چنان که قبلاً نیز اشاره گردید بر خلاف امور مملکتداری حرمسرای او دارای سازمانی منظّم بوده است و اگر به مقداری ناچیز از این نظم و مقررات در امور مملکت اجرا شده بود؛ شاید ایران دیگری را ناظر بودیم. خوابگاه شاه دارای تشکیلات ویژهای مرکّب از مأموران و خدمهی خاص بود که هر کدام وظیفهی معلوم و مشخصّی را به عهده داشتند. یکی از زوجات فتحعلیشاه به نام بیگم جان خانم از اهالی قزوین مأمور گستردن رختخواب و لوازم راحت حضرت خاقان بود. زنانی هم که میباید به خوابگاه سلطان میآمدند او خبر میکرد. به این ترتیب که بیگم جان خانم قبل از صرف شام در یک تماس کوتاه از میل و نظر فتح علی شاه مطلّع میشد و فوراً به وسیلهی خواجه باشیها و کنیزان مخصوص آنها را آگاه میساخت. تمام زنهای حرمسرا بدون استثنا در این یک ساعت یا یک ساعت و نیمه لحظات پرهیجان و پراضطرابی را سپری میکردند. همه چشم به راه رسیدن خواجه باشی بودند و در تالارخانه خود را آراسته و پیراسته و جواهر آویخته و عطر زده مینشستند و درِ خانه را باز میگذاشتند و لالهها و مردنگیها[1]را روشن میکردند و در حالی که کنیزان درِ حیاط را آب پاشی میکردند و با آفتابه، گلدانها را آب میدادند دیده به راه داشتند که چه زمانی خواجه باشی برسد و وقتی خواجه به حرمسرا میآمد شور و غلغلهای برمیخاست. کنیزها میریختند و خانمی را که فتح علی شاه طلبیده بود، میآراستند. به او عطر و عنبر میزدند و او که از شوق بر پای خویش بند نبود آمادهی رفتن میشد؛ امّا در این مواقع خدا میداند در خانههای اطراف که سایر خانمهای حرم انتظارشان به ناکامیگرائیده بود چه غمی حکمفرمایی میکرد. دیگران فوراً چراغ را خاموش میکردند تا خانم غمین و افسرده و دل شکسته که شاه او را نطلبیده، بتواند بخوابد و با اعصاب ناراحت خویش بجنگد. بیگم جان خانم قبل از ورود به اطاق خواب یک یک زنها را بازدید میکرد. از پنهانیترین اعضای بدنشان بازدید به عمل میآورد تا مبادا کثیف یا دچار عادت ماهیانه شده باشند. همچنین لباسهایشان را نیز به دقّت میدید که سوزن و سنجاق نداشته باشد و بدن آنها را میبویید که بوی عرق یا بوی ناخوشآیند عطر تند ندهد. بیگم جان خانم در مورد آرایش آنها اظهار نظر میکرد و خودش نزد فتح علی شاه و به درون اطاق میرفت تا این که دستور ورود داده شود. تازه در این موقع نیز یک یک و به نوبه وارد میشدند. شاه با ایشان ساعتی را به شوخی و خنده و تفریح سپری میکرد از حال بچههایشان میپرسید. زنها که از بخت خویش موقعیّت استثنایی یافته بودند از شاه چیزهایی میخواستند و یا شفاعت گناهکاران را میکردند. همین زنهای کشیک خوابگاه میتوانستند عفو بسیاری از جنایت کاران و گناهکاران و امرایی را که مورد غضب قرار گرفته بودند، شبانه بگیرند.
ساعت شوخی و تفریح که سپری میشد بیگم جان خانم بستر بزرگی را که حتّی ده نفر میتوانستند در آن بخوابند آماده کرده بود. شاه در میان میخوابید و زنها به ترتیب ارزش و اهمّیّت در طرفین و حتّی در پایین پای او قرار میگرفتند. یکی از آنها که پُشت فتح علی شاه قرار میگرفت فقط وظیفه داشت که وقتی شاه غلتید و پشتش به طرف او قرار گرفت عضلات و پوست بدنش را نوازش کند و بغل بگیرد و ببوسد و چون از این دنده به آن دنده میغلتید دیگری همین کار را میکرد. طبیعی است که زنها در مقابل های و هویهای خویش مورد لطف قرار میگرفتند
همچنین شاهزاده عضدالدّوله در تاریخ عضدی از آداب خوابگاه شاه چنین یاد میکند: علاوه بر دو نفر مأمور بغل کردن شاه دو نفر هم به نوبت پاهای شاه را میمالیدند، یک نفر هم قصّه و نَقل میگفت. یک نفر هم برای خدمت بیرون رفتن فرمایشات در همان اطاق به سر میبرد. زنهای کشیک، سه دسته بودند که از میان خادمان حرم برای این خدمت انتخاب شده بودند. زحمتشان زیاد بود. تمام وقت در تحت حکم و دستورالعمل بیگم جان خانم بودند....
در حقیقت خدمات شخصی خاقان با بیگم جان خانم و فاطمه خانم مشهور به سُنبل باشی و ننه خانم مشهور به حاجیه استاد بود و این سه نفر هم به حسب احترام و شئونات در عرض یک دیگر بودند. در میان زنهای کشیک، سه نفر سرکشیک بودند: اوّل بیگم خانم، دوم مهر نسا خانم و سوم نوش آفرین خانم. ننه خانم بار فروشی ملقّبه به مهد علیا، گل پیرهن خانم، خُسّان خانم[2] قراچه داغی، نازک بدن خانم قراباغی و زاغی اصفهانی نقاّل بودند. شش نفر هم برای مالیدن پای حضرت خافان و سه نفر برای رجوع خدمات که اسمشان ایاغچی[3] گفته میشد که تمام هیجده نفر و منقسم به سه کشیک بودند و شبها بر حسب اخبار بیگم جان خانم در اطاق خوابگاه سلطنت حاضر میشدند. شب فتح علی شاه به این ترتیب سپری میشد؛ امّا بسیار اتّفاق میافتاد که نیمه شب فتح علی شاه، بیگم جان خانم را فرا میخواند و دستور تعویض زنها را میداد. در این موقع آن شش نفر میبایست به سرعت خوابگاه را ترک کنند و بروند و بیگم جان خانم شش نفر دیگر را به درون خوابگاه بفرستد. بسیار اتّفاق افتاده که حتّی هیجده نفر از همسران شاه در یک شب به خوابگاه رفته بودند.»[4]
[1] - مردنگی [ مَ دَ ](اِ) سرپوش بزرگ بلورین که لاله یا لامپا را زیر آن نهند تا از باد مصون ماند.(یادداشت مرحوم دهخدا). فانوس شیشهای که بالا و پائین آن باز است و شمع و چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند.( (لغت نامه دهخدا، ویراستار)
[2] - خسان [ خ ُس ْ سا ](ع اِ) آن ستارگانی که هرگز غروب نکنند چون جدی و بنات النعش و فرقدان ومانند آن .(از ناظم الاطباء)(یادداشت بخط مولّف)،(لغت نامه دهخدا، ویراستار)
2 - آبدار، ساقی، شربتدار. ،آشپز، سفرهچی(فرهنگ واژگان مترادف و متضاد، ویراستار)
[4] - خلاصهی صص 8 و 9 و 347 - پشت پردههای حرمسرا - حسن آزاد
5 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران قاجاریه, علی جلال پور, 1394, ص 130