«... موقعی که آغامحمّدخان در اطراف بارفروش (بابل) به جمعآوری قوا مشغول بود شب هنگام به خانهی حاجیخان جان قریهی بندپی فرود آمد و در این خانه یک قرارداد مودّت بین حاکم بندپی و پادشاه آیندهی ایران به امضاء رسید. خط و ربط آن قرارداد اخته خان را بسیار خوش آمد و سراغ نویسندهاش را گرفت او را گفتند که قرارداد را میرزا شفیع نامی نوشته که تنها ملاّی ده است و ضمناً با خان حاکم قرابت دارد و منشی مخصوص اوست. آغامحمّدخان که برای نوشتن دعوت نامههایش به شخصی ملاّ احتیاج داشت از حاکم بندپی در خواست کرد که میرزا شفیع را فقط برای چند ماه به او قرض بدهد و این درخواست اجابت شد. نشان به آن نشان که این منشی عاریتی در تمام مدّت کشورگشایی و سلطنت آغامحمّدخان در التزام رکاب بود و بعد از او نیز در سلطنت فتحعلیشاه جزء دیوانسالاران شد و طول مدّت صدارت او به بیست سال تمام رسید و تا عمرش تمام نشد از صدارت دست نکشید.
از میرزا شفیع فقط یک دختر باقی ماند و یک ثروت هنگفت که در طول مدّت صدارتش اندوخته بود که آن دختر و این ثروت حسبالامر نصیب نور چشمی همایون میرزا شد. حالا شازدههای همایونی هرچه میخواهند، بگویند. گمان نمیرود والدهی همایون میرزا اصل و نسب درست حسابی داشت! چون آن موقع رسم نشده بود که قجرها با غیر قجرها وصلت کنند. هنوز چیزی نشده قجرهای نکبتی خود را از نژاد برتر میدانستند.»[1]
[1] - ص 60 - هزار فامیل - علی شعبانی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 47