پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

فرازی از زندگی مؤلف کتاب‌های آینه عیب‌نما و غیره

 

در میکده از من نخریدند به جامی        آن علم که در مدرسه آموخته بودم

 

فرازی از زندگی مؤلف کتاب‌های آینه عیب‌نما و غیره:

 

اینجانب علی جلال‌پور متولد روستای چوپانان از توابع شهرستان نایین در سال 1333 می‌باشم. پس از تحصیل در روستا و بعد از گذراندن دوران دانشسرای مقدماتی به سال 1352 با عنوان سپاه دانش به خدمت سربازی اعزام شدم. در حین خدمت و اخذ دیپلم کامل در سال 1354 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و بعد از یک سال با پذیرفته شدن در رشته‌ی تاریخ جهت ادامه‌ی تحصیل به دانشگاه اصفهان رفتم. دوران بازنشستگی که مصادف با از دست دادن دو تن از فرزندانم الهام و مجتبی در حوادث مختلف بود باعث جدایی از کتاب و مطالعه نگردید و تصمیم گرفتم بر اساس تجربه و یادداشت‌های خود در مورد دردهای مشترکِ تاریخ که ناشی از عملکردِ مجریانِ رأس هرم قدرت است به تحقیق و پژوهش پردازم؛ البته لازم به ذکر است که نگارنده به هیچ وجه مدعی کامل از به تصویر کشیدن زندگی پشت پرده‌ی حاکمان نیستم، ولی امیدوارم که به دور از توهمات و افسانه‌پردازی گامی  در این جهت  برداشته و محرکی برای گرایش به مطالعه تاریخ و حقایق آن برداشته باشم.  در هر پژوهش تاریخی نیازمند تجزیه و تحلیل وقایع از زوایای مختلف خواهیم بود، ولی در مورد نقشِ کسانی که در پشت پرده عاملِ وقوع این حوادث بوده‌اند کمتر توجه شده است. شناسایی این عوامل از اهمیت خاص برخوردار است و بیانگر اهدافِ واقعی اهرم‌های قدرت در تکرار تاریخ و استفاده از احساسات مردم خواهد بود. در این مجموعه با یک سری نکاتِ ثابت و پایدار، چون ابزاری نگریستن توده‌های مردم با ترفندهای مختلف تا غرق شدنِ ارکانِ قدرت در فساد، توسعه‌ی جهل و خرافات، قتل و غارت و غیره مواجه هستیم. به یقین در شکل‌گیری این وقایعِ ناگوار عوامل متعدد دخالت دارند، ولی در بین آن‌ها نقش حاکمان و اصحاب تزویر برجسته‌تر از بقیّه می‌باشد و اعتقاد بر آن است تا آزادی بیان و احترام به افکار دیگران تحقق نیابد درها بر همین پاشنه خواهد چرخید و بازهم شاهد دور بسته و تکرار تاریخ خواهیم بود. در نتیجه، این موضوع زمینه‌ی پژوهش قرار گرفت که به جای استفاده از القاب ناشایست و عناوین غازی و جهادگر و غیره، لباس حق بر حاکمان دوران تاریخ پوشانده نشود و بخشی از ناگفته‌ها و پشت پرده‌ی زندگی آنان انتشار یابد. در این دیدگاه، شرح جنگ‌ها و یا چگونگی سرکوب قیام‌های مردمی مدّ نظر نمی‌باشد و سعی بر توصیف و تأثیر وقایعی که با سرنوشت میلیون‌ها انسان در ارتباط بوده است، اشاره گردد. با آگاهی از این که اکثر حوادثِ ناگوار به دلیل خودخواهی حاکمان به وجود آمده است، باید بپذیریم که علتِ این چرایی بسیار مهم است، زیرا پیدایش چنین رفتاری مربوط به یک مسأله‌ی شخصی نیست و افشاگر بسیاری از علل عقب‌مانگی‌ها و سرنوشت یک یا چند نسل و هزاران انسان بی‌گناهی خواهد بود که امروزه نامی از آنان در تاریخ نیست. بنابراین در مجموعه‌ی آینه‌ی عیب‌نما تلاش گردیده که بر خلاف مضامین قاب‌ها و یا آن چه که برخی راویانِ چاپلوس نوشته‌اند تصویری دیگر از عملکردِ پادشاهان در ذهنِ خواننده ترسیم شود. در این نوشتار تأکید بر آن است که اگر شرح زندگی و اندیشه‌ی حاکمان مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد از مدیحه‌سرایی و بت‌پرستی‌های بیهوده جلوگیری خواهد شد. بررسی و شیوه‌ی زندگی حاکمان و کسانی که عمری را در حرمسراها گذرانیده و تنها به منافع شخصی و تحکیم طبقاتی خویش اندیشیده‌اند، مهمترین وسیله برای جدا ساختن سره و ناسره از حقایق تاریخ خواهد بود. یادآوری و توجه به این نکته‌ی اساسی قابل اهمیت است و در صورت قانونمند نشدنِ این موارد هیچ انتظاری برای عمران و آبادانی کشور و حفظ منافع ملی نخواهد بود و باید به همان شعار و وعده‌های توخالی بسنده کنیم.

در طی چند سالی که تحت عنوان آینه‌ی عیب‌نما نگرش خود را نسبت به شرح زندگی حاکمان و جریانِ پشت پرده‌ از دوران‌های تاریخی داشتم با واکنش‌های اکثراً مثبت و به ندرت با دیدگاه انتقادی مواجه بوده‌ام. از آن جا که نگارنده هیچ تعصّبی نسبت به حاکمان و اطرافیان رأس هرم قدرت و یا جلب توجه دیگران نداشته و تنها بازگویی روایات و جهت دهی انتقالِ پیامی از تاریخ و آن هم به طور مستند برایم مطرح بوده است، در نتیجه با فراغ خاطر برداشتِ تاریخی خود را با توجه به نقایص آن ثبت کرده و در کنار آن پذیرای هر نقد منصفانه و به دور از احساسات خواهم بود. همان گونه که ذکر گردید محتوا و نگرش این مجموعه‌ تنها بر توصیف عیوب و عملکرد منفی ارکان قدرت تمرکز دارد و به نظر می‌رسد که در این تاریخ مردسالارانه از مدح و ثنای حاکمان به گزاف سخن گفته شده است و کمبودی در این زمینه وجود ندارد. به یقین دولتمردان نیز مبرّا از خطا و اشتباه نمی‌باشند، اما توجه داشته باشیم که خطای آنان مربوط به خودشان نیست، زیرا سرنوشت میلیون‌ها انسان را رقم زده‌اند و برجسته کردن این موارد می‌تواند درسِ عبرتی برای ما باشد. در استفاده از این روایات امکان تردید در عملکرد و تخریب حاکمان به حق یا ناحق از سوی افراد یا دشمنان وجود دارد، اما رفتارِ برخی از این پادشاهان کودک صفت و لجوج و خودشیفته که مردم را بازیچه‌ی خود قرار داده و غرق در فساد بوده‌اند قابل کتمان نیست. هر یک از ما در انجام وظایف خود دارای حق و حقوقی هستیم و تنها در فضای آزادی بیان و احترام به عقاید دیگران به این نکته می‌توان پی برد که حاکمان نیز تاری جدابافته نبوده‌اند و تصوّری اشتباه از شخصیت آنان در اذهان شکل گرفته است. کاربرد و مفهوم کلماتی مانند قتل و غارت، فساد و عیاشی، خودخواهی و خودمحوری، ظلم و ستم، خیانت و غیره محدویت زمانی ندارند و توسط هر فرد که انجام گرفته باشد برای همیشه منفورِ اجتماع خواهد بود. بازگویی فساد و خودخواهی حاکمانی چون شاه تهماسب اول صفوی که حدود بیست سال از زندگی خود را در حرمسرا گذرانیده و یا ابهّتِ پادشاهانی چون ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه که در حدّ یک صفر میان تهیِ بزرگ و کوچک بوده‌‌اند، موجب تحقیر ملت ایران نیست؛ بلکه نشانگر گِل آلوده بودن آب از سرچشمه برای این سرزمین غنی از فرهنگ و سرشار از منابع طبیعی است. ما نباید فراموش کنیم که تمامِ این افراد در زمانِ مست قدرت بودنِ خود به هر یک از اَعمال ننگین افتخار کرده و توان دیدنِ هر چشم‌زخمی را نداشته‌اند. بلی در توصیف این مطالب امکان افراط از سوی حاکمانِ نورسیده و افراد متملّق نسبت به گذشته و حال وجود دارد، ولی تاریخ را بر مبنای احساسات نمی‌توان قضاوت کرد و هرگز ننگ با رنگ پاک نخواهد شد. در این میان خدمات سیاسی و نظامی شاهانی چون نادر‌ها را پاس می‌داریم و یا اقدامات فرهنگی اواخرِ قاجاریه توسط قائم مقام و امیرکبیرها و به خصوص دوران پهلوی در جهت توسعه و هماهنگی این سرزمین با عصر مدرن قابل توجه است و عدم ذکر این موارد نشان از قدرنشناسی و بی احترامی به آنان نیست. می‌دانیم که در یک قضاوت تاریخی ثبت نوش و نیش‌ها لازم و ملزوم یک دیگرند، ولی نوشته نشدن این خدمات در مجموعه‌ی آینه‌ی عیب‌نما به منزله‌ی فراموشی از این نکات مهم در ادوار تاریخ نیست و تنها به خاطر نوع نگرش و تمرکز از یک برداشت تاریخی از علل عقب ماندگی بوده است.

به نظر می‌رسد آن چه که در این انتقادِ منصفانه از سوی برخی ابراز گردید، تا حدودی ریشه‌ در اعماق فرهنگ سنتی و سیاسی ما ایرانیان داشته باشد که خواهان به چالش گرفتن رفتارِ منفی حاکمان نیستیم. در فرهنگ سنتی ما پادشاهان همیشه افرادی بی عیب و نقص تلقی شده‌اند که توانایی و ابداع هر اندیشه از اختراعِ آتش تا بقیه را داشته و مستحقِ القاب مختلف و سایه‌ی خداوند می‌باشند. ظهور و رشد این تفکر از زمان ساسانیان و بعد از تهاجم اعراب تا حدودی تغییر ماهیت داده است و امروزه نیز شاهد آثارش در مدیریت کلان کشور هستیم. در این فرهنگ انتقاد از پادشاه به منزله‌ی کفر و الحاد رقم خورده است و باید اشتباه و انحراف‌های او را در زمره‌ی قضا و قَدَر یا مشیّت الهی و مصلحت توجیه کرد. در این دیدگاه کمبود و نالایق بودنِ پادشاهان با الفاظ نا سپاسی مردم و یا مصلحت خداوند پوشش داده شده است، در صورتی که این گونه نیست و باید افراد نسبت به مسؤولیت و جایگاه خود پاسخگوی تاریخ و آثار آن بر جامعه باشند. اصولاً قضاوتِ توده‌های مردم با مورخان نسبت به شایستگی و لیاقت حاکمان متفاوت است و علت آن وابسته به نوع نگرش از سطح زندگی تا حفظ منافع ملی می‌باشد. امروزه و در عصر فناوری شاهد نقش رسانه‌ها در نزدیکی و تفاهم این دو جریان هستیم و روح امید و دستیابی به جایگاه واقعی ایران را فراهم ساخته است.

بعد از انتشار دو کتاب مربوط به دوران قاجاریه و پهلوی بعضی از خوانندگان محترم این پرسش را مطرح نموده که دلیلِ پیش‌کش‌ آن دو کتاب به فرزند ناکام چه بوده است؟ در این رابطه و به صورت خیلی مختصر شایان ذکر است که در ایام عید نوروز سال 1378 با خانواده از اصفهان به روستا رفته بودیم. مجتبی با جمعی از بستگان برای تفریح به اطراف روستا رفته بود که به نقل قولِ یکی از همراهان در اثر ضربه‌ی لگدی که به صورت ناخواسته بر سینه‌اش وارد شد برای مدتی به حالت اغماء رفت. همراهان به دلیل ترس و اختفای جرم اقدام به صحنه سازی و سپس پیکرِ نیمه جان او را در شن‌های روان دفن کردند. این صحنه سازی که بی اساس بودنش را طبیعتِ منطقه برای همیشه گواهی می‌دهد و آثار ضربه که نشان از درگیری قبل از فوت دارد، موجب سهل‌انگاری عمدی و آگاهانه از سوی مقامات قضایی به دلایل واهی گردید و بر شدت دردهای خانواده‌ی داغدار افزود. هماهنگی این موضوعِ عوام پسندانه از جانبِ یک دستگاه مجری عدالت که کاری است انجام گرفته و جبران پذیر نمی‌باشد، قابل توجیه نیست. نتیجه‌ی این رفتار موجب تغییر شکل پرونده و حق به جانب بودن متهمان گردید که حتی به توهینِ حامیان عدالت پرداختند. در مقابل این جریان‌های ناهنجار که اثبات آن ابدی خواهد بود کدام وجدان بیدار می‌تواند بی تفاوت باشد و به یاد مظلومان و کنایه‌های طنزآمیز از داوری قاضیان تاریخ نیفتد و به یقین در نوع برداشت اجتماعی و نگارش من نیز بی تأثیر نبوده است. تأثیر مستقیم این حوادث موجب گردید که واژه‌ی خیانت بسیار بدتر از جنایت تلقی گردد و مفهومِ جمله‌ی بدترین قانون‌ها از بی قانونی بهتر است، تحقق یابد. سوابق دیرین این خیانت‌ها در حیطه‌ی کلمات تُهمت و افترا در طول تاریخ قابل جستجو هستند و چه سرها و حرمت‌هایی که به وسیله‌ی این سمّ مهلک بر باد رفته و مصداق این بیت معروف را عینیت بخشیده‌اند:

گنه کرد در بلخ آهنگری                             به شوشتر زدند گردن مسگری

دلیل آن تقدیم و پیشکش‌ها به خاطر جاودانه کردن صدای یک مظلوم در آوای زمان بوده است تا درس عبرتی برای آیندگان باشد. البته این حوادث تلخ موجب تعلّل در وظیفه‌ی فرهنگی نگردید و امید است که با تمام کاستی‌ها مورد پسند خوانندگان قرار گیرد. آثار منتشر شده به شرح ذیل می‌باشند:

1-    آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی

2-    آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه

3-    آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه

4-    آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی

5-    نقش زنان دربار در تاریخ ایران

6-    ایران در عصر امپراتوری مغول

 


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد