسروپرویز می‌رود و سرانجام کشته می‌شود. پس از مرگ بهرام، خاقان از گردیه خواستگاری می‌کند، ولی گردیه ظاهراً فوت برادرش را بهانه کرده و از خاقان مهلت می‌طلبد، اما در واقع به چنین وصلتی راضی نیست و خواهان همسری ایرانی است. او به مشورت با همراهان خود پرداخت و از آنان خواست که پنهانی راه ایران را در پیش گیرند. همه موافقت کردند و به او گفتند از تو خردمندتر و هوشیارتر در میان ما نیست و هر چه بگویی انجام می‌دهیم. شبانه گردیه و پهلوانان راه ایران را در پیش گرفتند اما وقتی خبر به خاقان چین رسید سپاهی را برای بازگرداندن او فرستاد و در اینجا زن شیردل چاره در جنگ دید و سرانجام سپاهیان چینی شکست خوردند. گردیه با تدبیر و چاره‌جویی‌هایش دل خسروپرویز را نرم می‌سازد و همسرش می‌شود. سپس حکومت ری را از پرویز می‌گیرد و حاکم آن دیار می‌گردد. در واقع این حکومت را به پاس خرد و شجاعت و شهامت و جسارت خویش است که به دست می‌آورد. او زنی است که یک تنه با مردان اطراف خود مقابله می‌کند و گویی از احساسات معول زنانه بری است. در انجام کارهایش تنها به هدف نهایی می‌اندیشد و برای رسیدن به هدف از هیچ کاری رویگردان نیست و سرانجام به آن چه می‌خواهد، می‌رسد.»[3]


 



[1] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، ص 200

[2] - دکتر جهانبخش ثواقب در صفحه 373 کتاب زنان فرمانروا در توصیفی بیشتر درباره این زن می‌نویسد: «پس از درگذشت هرمز (هرمزدان، اورمزد) پسر نرسی که هفت سال پادشاهی کرد چون او را پسری نبود که وارث پادشاهی شود ارکان دولت احتیاط کردند، زیرا همسرش چند ماهه باردار بود. پادشاهی را به همسر هرمز دادند و تاج را بر شکم وی نهاده تا بعد از چهل روز فرزند متولد شد و او را شاپور نامگذاری کردند. تا هنگام بلوغ امور سلطنت را مادرش عهده‌دار بود. مستوفی گوید: طفل را بر تخت خوابانیدند و تاج بالای سر او بیاویختند. خواندمیر می‌نویسد تاج سلطنتت را بر سر والده‌ی او آویختند و بعد از چهل روز شاپور متولد گشته همگان را سرور موفور دست داد و خواطر اکابر و اصاغر بر سلطنتش قرار یافت و غیر از شاپور هیچ پادشاهی را این دولت میسر نگشته.

چون شاپور کودک بود مُلک پر آشوب شد. از جمله اعراب، طایر یمانی (یاغسانی). در برخی منابع ضیرن غسانی به ایران لشکر کشید و تیسفون تختگاه ساسانیان را غارت کرد و نوشه خواهر اورمزد را اسیر کرد و به زنی گرفت و از او دختری آورد، او را ملکه نام کرد. چون شاپور به حد مردی رسید در رأس لشکری به جانب دیار عرب شتافته پس از محاصره‌ی قلعه‌ی طایر با کمک دختر او توانست به قلعه راه یافته و طایر را دستگیر و به قتل رساند. سپس تعداد بسیاری از اعراب را از دم تیغ گذراند و پس از قتل بسیار حکم کرد تا شانه‌های بعضی اسیران را سوراخ کرده در ریسمان کشیدند، بنابراین به ذوالاکتاف ملقب شد.»

[3] - زن در ایران باستان، مریم عنبرسوز، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1390، صص 238 و 239

4- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور،انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 158

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد