پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

سنبل باجی

سنبل‌باجی                                                                               

نام‌برده نیز یکی از زنان بی‌شمار فتح‌علی‌شاه می‌باشد و در مورد شرح حال و چگونگی پیوستن او به دربار روایت یکسانی موجود نمی‌باشد و کتاب سیاست و حرمسرا در مورد او می‌نویسد: «این زن کرمانی بود. در جریان چپاول و قتل عام مردم کرمان به وسیله‌ی قوای آقامحمّدخان به اسارت افتاد و به فاصله‌ی چند ساعت پس از اسارت فرمان کور کردن او صادر شد. چون آقامحمّدخان دستور داده بود تمام را سر بریده یا کور کنند. در نخستین روز گشایش قلعه‌ی کرمان باباخان ضمن عبور در شهر و مشارکت در قتل عام مردم مشاهده کرد که چند سپاهی دختر بسیار جوان و زیبایی را در آغوش کشیده و قصد دارند پس از به کام رسیدن او را به قتل برسانند و دخترک همواره تقاضای ترحّم می‌کرد. موهای بلند و آشفته و شفّاف و چشم‌های درشت و رنگ سبزه‌ی بدن این دختر جوان چنان شور و هیجانی در باباخان ایجاد کرد که جلو رفت و به سپاهیان دستور داد از او دست بکشند و پی کار خود بروند. باباخان دست دخترک را که از ترس می‌لرزید گرفت و او را با خود به نقطه‌ی امنی برد و به دست یکی از گماشتگانش سپرد و دستور داد که در پوش سلطنتی جایش دهد. همان شب با غروب آفتاب باباخان از آن دختر مُهر دختری برداشت و چون تحت تأثیر زیبایی چهره و اندام او قرار گرفته بود اندکی بعد او را به عقد خود درآورد و این دختر به نام سنبل‌ خانم یکی از زنان مورد علاقه‌ی باباخان گردید»[1]

و امّا حسن آزاد در کتاب خود به شکل دیگری نحوه‌ی اسارت را سنبل باجی را می‌نویسد: «زمانی که لطف‌ علی ‌خان زند در اطراف کرمان بود به دستور خواجه‌ی قاجار، باباخان در سال 1207 ه.ق. مأموریت یافت تا از شمال غربی کرمان به طرف این شهر حرکت کند. باباخان در این لشکرکشی توانست گروهی از یاران و هواخواهان لطف‌ علی‌ خان را دستگیر و به تهران بفرستد. در این یورش خلاف استقبال رؤسای طوایف قلعه‌ای به نام راه‌بُر در به روی باباخان نگشود و مردم آن همچنان به مقاومت ایستادند و باباخان که شنیده بود دختران راه‌بُری در کرمان به زیبایی معروفند به محاصره‌ی قلعه ادامه داد تا این که قلعه فتح و سربازان به غارت خانه‌ها پرداختند و در ضمن اطرافیان باباخان در جست‌وجوی دختری زیبا نیز بودند که شایستگی هم‌خوابگی باباخان را داشته باشد. در این وقت به فاطمه ‌خانم دختر معصوم و خردسالی برخوردند و دختر سیمایی نجیب و معصوم، ولی رنگی پریده داشت و بسیار لاغر بود سرانجام دختر مورد پسند باباخان قرار گرفت و او را به چادر مخصوص بردند و پرستارانی بر او گماشتند و از همان ابتدا متوجّه شدند که وی بیمار و کم‌ خون است و برای همبستری شاهزاده آماده نیست. او را تحت معالجه قرار دادند و مدّت چهار سال امکان زفاف برایش دست نداد و دختر در این مدّت بسیار جذّاب و اندامش متناسب و بدنش گرم و لطیف شده بود و تعلیمات خواجه ‌سرایان و همراهان او را فتّان‌تر و زیباتر ساخته بود. سرانجام در اواخر ماه ذی‌حجّه و اوایل محرّم بود که مراسم عروسی و زفاف برگزار کردند و هنگامی که خبر قتل آقامحمّدخان را در شیراز به فتح ‌علی ‌شاه دادند شب هنگام مصادف با زفاف سنبل‌ باجی یا فاطمه ‌خانم راه‌بُری بود و این خبر در آن حال به فال نیک گرفتند و باعث علاقه و تمایل خان به این زن شده و آن ‌چنان در دل سلطان جای گرفت که نه تنها در امور حرم بلکه در امور داخلی مملکت و سیاست نیز دخالت داشت.»[2]



[1] - خلاصه‌ی صص 98 و 99 - سیاست و حرمسرا - خسرو معتضد - نیلوفر کسری 1379

[2] - ص 344 و 345 - پشت پرده‌های حرمسرا - تألیف حسن آزاد

3 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران قاجاریه, علی جلال پور, 1394, ص 136

نظرات 2 + ارسال نظر
سوگند چهارشنبه 13 بهمن 1400 ساعت 11:22

ممنون خیلی خوب بود

میر محمد علی تاج پور دوشنبه 9 آبان 1401 ساعت 19:39

با سلام و احترام
بنده تاج پور پژوهشگر تاریخ کرمان و اتفاقا خویشاوند وهمکاری سنبل باجی هستم، آقای خسرومعتضد در کتاب سیاست وحرمسرا با استناد به کدامین منبع این اراجیف را نوشته است، البته غیر از این هم از او نباید توقع داشت زیرا اصلا ما او را نه تنها تاریخ نگار بلکه پژوهشگر هم نمی دانیم لذا روایت اول به هیچ عنوان صحت ندارد.
اما روایت دوم با منابع تاریخی مانند تاریخ عضدی، ناسخ التواریخ و نقل های سینه به سینه سازگاری بیشتری دارد.

با سلام جناب تاج پور
از تذکر شما سپاسگزارم. در انجام پژوهش سعی بر آن بوده که از مطالب داستانی و بدون سند استفاده نشود تا زمینه‌ی انحراف تاریخ صورت نگیرد. دیدگاه شما نسبت به خسرو معتضد نه تنها درباره دوران قاجاریه، بلکه در عهد پهلوی نیز مورد انتقاد بوده است. روایت این اشخاص و مقایسه آن با منابع دیگر باعث درک حقایق و اعتبار افراد خواهد بود.
شادکام و بهروز باشید و موفقیت شما را آرزومندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد