پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

معرفی کوتاه از سلسله اشکانیان

 

اشکانیان

سلسله اشکانیان حدود پنج قرن (480 سال) به طول انجامید، اما با توجه به این بُعد زمانی آگاهی اندکی درباره آن‌ها موجود است. اغلب اطلاعات از این سلسله‌ی مهم تاریخ ایران بر مبنای برداشت‌های کلی است و به دلیل کمبود منابع به حدس و گمان متوسل شده‌اند. دلایل متعدد در این رابطه ابراز شده است و مهمترین آن را وابسته به اقدامات ساسانیان در حذف و خاموشی تمدن اشکانی قلمداد کرده‌اند. روایتی قریب به یقین وجود دارد که اگر منابع دیگر از جمله یونانیان وجود نمی‌داشت چه بسا که نام این سلسله از تاریخ ایران به فراموشی سپرده شده بود. البته از این نمونه در تاریخ بعد از اسلام نیز درباره بعضی حکومت‌های محلی وجود دارد که احمد کسروی در کتاب شهریاران گمنام به آن‌ها اشاره کرده است. با ظهور اشکانیان انتظار می‌رفت که فرهنگ و تمدن هخامنشی بار دیگر جانی تازه گیرد، ولی حاکمان پارتی تا حد زیادی راه سلوکیان پیمودند و به مرور زمان تغییر روش داده و خط و زبان پهلوی جایگزین یونانی شد. در نتیجه حکومت اشکانیان هرگز نتوانست ساختار فرهنگی ایرانی‌ها را که در سلسله ماد و هخامنشیان متجلی شده بود پس از حملات ویرانگر اسکندر مقدونی زنده کند. از ویژگی‌های مهم این دوران می‌توان به جایگاه سیستم ملوک‌الطوایفی و مجلس مهستان و برخورد آن‌ها نسبت به ادیان و حفظ جایگاه زنان و نفوذ زنان رومی و یونانی در دربار و اجتماع اشاره داشت. میر حسن ولوی در شرح و نیاکان اشکانیان می‌نویسد: «اشکانیان از اقوام پارت می‌باشند و ایالت پارت قسمتی از سرزمین خراسان بزرگ بوده است. حدود جغرافیایی این ایالت از غرب به دامغان و سواحل شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از شرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شده است. پارت‌ها یکی از طوایف قبیله‌ی «پرنی - Parni» به حساب می‌آمدند که به تدریج به منطقه شرقی ایران کوچ کرده و با قبایل مختلف در آمیخته‌اند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش به نام «پرثوه» آمده است که در زبان پارتی «پهلوه» خوانده می‌شود. بنابراین می‌توان پارتیان را پهلوی نامید. حکومت سلوکیان تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی رو به افول نهاد و از جانب شرق توسط پارت‌ها و از جانب غرب با رومیان همواره مورد تهدید بود. پس از نابودی دولت سلوکیان این دو قدرت در همسایگی هم قرار گرفتند و این مرحله را باید آغاز رقابت دولت‌های روم و ایران به شمار آورد. اگرچه با پیدایش اشکانیان ایران و ایرانی جان تازه‌ای یافتند اما به دلیل اثرات فرهنگی مقدونی‌ها بر جوامع ایرانی نمی‌توان آن را نوزایی فرهنگ ایرانی نامید، چرا که تنها با گذشت زمانی دراز می‌شد به فرهنگ باستانی ایران که هخامنشیان نماد آن بودند راه برد و این پیوند را به وجود آورد. این امر با گذشت چندین سده به تدریج در دوران ساسانیان محقق شد.

نقش اشکانیان در تاریخ ایران از سه جهت حائز اهمیت است، از سویی آن‌ها توانستند ایران را از قید سلوکیان آزاد کنند و از سوی دیگر سد و مانع محکمی شدند در قبال پیشروی رومی‌ها به سوی سرزمین‌های شرقی و در عین حال زمینه ساز ظهور امپراتوری ساسانی شدند. آنان در فرهنگ خود مرگ طبیعی را ننگ و کشته شدن در جنگ را بزرگترین افتخار می‌دانستند. از ویژگی‌های حکومت شاهان پارت و انتخاب آنان برای تصدی سلطنت به این نکته مهم می‌توان اشاره کرد که انتخاب شاه جدید تنها به اختیار شاه پیشین نبود. دو شورا به نام‌های شواری بزرگان خاندان مهم یا نجبا و شورای کاهنان یا مغان در انتخاب و انتصاب شاهان از سلاله‌ی اشکانیان دخالت مستقیم داشتند. شورای خاندان‌های بزرگ شامل برگزیدگان هفت خاندان مهم پارتی بود. در این میان نظرات شورای کاهنان یا مغان و ریش سفیدان گرچه مهم بود، اما به اندازه شورای خاندان دارای اعتبار نبود. گذشته از دو شورای یاد شده، برگزیدگانی از آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل جلسه می‌داد که به نام «مجلس مِهستان» مشهور بود. از وظایف مجلس مهستان برگزیده شاه جدید بود که معمولاً یا فرزند شاه پیشین یا برادر و یا عموی وی بودند. این سیستم حکومتی از بسیاری کشمکش‌ها و فساد داخلی جلوگیری می‌کرد و متأسفانه دیگر شاهد تکرار آن در تاریخ ایران نمی‌باشیم. وسعت کشور اشکانیان در اوج عظمت و قدرت از شرق به پنجاب و سند، از غرب به رود فرات، از شمال به کوه‌های هیمالیا، رود سیحون، دریای خزر و کوه های قفقاز و از جنوب به خلیج فارس و اقیانوس هند محدود می‌شد که می‌توان از آن به عنوان امپراتوری اشکانی یاد کرد. تقسیمات کشوری براساس ایالتی و شهری بود که بیشتر طبق قوانین خاص خود عمل می‌کردند و تنها در امور مهم از مرکز پیروی می‌کردند.

اتّکا به تاریخ شفاهی در نزد ایرانیان باستان شامل دوران اشکانی نیز بود و لذا باید گفت که از دوره‌ی 480 ساله آن‌ها تقریباً هیچ نوشته تاریخی و یا ادبی مستندی برجای نمانده است. در این رابطه نقش مخرب ساسانیان را در نابودی آثار اشکانی نباید نادیده گرفت و تنها گفته می‌شود که منظومه «نخل و بز» و یادگار زریران که به انشای زمان ساسانی در دست است برگرفته از منابع پارتی بوده است. منظومه عاشقانه ویس و رامین و همچنین برخی از داستان‌های شاهنامه مانند داستان بیژن و منیژه حاوی بن مایه‌های اصلاً پارتی بوده است. اشکانیان علاقه به فرهنگ یونانی داشتند و عجیب آن است که به تاریخ شفاهی متکی بوده باشند. آن‌ها هنرمندان و نویسندگان یونانی را به دربار خود جذب و از برگزاری نمایشنامه‌های یونانی استقبال و لذت می‌بردند. این علاقه و وابستگی به زبان و فرهنگ یونانی رفته رفته در مقابل فرهنگ و رسوم ریشه دار هخامنشی و ایرانی رنگ باخت و رو به ضعف نهاد. ریچارد فرای در تحقیقات خود می‌نویسد که پارتیان دراز زمانی گرفتار انکار و بدگویی جانشینان خویش یعنی ساسانیان بودند و نیز از بدگویی‌های دشمنان خویش یعنی رومیان گزند دیدند و پژوهندگان همزمان ما هم معمولاً به پیروی از منابع کهن آنان را بد جلوه داده و ویرانگر میراث هلنیسم و سلوکی نمودار ساخته‌اند. این بدنامی ظالمانه است. البته باید پذیرفت که اشکانیان پارتی از یک سو با تهاجمات خارجی مانند امپراتوری قدرتمند رومی و اقوام بدوی شمال شرق ایران به مقابله برخاستند و از سوی دیگر رفته رفته زمینه ساز بیداری و رشد فرهنگ اصیل ایرانیان شدند و از این میان بود که شاهان سلسله ساسانی سر برآوردند. پارت‌ها نیز چون پیشینیان ایران باستان نسبت به ادیان تعصب خاصی از خود نشان نمی‌دادند و بر طرفداری یا ضدیت با دینی خاص اصرار نمی‌ورزیدند. رومی‌ها که همواره با قوم و دین یهودی سخت گیری‌هایی می‌کردند؛ در نقطه‌ی مقابل اشکانیان قرار داشتند. اشکانیان با تساهلی که در مورد ادیان مختلف داشتند زمینه ساز رشد و ترقی یهودیان در سرزمین بابل گردیدند.

حکومت دراز مدت اشکانیان نیز همانند بقیه در اثر کشمکش‌ها و فساد داخی تضعیف شد. از مهمترین عوامل سقوط آنان می‌توان به جنگ و کشمکش ایران و روم اشاره کرد. سرانجام پادشاهی پارت، نه بر اثر ضربات دشمن و قدرت رومی‌ها بلکه بر اثر کشمکش‌ها و جریانات داخلی که همسویی و هماهنگی‌های لازم را از دست داده بود و بر علیه یک دیگر توطئه‌های زیادی می‌کردند از پای درآمد. انحطاط و ضعف دولت مرکزی ساختار حکومتی را چنان فرسوده ساخته بود که یکی از امیران دست نشانده اشکانی در پارس (فارس) یعنی اردشیر بابکان در سال 224 میلادی به پا خاست و با اردوان در دشت هرمز میان بهبهان و شوشتر جنگ درگرفت و اردوان کشته شد و سپاهیانش از هم گسیخت، اما یکی از پسران اردوان به نام آرتاباذ خود را شاه پارت خواند و به نام خود سکه زد که تاریخ برخی از آن‌ها سال 227 میلادی را نشان می‌دهد. اردشیر با حیله بر آرتاباذ غلبه یافت و کار سلسله‌ی اشکانی پس از نزدیک به 480 سال حکومت بر سرزمین‌های ایران به کلی خاتمه یافت.»[1]

اسامی شاهان اشکانی به شرح زیر می‌باشد:

1-اَرشَک یکم از 250 تا 247 ق.م 2- اشک دوم (تیرداد) از 247 تا 214 ق.م 3- اشک سوم (اردوان یکم) از 214 تا 196 ق.م 4- اشک چهارم (فری پایت) از 196 تا 181 ق.م 5- اشک پنجم (فرهاد اول) ق.م 6- اشک ششم (مهرداد یکم) از 174 تا 136 ق.م 7- اشک هفتم (فرهاد دوم) از 136 تا 127 ق.م 8- اشک هشتم (اردوان دوم) از 127 تا 124 ق.م 9- اشک نهم (مهرداد دوم) از 124 تا 86 ق.م 10- اشک دهم (سنتروک یا سیناتروک) از 86 تا 67 ق.م 11- اشک یازدهم (فرهاد سوم) از 67 تا 60 ق.م 12- اشک دوازدهم (مهرداد سوم) از 60 تا 55 ق.م 13- اشک سیزدهم (اُرُد یکم) از 55 تا 37 ق.م 14- اشک چهاردهم (فرهاد چهارم) از 37 تا 2 ق.م 15- اشک پانزدهم (فرهاد پنجم) از 2 تا 4 م 16- اشک شانزدهم (اُرُد دوم) از 4 تا 7 م 17- اشک هفدهم (وُنون) از 8 تا 17 م 18- اشک هجدهم (اردوان سوم) از 17 تا 40 م 19- اشک نوزدهم (واردان) از 40 تا 46 م 20- اشک بیستم (گودرز) از 46 تا 51 م. 21- اشک بیست و یکم (ونون دوم) از 51 تا 54 م. 22- اشک بیست و دوم (بلاش یکم) از 54 تا 78 م 23- اشک بیست و سوم (پاکور دوم) از 78 تا 109 م 24- اشک بیست و چهارم (خسرو) از 109 تا 128 م 25- اشک بیست و پنجم (بلاش دوم) از 128 تا 148 م 26 اشک بیست و ششم (بلاش سوم) از 148 تا 190 م 27- اشک بیست و هفتم (بلاش چهارم) از 190 تا 208 م 28- اشک بیست و هشتم (بلاش پنجم) از 208 تا 216 م 29- اشک بیست و نهم (اردوان پنجم) از 216 تا 224 م


 



[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، صص برگزیده از صفحات 224 تا 281

2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، 86

نظرات 1 + ارسال نظر
شقسشئ یکشنبه 30 دی 1403 ساعت 18:46

:خجالتم خوبه جلالپور

با درود و سپاس
از واکنش شما نسبت به این متن از واژه‌ی خجالتم خوب است، تشکر می‌کنم. من به نواقص در نگارش خود اذعان دارم و آن ذره که به حساب ناید، هستم. ای کاش در مورد این که چرا باید خجالت بکشم بیشتر توضیح داده بودید. این متن بر اساس کتاب تاریخ مستند ایران باستان از آقای میرحسن ولوی تنظیم شده است و متوجه منظور شما نشدم. از این که با نقد خود هشداری به حقیر داده که بیشتر مراقب باشم و این متن حد اقل ارزش انتقاد داشت بازهم تشکر می‌کنم. موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد