انگلیسیها پس از انعقاد (عهدنامهی مجمل) و اخذ امتیازات خواهان آن بودند که از اجرای مواعید قبلی و تعهّداتی که نسبت به ایران داشتند طفره روند و به همین دلیل در اعزام و جایگزینی سفیر در ایران به آهستگی قدم برمیداشتند. هنگامی که دولت انگلستان تصمیم به اعزام سفیر جدید سرگور اوزلی گرفت وی شانزده ماه پس از ترک لندن و پس از گذراندن مشکلاتی که در طیّ سفر برای او به وجود آمده بود به حضور فتحعلیشاه میرسد. او مأموریت داشت که با هدیهی یک الماس 25 قیراطی از طرف پادشاه انگلستان، تکدّر خاطر پادشاه را برطرف کند. سفیر درخواست دیدار همسرش را به نمایندگی از ملکهی انگلیس با ملکهی ایران میکند. دربار پادشاه ایران برای یافتن ملکه از بین 158 زن دچار مشکل میشوند. مرحوم سعید نفیسی در این باره مینویسد:
«همسر سرگور اوزلی نیز از دربار انگلستان مأمور شده بود که نمایندهی ملکهی انگلیس در برابر ملکهی ایران باشد، غافل از آن که فتحعلیشاه 158 زن داشت که در تاریخ به اسم و رسم معروفند.... دشواری شگرفی پیش آمد و آن این بود که نمیدانستند کدام یک از این زنان را به عنوان ملکهی ایران معرّفی کنند و هرچه کوشیدند زنی را که مسنّتر از دیگران بود و زودتر از همه به عقد شاه درآمده بود این عنوان را بدهند، زنان دیگر و فرزندانشان رضایت نمیدادند.... سرانجام به زحمت بسیار زنان شاه را راضی کردند که یکی از همسران وی را که از او فرزندی نداشت و کمتر به او حسد میبردند به عنوان ملکهی ایران به همسر سفیر معرّفی کنند و وی به حضور آن ملکهی مصنوعی بار یافت و عنبرچهی الماس نشان گرانبهایی را که ارمغان ملکهی انگلستان برای ملکهی ایران بود به او داد. معروف است که زنان دیگر که در مجلس حاضر بودند. همین که آن هدیه قیمتی را دیدند هجوم آوردند و آن ارمغان را ربودند.»[1]
[1] - پاورقی ص 163 - هفت پادشاه - جلد اول - محمود طلوعی 1377
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 126