پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

معرفی کوتاه از حکومت تیموریان

 

 

سلسله تیموریان (گورکانیان)

«مقدمات تأسیس سلسله‌ی حکومتی دیگری از اقوام خونخوار و خونریز خارجی در ایران به نام سلسله‌ی گورکانیان یا به نام دیگرش سلسله‌ی تیموریان، در همان زمانی که سلسله‌ی ایلخانیان مغول بر اثر سوء تدبیر و ضعف سیاست آخرین ایلخانیانن آن سلسله‌ در حال انقراض بود، فراهم شد. عدم کفایت و لیاقت جانشینان هولاکوخان در ایران سبب شد که درست مانند اواخر دوران سلطنت سلسله‌‌ی سلجوقیان هر قسمت قلمرو حکومت ایلخانیان به دست امیر و سرداری افتاده بود که کوس لمن‌الملکی می‌زد و ادعای استقلال داشت و به طوری که دیدیم نتیجه کار آن شد که چندین سلسله‌ی حکومتی در نقاط مختلف ایران به وجود آمد و عجیب آن جاست که نه تنها بین این سلسله‌ها بر سر کسب قدرت کامل جنگ بود، بلکه خود امرای هر سلسله نیز با یک دیگر اختلاف و نزاع داشتند و به جنگ یک دیگر می‌رفتند و با این خونریزی‌ها و کشتارهای مداوم اسباب ضعف عمومی بیشتر ایران را فراهم می‌کردند و ایلخان مغول نیز چندان قدرت و نفوذ سیاست نداشت که بتواند شیرازه‌ی از هم گسیخته قلمرو حکومت خود را سروسامان بخشد.

روی این اصل بود که پس از مرگ ابوسعید آخرین ایلخان مغول که نسبتاً قدرت و اعتباری داشت، ایران میدان کشمکش و تاخت و تاز امرای چوپانی و ایلکانی و آل مظفر و آل کرت و سربداران واقع شد و هنوز ویرانی‌های ناشی از ایلغار مغول وحشی آباد نشده و مردم وحشت‌زده و پریشان آرام و قراری نگرفته بودند که دوباره سیل بی امان اقوام وحشی دیگری به سوی ایران سرازیر شد و این بار مردم مصیبت‌ زده‌ی کشور ما دچار خونریز قهاری شدند که به قولی از دهلی تا دمشق و از مسکو تا بغداد را به خاک و خون کشید و زیر سم اسب خود پی سپرد و همه جا را سوخت و همه کس را کشت و نام او تیمور بود. این مرد را که به راستی باید او را جمع اضداد دانست در روز 27 شعبان سال 736 ه.ق در شهر کش از شهرهای ترکستان یا ماوراءالنهر متولد شد. نام پدرش تراغای نویان و نام جدش ابغای یا اباقای و اصلاً نژاد به مغولان می‌رسانید، زیرا جدّ هشتم پدری وی به نام قراچار نویان با جد چهارم چنگیزخان مغول برادر بود. خاندان تیمور «برلاس» نام داشت که تحت اطاعت و تبعیت امرای مغول زندگی می‌کردند و افراد آن به سبب لیاقت و کفایت ذاتی که داشتند اکثراً مقامات عالی در دستگاه مغول و بعد در دربار چنگیزیان داشتند و پدر تیمور نیز در ردیف همین افراد بود. تاریخ در مورد چگونگی کودکی و نوجوانی و حتی سال‌های اولیه‌ی جوانی تیمور چندان روشن نیست و محققین و مورخین خارجی نیز که در زندگی این مرد عجیب تاریخ مطالعات و تتبعاتی کرده‌اند به درستی این تیرگی زندگی تیمور را روشن نمی‌کنند، تنها این نکته مسلم است که وی در جوانی میل مفرطی به شکار و حادثه جویی داشت و با چند تن از همفکران خویش که هم از حیث نیروی بدنی و هم از لحاظ هوش و ذکاوت او را به ریاست قبول داشتند. در پی حادثه از شهری به شهری می‌رفت و چون در آن زمان بین شاهزادگان و امرای مغولی ماوراءالنهر اختلاف و ستیز فراوان بود و همه نیز به تیمور و افراد خونریز او احتیاج داشتند، تیمور با استفاده از این وضع شهرتی فوق‌العاده در جنگاوری و بی باکی به دست آورد و حصول این شهرت مصادف با زمانی شد که عموی تیمور موسوم به حاجی برلاس ریاست خاندان خود را داشت و در ماوراءالنهر با شوکت و اعتبار می‌زیست.

در ماوراءالنهر همواره بر سر تقسیم ممالکی که از جغتای فرزند چنگیز باقی مانده بود، جنگ و ستیز برقرار بود و هر چند صباح یک نفر با عنوان امیر تازه به قدرت می‌رسید تا آن جا که هرج و مرج ماوراءالنهر سبب شد تا امرای اطراف به خیال تصرف ماوراءالنهر افتادند و یکی از آنان که شوکت و قدرت بیشتری داشت، تغلق تیمورخان پادشاه بدخشان یا کاشغرستان نام داشت و مدعی بود که از بازماندگان چنگیز است و خود را وارث همه‌ی ممالک جد خویش می‌دانست. حرکت سپاه تغلق تیمورخان به ماوراءالنهر سبب وحشت حاجی برلاس شد و با وجودی که تیمور که در آن زمان با جلب توجه جوانان و شمشیرزنان و سپاهیان آزاد (سپاهیانی بودند که به مزدوری ارباب قدرت در می‌آمدند.) ماوراءالنهر نیرویی قابل ملاحظه به دور خویش جمع کرده بود عموی خود را به پایداری و استقامت در برابر سپاه بدخشان ترغیب می‌کرد، معهذا حاجی برلاس وحشت زده به خراسان گریخت و قلمرو محدود حکومتی او برای تیمور باقی ماند. در حقیقت تاریخ زندگی و فعالیت‌های تیمور که به جهانگشایی‌های بعدی او منجر شد از همین زمان آغاز می‌شود زیرا تیمور با کمال جرأت و جسارت و در ضمن با کمال دور اندیشی و حزم و احتیاط به خدمت تغلق تیمورخان رفت و اطاعت او را قبول کرد. این حسن خدمت تیمور در مزاج تغلق تیمورخان چنان مؤثر افتاد که او را به حکومت شهر کش منصوب کرد و نیز به استدعای تیمور از قتل و غارت شهرهای ماوراءالنهر و سوزانیدن بلاد آباد آن خطه خودداری نمود و این اولین پیروزی سیاسی تیمور بود. تغلق تیمور پس از مدتی اقامت در ماوراءالنهر برای فرو نشاندن شورشی که در بدخشان روی داده بود به قلمرو حکومت خود رفت. در غیاب او مردم ماوراءالنهر سر به شورش برداشتند (بعید نیست که تحریک تیمور که خود سودای امارت ماوراءالنهر را داشت در ایجاد این شورش دخیل بوده باشد.) و به این سبب تغلق تیمورخان پس از سرکوبی شورشیان با سپاهی مجهزتر از بار نخست به ماوراءالنهر آمد و این بار سراسر ماوراءالنهر از جمله شهر «کش» مقر حکومت تیمور را با جنگ و ستیز گرفت و پس از آن که حکومت نواحی مفتوحه را به پسر خود الیاس سپرد، تیمور را به وزارت و سپهسالاری کل سپاه او برگماشت. اما تیمور که حاضر به قبول خدمت جوانی کم تجربه‌تر و ضعیف‌تر از خود نبود سر از اطاعت الیاس باز زد و با سپاهی که در اختیار داشت به شغل سابق باز گشت و هر چند صباح در خدمت امیری به سر می‌برد که یکی از آنان امیر حسین نام داشت. بعدها تیمور با خواهر امیر حسین که اولجای ترکان آغا نام داشت ازدواج کرد و از این به بعد به تیمور گورکان ملقب شد.[1]

در این موقع حوادثی اتفاق افتاد که نتیجه‌ی آن سلطنت رسمی تیمور بود، به این ترتیب که تیمور و امیر حسین از یک غیبت الیاس که برای ملاقات پدرش به بدخشان رفته بود استفاده کرده و امرای ماوراءالنهر را به شورش وا داشتند و چون الیاس با سپاهی برای سرکوبی آنان آمد متفقاً او را شکست دادند ولی در جنگ دیگری که با الیاس کردند به سختی شکست خوردند، در حالی که هر یک دیگری را مسؤول شکست خویش می‌دانست. الیاس بعد از مدتی اقامت مجدد در ماوراءالنهر به سبب بدی آب و هوا به بدخشان رفت و چون میدان سیاست در ماوراءالنهر بلامنازع باقی ماند، امیر تیمور و امیر حسین که دیگر در آن زمان نسبتی نیز نداشتند برای کسب قدرت کامل رو در روی یک دیگر قرار گرفتند.(25 رجب 766 هجری قمری) در حالی که سپاه امیر حسین سه برابر امیر تیمور بود. در این جنگ ابتدا تیمور شهر و قلعه مستحکم «قَرشی» را که از قلاع مستحکم امیر حسین بود به تصرف درآورد و بعد با تطمیع و تهدید و تحبیب سران سپاه امیر حسین یکایک آنان را به جانب خود متمایل ساخت تا آن که امیر حسین به کلی مغلوب شد و با قتل او به فرمان امیر تیمور در سال 771 هجری قمری، تیمور در صحنه سیاست ماوراءالنهر یکه تاز شد و بعد از آن که جمیع امرا و سرداران سپاه به او قول وفاداری دادند، روز 9 رمضان سال 771 هجری قمری در 34 سالگی در بلخ به تخت سلطنت جلوس کرد و این سال در حقیقت سال تأسیس سلسله‌ای است که در تاریخ ایران به نام گورکانیان یا تیموریان معروف است. در مدت 128 سالی که سلسله‌ی گورکانیان فرمانروایی داشت (از سال 771 تا سال 899 هجری قمری) جمعاً 9 نفر به این ترتیب بر متصرفات گورکانی حکومت کردند که عبارتند از قطب‌الدین تیمور گورکانی (36 سال). میرزا خلیل سلطان (چند ماه). میرزا شاهرخ بن تیمور ( 43 سال).علاءالدوله میرزا الغ بیک بن شاهرخ (3 سال). رکن‌الدین میرزا عبداللطیف نوه‌ی شاهرخ (یک سال). میرزا عبدالله نوه‌ی شاهرخ (یک سال). ابوسعید محمد بن میرانشاه (17 سال). احمد بن ابوسعید (27 سال). محمود بن ابوسعید (نامعلوم) »[2]



[1] - دکتر جهانبخش ثواقب درباره واژه گورکان در صفحه 261 کتاب زنان قهرمان می‌نویسد: «سرای ملک خانم دختر غازان خان مغول از زنان حرمسرای امیرحسین قزغن بود. تیمور پس از قتل امیرحسین، چهار تن از زنان حرمسرای وی را به عقد خود درآورد که یکی از این چهار زن سرای ملک خانم بود. او چون دختر خان مغول بود تا آخر عمر با احترام در حرمسرا می‌زیست و گروهی بر این عقیده‌اند که به علت وجود همین سرای ملک خانم بود که تیمور از طرف مغولان ملقب به گورکان گردید و به همین لقب سکه ضرب کرد.»

[2] - تاریخ ایران از ماد تا پهلوی، نوشته حبیب‌الله شاملویی، انتشارات بنگاه مطبوعاتی صفی علی شاه، صص 539 تا 543

3- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 330

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد