فتحعلیشاه تمام معایب آقامحمّدخان را داشت و باید با تأسف گفت که از محاسنی چون شجاعت و تدبیر او در این موقعیّت حسّاسِ دوران زندگی بی بهره بود. آقامحمّدخان اگرچه پول دوست و لئیم بود ولی مخارج و حقوق سپاهیان خود را به موقع میداد، امّا این خصلت در وجود خاقان نبود و یکی از دلایل موجب شکست با روسها گردید و نواحی زیادی از ایران بر اثر عدم مدیریّت او از دست رفت. خاقان گیتی ستان آن قدر خود را در مقابل زن و پول ذلیل کرده بود که از دریافت هدیه از هر کسی و به هر قیمتی ابا نمیکرد و حتّی ایراد میگرفت که چرا فلان رشوه را مستقیماً به خود من ندادهاند؟ فتحعلیشاه واقعاً به مرض شهوترانی دچار بوده و جهان بینی او از این محدوده خارج نمیشده است. وی در این زمینه استاد مسلّم و بی نظیر بود و از ناهنجاریها فقط درآمدهای آن را میدید. روایت است که حاضر بود به هر مقدار از سرزمین ایران را بدهد، ولی غرامتی کمتر بپردازد تا مبادا در مخارج گزاف حرمسرایش خللی وارد آید. تنها ناراحتیاش با انگلیسیها آن بود که چرا طبق قرار داد درست عمل نکرده و پول را به موقع نپرداختهاند.
در میزان خسّت و نادانی و کوته بینی فتحعلیشاه روایت شده است: هنگامی که سر جان ملکم گیاه سیب زمینی را به رسم تحفه به ایران آورد و به حضور پادشاه تقدیم کرد تا با کشت آن یک مادهی غذایی خوب به عمل آید تعاریف زیاد کرد. پادشاه پاسخ داد اگر سیب زمینی را در کشور خود رواج دهم پادشاه تو (انگلستان) به عنوان پاداش به ما چه خواهد داد؟ همچنین ذکر میکنند که پس از صلح بین ایران و روسیه چراغ و آینهای از منچیکف در اردوگاه سلطنتی باقی مانده بود و تحویل نمیداد و میگفت از خودم است و اینها را هدیه آورده است. عبّاسمیرزا نیز به خاطر آن که مبادا صلح بر هم خورد بهای آن را میپردازد در چنین وضعی از زیردستان و پسران یاغی و گردنکش او چه انتظاری باید داشت؟ آنها خصلت پادشاه و موقعیت زمان را خوب شناخته بودند و دیگر به پادشاه هم اعتنایی نمیکردند و کاملاً خود مختار بودند مثلاً: «در اواخر عهد فتحعلیشاه اوضاع مالی ایران پس از جنگهای طولانی با روسیه و پرداخت هشت کرور تومان خسارت به آن دولت به موجب عهدنامهی ترکمنچای بینهایت پریشان بود. خزانهی دولتی هیچ قسم نقدینهای در اختیار نداشت و والیان ولایات هم اکثر پسران گردنکش شاه بودند. در دشمنی علنی با کینهی باطنی نسبت به عبّاسمیرزا، ولیعهد دولت و فتحعلیشاه حامی جدّی عبّاس میرزا به سر میکردند و از پرداخت مالیات و وجوه دیوانی خودداری داشتند. به همین جهت چرخ امور به کلّی از کار افتاده و مواجب و حقوق و مستمریها هیچ یک به موقع و به میزان حقیقی به دست ذویالحقوق نمیرسید. در همین ایّام چون پسر فتحعلیشاه، حسینعلی میرزا فرمانفرما، والی فارس چهار سال بود که مال دیوانی حوزهی مأموریت خود را نپرداخته و قریب 600 هزار تومان بدهکار دیوان بود و خوانین سرکش بختیاری نیز بین اصفهان و تهران قسمتی از مال خزانهی دولتی را که از اصفهان به پایتخت میآوردند به غارت برده بودند. این پادشاه جهت اخذ مالیاتها و همچنین تنبیه سرکشان بختیاری عازم جنوب میشود و بعد از مسافرت به اصفهان و ملاقات با پسرش نه تنها موفّق به اخذ مالیاتها نمیشود، بلکه خود وی نیز در آن جا فوت میکند و بقایای مالیاتها و تنبیه سرکشان به همان شکل باقی میماند.»[1]
[1] - خلاصه ص 177 - میرزا تقیخان امیرکبیر - عبّاس اقبال آشتیانی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 152