همان گونه که ذکر شد در مورد قائم مقام دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. یکی از او تعریف و تمجید و دیگری او را فردی ناکار آمد توصیف میکند تا به حدّی که مردم از او ناراضی و خواهان مرگ و نابودی او بودند. از جمله:«...هنگام رسیدن محمد شاه به تهران با آن وضع پریشانی مالی و به غارت رفتن خزانهی مخصوص فتحعلیشاه، البّته صدر اعظم دولت جدید یعنی میرزا ابوالقاسم قائم مقام بایستی تدبیری برای اصلاح آن حال ناگوار بیندیشد و راهی برای تهیّهی پول جهت گرداندن چرخهای کار باز کند، لیکن بدبختانه میرزا ابوالقاسم قائم مقام مرد این میدان نبوده چه او با وجود کمال زیرکی و هوشیاری و هنرمندی و سحر در انشاء و بلاغت آن و کفایت مملکت داری و پاکدامنی سیاسی را که مردم قبلاً در مربّی و پدر بزرگوار او میرزا بزرگ قائم مقام دیده بودند و چهارده سال بعد در وجود میرزا تقی خان امیرکبیر دیدند، نداشت. چه او با این همه علم و کمال مردی بود دسیسهکار و توطئهساز و طمّاع و پول پرست و قسیالقلب، اکثر عایدات آذربایجان به جیب او فرو میرفت و با این حال در رساندن حقّ سربازان و شاهزادگان و حتّی شاه نیز کار را به مسامحه و سختگیری میگذراند. به همین علل میرزا ابوالقاسم قائم مقام در دورهی صدارت خود برای اصلاح مالیهی ایران کاری که نکرد سهل است وضع آن را خرابتر هم کرد و سران لشکری و کشوری و شاه و شاهزادگان و مردم به علل دیگری هم از او رنجیده بودند. به دشمنی جدّی با او قیام کردند و شاه را به توقیف و قتل او وا داشتند و پس از شیوع خبر قتل او کمتر کسی از شنیدن این واقعه تأثّر پیدا کرد، زیرا که همه از طرز کار و سیاست و سخت کشی و صلابت او ناراضی و در عذاب بودند و فنای او را به جان و دل از خدا میخواستند.»[1]
[1] - ص 181 - میرزا تقیخان امیرکبیر - عبّاس اقبال آشتیانی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 171