«خانم بزرگ از زنان برجسته تیمور گورکانی و به درستی معلوم نیست که کدامیک از زنان تیمور این عنوان را داشته است. کلاویخو که در مجلس پذیرایی تیمور شرکت داشته از این زن به عنوان زن اول تیمور و ملقب به «خانم بزرگ» یاد کرده و توصیفی از وضع پوشش وی به دست داده است. ابن عربشاه در بیان اسامی زنان تیمور از ملکه کبری که مقدم و برتر از دیگر زنان بوده و ملکه صغری که زیباتر و نیکوتر از سایران بوده نام برده و گوید هر دو از دختران پادشاه ختا بودند. وی گوید نام ملکهی کبری شادملک است. با توجه به این که شادملک زن سلطان خلیل بوده به نظر میرسد که احتمالاً منظور ابن عربشاه «سرای ملک خاتون» بوده که زن تیمور بوده است. در یکی از نوشتههای معاصر از «اولجای ترکان آغا» نوادهی امیر قزغن فرمانروای ماوراءالنهر نام برده که در میان دیگر زنان تیمور موقعیت ویژهای داشته و دارای مقام خاتون اول بوده است. هرچند در این نوشته از سرای ملک خانم دختر غازان خان مغول نیز یاد شده که تا آخر عمر با احترام در حرمسرای تیمور میزیست و از زنان بانفوذ در سیاست این دوره بود و تعدادی از شاهزادگان تیموری زیر نظر او تربیت یافتهاند.
این زن هر نامی که داشته باشد از زنان معتبر تیمور بوده و در بزمهای شاهانهی وی با شکوه بسیار شرکت میکرد. کلاویخو در شرح خود از پوشش خانم بزرگ چنین نوشته است: جامهها و آرایش وی به این شیوه بود. جامهی روی او از پرند سرخ زر دوزی شده و بسیار گشاد و با دامنی بلند بود که بر زمین میکشید. این جامه بی آستین بود و تنها روزنی که داشت همان بود که سرش را از آن بیرون کرده بود و نیز دو سوراخی که از آنها بازوانش بیرون میآمد. یقهی پیراهنش تا بالا بسته بود. پیراهن او پیش سینهی جدا نداشت و دامن وی فوقالعاده پهن و عریض بود و دنباله آن را پانزده خانمی که ملازم او بودند میکشیدند تا او بتواند راه برود. چهرهی خانم کاملاً با سفیداب سِرب یا چیزی مانند آن آرایش شده بود و چنان مینمود که پنداری بر سیما نقابی سفید دارد. این رسم آنهاست که به هنگام بیرون آمدن و به آفتاب شدن برای حفظ چهره خویش این ماده را زمستان و تابستان به صورت بمالند زیرا همهی ملازمان علیا حضرت و دیگر بانوان درباری از آن به صورت مالیده بودند.
خانم بزرگ بر چهره نقابی نازک و سفید داشت و بقیهی قسمتهای سرش بسیار مانند بالای کلاهخود بود. از آن گونه خودهایی که ما مردان به هنگام نیزه بازی در میدان میپوشیم. منتهی این خُود او از پارچه سرخ و دو کنار آن بر روی بر روی شانه هایش افتاده بود. قسمت پشت خُود او بسیار بلند و با مرواریدهای گرد بسیاری که همه از مرواریدهای گرد بسیاری که همه از مرواریدهای خوب شرق بودند آرایش گشته بود و نیز بر آن سنگهای گرانبها و لعل بدخشان و فیروزه با سلیقه بسیار دوخته بودند. لبههای این سرپوش با نخ زری گلدوزی شده بود و بر گرد آن تاج گلی نهاده بودند از زر ناب که با مرواریدهای درشت و گوهرهای گرانبها آرایش گشته بود. از اینها گذشته بر نوک این روسری یا خُود برجستگی بود که بر آن سه لعل بدخشان که هر یک به درشتی دو بند اگشت بودند و رنگ روشنی داشتند و در نور میدرخشیدند، کار گذاشته بودند. بالای آنها پر سفیدی به بلندی یک گز گذاشته بودند. این پر چنان به پایین خم گشته بود که بعضی قسمتهای آن روی او را تا پایین دیدگانش میپوشاند. این پر با مفتول زرین به هم استوار گشته و در نوک آن دستهای از پر بود که با مروارید و سنگهای گرانبها آراسته شده بود. ضمن پیش آمدن او این روسری موج میزد و پس و پیش میرفت. گیسوان وی همچنان آشفته بر شانههایش ریخته بود. رنگ گیسوان وی بسیار سیاه بود. زیرا این رنگی است که نزد آنان احترام بسیار دارد. به دیده آنان موی سیاه از هر موی دیگر زیباتر است و زنها گیسوان خویش را رنگ میکنند تا سیاه شود. برای نگهداری این سرپوش و دیگر آرایشهای سنگین گروهی از زنهای ملازم وی در کنارش راه میپیمودند و برخی دست خویش را بلند کرده و بر آن روسری نهاده بودند. مسلماً چنان که ما دیدیم در پیرامون او نزدیک به سیصد ملازم بودند. بر بالای سر خانم، مردی چتری گرفته بود که دستهی آن به اندازه یک نیزه بود. این چتر از پرند سفید و به شکل گنبد و گرد همچون چادر بود که چوبهای نازک پارچهی آن را گسترده و باز نگاه میداشتند. این چتر با دقت بسیار نگه داشته بودند و مراقبت میکردند که چهرهی خانم از تابش خورشید برکنار باشد. در پیشاپیش او و ملازمانش گروهی بسیار از خواجگان حرم میرفتند و این خواجگان همواره بر زنان تاتاران سرپرستی میکنند. بدینگونه این گروه پیش آمدند تا به غرفهای که تیمور در آن نشسته بود، رسیدند. خانم بزرگ اینک در کنار اعلیحضرت اندکی عقبتر بر شاه نشینی نشست که در جلو آن عدهای تشکهای کوچک روی هم انباشته بودند. خان بزرگ بر آنها تکیه زد. ضمناً زنهایی که ملازم او بودند در بیرون غرفه جای گرفتند. سه تای ایشان به داخل غرفه آمدند و در کنار خانم نشستند. زیرا اینان عهدهدار نگهداری آن سرپوش بودند که وصف آن را کردیم و زینت بخش سر خانم بود. اگر این زنها آن روسری را این سر و آن سر نمیکردند و تعادل آن را نگاه نمیداشتند، میافتاد. به مجرد آن که خانم بزرگ نشست خانم دوم که زن دیگر تیمور بود از حصار دیگر که از آن یاد کردیم بیرون آمد. او نیز جامهای همانند جامهی خانم بزرگ از پرند سرخ در بر و سرپوشی درست همانند روسری خانم بزرگ بر سر داشت. او نیز گوهرهای گرانبهای بسیاری در بر داشت و با همان شمار همراهان و همان آدابی که گفته شد راه میپیمود. اینک وی وارد غرفه شد و در حضور اعلیحضرت در یک شاه نشینی که اندکی عقبتر از شاه نشینی بود که
خانم بزرگ در آن نشسته بود، نشست. این زن تیمور به نام خانم کوچک نامیده میشود و از لحاظ مقام در رتبه دوم است. آن گاه از حصاری دیگر زن سوم اعلیحضرت با همان آداب و همان ظواهر آمد و او نیز در شاه نشینی جای گرفت که اندکی کف آن پایینتر و از شاه نشین تیمور دورتر بود. بدینگونه نُه شاهزاده خانم از خاندان سلطنت آمدند و در جاهای معینی در حضور تیمور نشستند. همه آنان به یک گونه جامه در بر کرده و گوهرها آویخته بودند. هشت تای ایشان همسر تیمور و نهمی زن نوهی او بود.»[1]
[1] - زنان فرمانروا، تألیف دکتر جهانبخش ثواقب، انتشارات نوید شیراز، 1386، صص 190 تا 193
2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 332
«مقدمات تأسیس سلسلهی حکومتی دیگری از اقوام خونخوار و خونریز خارجی در ایران به نام سلسلهی گورکانیان یا به نام دیگرش سلسلهی تیموریان، در همان زمانی که سلسلهی ایلخانیان مغول بر اثر سوء تدبیر و ضعف سیاست آخرین ایلخانیانن آن سلسله در حال انقراض بود، فراهم شد. عدم کفایت و لیاقت جانشینان هولاکوخان در ایران سبب شد که درست مانند اواخر دوران سلطنت سلسلهی سلجوقیان هر قسمت قلمرو حکومت ایلخانیان به دست امیر و سرداری افتاده بود که کوس لمنالملکی میزد و ادعای استقلال داشت و به طوری که دیدیم نتیجه کار آن شد که چندین سلسلهی حکومتی در نقاط مختلف ایران به وجود آمد و عجیب آن جاست که نه تنها بین این سلسلهها بر سر کسب قدرت کامل جنگ بود، بلکه خود امرای هر سلسله نیز با یک دیگر اختلاف و نزاع داشتند و به جنگ یک دیگر میرفتند و با این خونریزیها و کشتارهای مداوم اسباب ضعف عمومی بیشتر ایران را فراهم میکردند و ایلخان مغول نیز چندان قدرت و نفوذ سیاست نداشت که بتواند شیرازهی از هم گسیخته قلمرو حکومت خود را سروسامان بخشد.
روی این اصل بود که پس از مرگ ابوسعید آخرین ایلخان مغول که نسبتاً قدرت و اعتباری داشت، ایران میدان کشمکش و تاخت و تاز امرای چوپانی و ایلکانی و آل مظفر و آل کرت و سربداران واقع شد و هنوز ویرانیهای ناشی از ایلغار مغول وحشی آباد نشده و مردم وحشتزده و پریشان آرام و قراری نگرفته بودند که دوباره سیل بی امان اقوام وحشی دیگری به سوی ایران سرازیر شد و این بار مردم مصیبت زدهی کشور ما دچار خونریز قهاری شدند که به قولی از دهلی تا دمشق و از مسکو تا بغداد را به خاک و خون کشید و زیر سم اسب خود پی سپرد و همه جا را سوخت و همه کس را کشت و نام او تیمور بود. این مرد را که به راستی باید او را جمع اضداد دانست در روز 27 شعبان سال 736 ه.ق در شهر کش از شهرهای ترکستان یا ماوراءالنهر متولد شد. نام پدرش تراغای نویان و نام جدش ابغای یا اباقای و اصلاً نژاد به مغولان میرسانید، زیرا جدّ هشتم پدری وی به نام قراچار نویان با جد چهارم چنگیزخان مغول برادر بود. خاندان تیمور «برلاس» نام داشت که تحت اطاعت و تبعیت امرای مغول زندگی میکردند و افراد آن به سبب لیاقت و کفایت ذاتی که داشتند اکثراً مقامات عالی در دستگاه مغول و بعد در دربار چنگیزیان داشتند و پدر تیمور نیز در ردیف همین افراد بود. تاریخ در مورد چگونگی کودکی و نوجوانی و حتی سالهای اولیهی جوانی تیمور چندان روشن نیست و محققین و مورخین خارجی نیز که در زندگی این مرد عجیب تاریخ مطالعات و تتبعاتی کردهاند به درستی این تیرگی زندگی تیمور را روشن نمیکنند، تنها این نکته مسلم است که وی در جوانی میل مفرطی به شکار و حادثه جویی داشت و با چند تن از همفکران خویش که هم از حیث نیروی بدنی و هم از لحاظ هوش و ذکاوت او را به ریاست قبول داشتند. در پی حادثه از شهری به شهری میرفت و چون در آن زمان بین شاهزادگان و امرای مغولی ماوراءالنهر اختلاف و ستیز فراوان بود و همه نیز به تیمور و افراد خونریز او احتیاج داشتند، تیمور با استفاده از این وضع شهرتی فوقالعاده در جنگاوری و بی باکی به دست آورد و حصول این شهرت مصادف با زمانی شد که عموی تیمور موسوم به حاجی برلاس ریاست خاندان خود را داشت و در ماوراءالنهر با شوکت و اعتبار میزیست.
در ماوراءالنهر همواره بر سر تقسیم ممالکی که از جغتای فرزند چنگیز باقی مانده بود، جنگ و ستیز برقرار بود و هر چند صباح یک نفر با عنوان امیر تازه به قدرت میرسید تا آن جا که هرج و مرج ماوراءالنهر سبب شد تا امرای اطراف به خیال تصرف ماوراءالنهر افتادند و یکی از آنان که شوکت و قدرت بیشتری داشت، تغلق تیمورخان پادشاه بدخشان یا کاشغرستان نام داشت و مدعی بود که از بازماندگان چنگیز است و خود را وارث همهی ممالک جد خویش میدانست. حرکت سپاه تغلق تیمورخان به ماوراءالنهر سبب وحشت حاجی برلاس شد و با وجودی که تیمور که در آن زمان با جلب توجه جوانان و شمشیرزنان و سپاهیان آزاد (سپاهیانی بودند که به مزدوری ارباب قدرت در میآمدند.) ماوراءالنهر نیرویی قابل ملاحظه به دور خویش جمع کرده بود عموی خود را به پایداری و استقامت در برابر سپاه بدخشان ترغیب میکرد، معهذا حاجی برلاس وحشت زده به خراسان گریخت و قلمرو محدود حکومتی او برای تیمور باقی ماند. در حقیقت تاریخ زندگی و فعالیتهای تیمور که به جهانگشاییهای بعدی او منجر شد از همین زمان آغاز میشود زیرا تیمور با کمال جرأت و جسارت و در ضمن با کمال دور اندیشی و حزم و احتیاط به خدمت تغلق تیمورخان رفت و اطاعت او را قبول کرد. این حسن خدمت تیمور در مزاج تغلق تیمورخان چنان مؤثر افتاد که او را به حکومت شهر کش منصوب کرد و نیز به استدعای تیمور از قتل و غارت شهرهای ماوراءالنهر و سوزانیدن بلاد آباد آن خطه خودداری نمود و این اولین پیروزی سیاسی تیمور بود. تغلق تیمور پس از مدتی اقامت در ماوراءالنهر برای فرو نشاندن شورشی که در بدخشان روی داده بود به قلمرو حکومت خود رفت. در غیاب او مردم ماوراءالنهر سر به شورش برداشتند (بعید نیست که تحریک تیمور که خود سودای امارت ماوراءالنهر را داشت در ایجاد این شورش دخیل بوده باشد.) و به این سبب تغلق تیمورخان پس از سرکوبی شورشیان با سپاهی مجهزتر از بار نخست به ماوراءالنهر آمد و این بار سراسر ماوراءالنهر از جمله شهر «کش» مقر حکومت تیمور را با جنگ و ستیز گرفت و پس از آن که حکومت نواحی مفتوحه را به پسر خود الیاس سپرد، تیمور را به وزارت و سپهسالاری کل سپاه او برگماشت. اما تیمور که حاضر به قبول خدمت جوانی کم تجربهتر و ضعیفتر از خود نبود سر از اطاعت الیاس باز زد و با سپاهی که در اختیار داشت به شغل سابق باز گشت و هر چند صباح در خدمت امیری به سر میبرد که یکی از آنان امیر حسین نام داشت. بعدها تیمور با خواهر امیر حسین که اولجای ترکان آغا نام داشت ازدواج کرد و از این به بعد به تیمور گورکان ملقب شد.[1]
در این موقع حوادثی اتفاق افتاد که نتیجهی آن سلطنت رسمی تیمور بود، به این ترتیب که تیمور و امیر حسین از یک غیبت الیاس که برای ملاقات پدرش به بدخشان رفته بود استفاده کرده و امرای ماوراءالنهر را به شورش وا داشتند و چون الیاس با سپاهی برای سرکوبی آنان آمد متفقاً او را شکست دادند ولی در جنگ دیگری که با الیاس کردند به سختی شکست خوردند، در حالی که هر یک دیگری را مسؤول شکست خویش میدانست. الیاس بعد از مدتی اقامت مجدد در ماوراءالنهر به سبب بدی آب و هوا به بدخشان رفت و چون میدان سیاست در ماوراءالنهر بلامنازع باقی ماند، امیر تیمور و امیر حسین که دیگر در آن زمان نسبتی نیز نداشتند برای کسب قدرت کامل رو در روی یک دیگر قرار گرفتند.(25 رجب 766 هجری قمری) در حالی که سپاه امیر حسین سه برابر امیر تیمور بود. در این جنگ ابتدا تیمور شهر و قلعه مستحکم «قَرشی» را که از قلاع مستحکم امیر حسین بود به تصرف درآورد و بعد با تطمیع و تهدید و تحبیب سران سپاه امیر حسین یکایک آنان را به جانب خود متمایل ساخت تا آن که امیر حسین به کلی مغلوب شد و با قتل او به فرمان امیر تیمور در سال 771 هجری قمری، تیمور در صحنه سیاست ماوراءالنهر یکه تاز شد و بعد از آن که جمیع امرا و سرداران سپاه به او قول وفاداری دادند، روز 9 رمضان سال 771 هجری قمری در 34 سالگی در بلخ به تخت سلطنت جلوس کرد و این سال در حقیقت سال تأسیس سلسلهای است که در تاریخ ایران به نام گورکانیان یا تیموریان معروف است. در مدت 128 سالی که سلسلهی گورکانیان فرمانروایی داشت (از سال 771 تا سال 899 هجری قمری) جمعاً 9 نفر به این ترتیب بر متصرفات گورکانی حکومت کردند که عبارتند از قطبالدین تیمور گورکانی (36 سال). میرزا خلیل سلطان (چند ماه). میرزا شاهرخ بن تیمور ( 43 سال).علاءالدوله میرزا الغ بیک بن شاهرخ (3 سال). رکنالدین میرزا عبداللطیف نوهی شاهرخ (یک سال). میرزا عبدالله نوهی شاهرخ (یک سال). ابوسعید محمد بن میرانشاه (17 سال). احمد بن ابوسعید (27 سال). محمود بن ابوسعید (نامعلوم) »[2]
[1] - دکتر جهانبخش ثواقب درباره واژه گورکان در صفحه 261 کتاب زنان قهرمان مینویسد: «سرای ملک خانم دختر غازان خان مغول از زنان حرمسرای امیرحسین قزغن بود. تیمور پس از قتل امیرحسین، چهار تن از زنان حرمسرای وی را به عقد خود درآورد که یکی از این چهار زن سرای ملک خانم بود. او چون دختر خان مغول بود تا آخر عمر با احترام در حرمسرا میزیست و گروهی بر این عقیدهاند که به علت وجود همین سرای ملک خانم بود که تیمور از طرف مغولان ملقب به گورکان گردید و به همین لقب سکه ضرب کرد.»
[2] - تاریخ ایران از ماد تا پهلوی، نوشته حبیبالله شاملویی، انتشارات بنگاه مطبوعاتی صفی علی شاه، صص 539 تا 543
3- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 330