چنانکه از قراین برمیآید فتحعلیشاه اهل ذوق و هنر شاعری بوده، ولی این هنر فراتر از محدودهی حرمسرا نمیرفته و از محتوای شهوترانی خارج نمیشده است. در حقیقت خاقان با آن تفنّن و بازی میکرده است، زیرا در آن محیطی که همه مشغول مدح و ثنای او بودند هیچ کس یارای نقد و انتقادی بر گفتار او نداشته است و این امر باعث میشد که این درخت بیثمر به رشد بیرویّهی خود ادامه بدهد. در توانایی و قدرت طبع او چنین روایت میکنند: «شاهنشاه یک روز چند مصراع شعر انشا فرمودند و از برای ملکالشعرا تقریر کردند و از او استمزاج[1] فرمودند که اشعار را چگونه یافتی؟ ملکالشعرا عرض کرد که قربانت شوم! هیچ یک به قاعدهی علم عروض درست نبود. شاهنشاه در غضب شده و حکم فرمودند که از حماقت و خریّت، اشعار را نفهمیدی و جای شما در اصطبل است. امر پادشاه فوراً اطاعت شد. بعد از مدّت قلیلی شاهنشاه سر لطف آمده ملکالشعرا را طلب فرمودند و چند مصراع دیگر از جهت او خواندند. ملکالشعرا بدون آن که عرض کند از حضور پادشاه بیرون شد. شاه سؤال فرمودند که کجا میروی؟ عرض کرد به طویله! خاقان مغفور را این سخن بسیار خوش آمد و حکم فرمودند که دهان ملکالشعرا را از نبات پر کنند، چه این مطلب یکی از مراحم ملوکانه بود.»[2]
[1] استمزاج . [ اِ ت ِ ](ع مص ) مزاج دانی کردن .(وطواط) (غیاث ).- استمزاج کردن ؛ زمینه بدست آوردن. استفسارکردن. لغت نامه دهخدا. ویراستار
[2] - ص 35 - تاریخ اجتماعی ایران در دورهی قاجاریه - تألیف مارکام انگلیسی - ترجمهی میرزا رحیم فرزانه به کوشش ایرج افشار
3 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران قاجاریه, علی جلال پور, 1394, ص 138