در برنامه و تجمّلات حرمسرای خاقان ذرّهای کمبود و نقصان مشاهده نمیشود و از چنان نظم و ترتیبی برخوردار بود که در هیچ کدام از ایالات و ادارات مملکت مشابه آن یافت نمیشد. به طور کلی میتوان گفت که تمام درآمدهای مملکت نیز در جهت خدمت و تکمیل و رفاه حرمسرای پادشاه و عیّاشی شاهزادههای بی شمارش هزینه میگردید. در مورد گوشهای از دستگاه طرب و مغنّیان دربار آن شاه فاتح، صاحب تاریخ عضدی مینویسد:«...استاد مینا که زن مصطفی خان عمو و شاگرد مهراب ارمنی اصفهانی بود با استاد زهره که زوجهی جعفرقلی خان عمو و شاگرد رستم یهودی شیرازی بود. هر دو زن در علم موسیقی بینظیر بودند و مهراب و رستم، استادان آنها از معاریف اهل فن و بر آقا محمّدرضا و رجبعلیخان و چالانچی[1]خان، مغنّیان آن عصر سمت استادی داشتند. زوجهی حضرت خاقانی نبودند؛ ولی خاقان مغفور آنها را به خانهی خود آورده بود مقرّری و مواجب و همهی اسباب تجمّل به جهت آنها مقرّر بود و تمام بازیگرها که به حسب تعداد، البّته پنجاه بَل متجاوز بودند سپرده به این دو استاد؛ و در حقیقت دو دسته بودند که تمام اسباب طرب از تار و سه تار و کمانچه و سنّتورزن و چینیزن و ضربگیر و خواننده و رقّاصان دو قسمت بودند: نصف آن دستهی استاد مینا و نصف دیگر دستهی استاد زهره خوانده میشدند. این دو دسته پیوسته با هم رقابت بودند و عداوت داشتند، به طوری که در میان حرمخانه ضربالمثل شده بودند اگر خصومتی در میان دو نفر میدیدند؛ میگفتند: مثل دستهی استاد مینا و استاد زهره منازعه میکنند. دستهی استاد مینا سپرده به گلبخت خانم و دستهی استاد زهره سپرده به کوچک خانم بود. عمارت و مسکن و جیره و مواجب و نوکر و خواجه برای بازیگران حتّی اسب سواری و طویله و امیر آخور و جلودارشان از اهل حرمخانه خارج بود. کوچک خانم و گلبخت خانم در ادارهی خودشان همان تسلّط خازنالدّوله را نسبت به سایرین داشتند (گلبدن باجی که از کنیزان مهد علیا بود؛ رتبه خازنالدّوله را داشت و از اختیارات و قدرت وسیعی برخوردار بود.) مبلغ کلّی در سال مواجب و مخارج بازیگرها و بازیگرخانه بود. هر وقت احضار میشدند احدی از سایر اهل حرمخانه نخواسته حقّ حضور نداشتند. اکثر اوقات باغ قرق میشد و بازیگران آن جا میرفتند یا در اطاق بزرگ طنابی این مجلس فراهم میآمد. تمام رقّاصهها یک قبای اشرافی که هزار عدد باجاقلی[2] بر آن دوخته شده بود؛ داشتند. کمرها و عرقچینها تمام جواهر با گلوبندهای خوب و گوشوارههای ممتاز، لباس رقّاصان این بود. سایر اهل طرب و بازیگرخانه مثل سایر اهل حرم، جواهر بسیار خوب داشتند. در مجلس هم، دو سمت مینشستند. استاد زهره و استاد مینا سر صف بودند. گلبخت خانم و کوچک خانم در حضور ایستاده بودند؛ نسبت به هر یک از بازیگران اگر التفاتی میشد به دست آنها و توسّط آنها بود. اگر عرضی داشتند آنها عرض میکردند. در قصر قاجار اکثر اوقات بازیگرها سوار میشدند و سر سواری میزدند و میخواندند. رقّاصهها اسب میتاختند؛ ولی معهذا هر یک از دو دسته در یک خیابان حرکت میکردند. میگویند بازیگران هر وقت میخواستند از عمارت خودشان حرکت کنند، های و هوی آنها در عمارت مجاوره؛ بلکه در جایی که دو حیاط فاصله بود؛ قسمی بلند میشد که قطع میکردند پادشاه بازیگرها را احضار کرده، معلوم است پنجاه نفر خانم که اقلاًّ پنجاه کنیز هم داشتند. یک صد زن که همه کارشان در عیش باشد تا چه وجه قیل و قال خواهند داشت. خواجههایی که برای خدمت آنها معیّن شده بود؛ پیش رو میافتادند. کنیزها پشت سر میرفتند. غالباً چالمههایی[3] که تُنگهای شراب و جامهای طلا و نقره در آن بود؛ به دوش برمیداشتند. این وضع تا مدّتی خیلی آراسته و پیراسته بود. کمکم بعضی از آنها که مادر شاهزاده شدند از حیاط بازیگرها بیرون میآمدند؛ بعضی را حضرت خاقان مطلقه کرده به امرای دربار تزویج فرمودند. اکثر از شوهران آنها خیلی معتبر بودند مثل ذوالفقارخان، سردار عیسیخان و غیره در اواخر دولت آن وضع به آن ترتیب باقی نمانده بود.»[4]
[1] - چالانچی .(ترکی ، ص مرکب ) سازنده . نوازنده . ساززن .(لغت نامه دهخدا، ویراستار)
[2] - دوکات این سکهی اولین بار در ونیز به نام طلای فلودیهای زرین ونیزی و یا دوکای اروپایی ضرب شد و از آنجا به سرتاسر قارهی اروپا راه یافت. بطوری که بسیاری از کشورهای اروپای اقدام به ضرب دوکات کردند. این سکه درمیان مسکوکات طلای دول، به پاکی طلا معروف و ممتاز بود. همین مشخصه آنرا به مسکوکی قابل اطمینان برای تجارت بینالمللی مبدل کرد.باجغلی (باجاقلی، باجاقلو، باجقلو، بجاقلی، باجقلو، باج اوغلی) نام ترکی سکهی دوکات اروپایی است.(از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد، ویراستار)
[3] - چالمه . [ مَ / م ِ](ترکی ، اِ) دلوگونهای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشههای شربت یا شیشههای شراب و دیگر مسکرات را در وی نهند تا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزههای یخ در آن ریزند و شیشههای شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشههایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ ، که شیشههای محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جا یخی . جای یخ . ظرف مخصوص نگه داشتن یخ . یخچال دستی . || قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند. (لغت نامه دهخدا، ویراستار)
[4] - ص 46 تا 49 - تاریخ عضدی، به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی1376
5 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 127