پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

اخذ مالیات ریش و شورش مردم در زمان آقامحمدخان قاجار

اخذ مالیات ریش و شورش مردم

«هنگامی که علی‌مراد‌خان زند پسرش را مأمور حمله به آقامحمّدخان قاجار در مازندران کرد مردان مازندران و استرآباد و حتّی می‌توان گفت زن‌های آن دو منطقه نیز از آقامحمّدخان به شدّت ناراضی و متنّفر بودند و جهت آن عدم رضایت و نفرت از علتّی سرچشمه می‌گرفت که امروز در نظر ما کودکانه جلوه می‌کند و در آن روز بسیار اهمّیّت داشت. علّت مزبور نشان می‌دهد که حتّی مردی بزرگ و با اراده چون آقامحمّدخان قاجار ممکن است بر اثر عقده‌ی روحی به اعمالی مبادرت کند که از یک مرد بزرگ پسندیده نیست. آقامحمّدخان قاجار چون خواجه بود ریش نداشت و مردان ایرانی در آن دوره ریش داشتند؛ ولی ملاّحان روسی که در شمال ایران به مناسبت مبادلات بازرگانی زیاد دیده می‌شدند ریش را می‌تراشیدند.

ریش بلند نزد مرد ایران نشانه‌ی وقار و حیثیت بود و جوانان آرزو داشتند که دارای ریش بلند بشوند تا این که بتوانند در سلک مردان درآیند. آقامحمّدخان قاجار به مناسبت نداشتن ریش ناراحت بود و چون می‌دید که ملاّحان روسی ریش نداشتند متوجّه شد که بین روس‌ها داشتن ریش الزامی ‌نیست و مردان روسی (ولی نه همه آن‌ها) با این که ریش نداشتند دارای نقصان نیستند و کسی بر آن‌ها خرده نمی‌گیرد و آنان را به چشم حقارت نگاه نمی‌کنند و کار یک مرد ریش تراشیده با کار یک مرد ریش نتراشیده یکی می‌باشد؛ امّا در ایران ریش مردها به قدری اهمّیّت داشت که اگر مردی ریش خود را می‌تراشید همه از وی روی بر می‌گرداندند. رسم ریش بلند در دوره‌ی آخرین پادشاه صفوی در ایران متداوّل شد و در دوره‌ی شاه‌ عبّاس اوّل و جانشین او مردها یا قسمتی از مردان که اهل دیوان بودند ریش را می‌تراشیدند بدون این که مورد تحقیر قرار بگیرند. چون ریش بلند در مردها نشانه‌ی برجستگی بود زن‌های ایرانی هم عادت کرده بودند که شوهران خود را با ریش بلند ببینند و اگر مردی ریش خود را می‌تراشید حتّی مورد نکوهش و تحقیر زنش هم قرار می‌گرفت. در یک چنان دوره، آقامحمّدخان قاجار که می‌دانست، نمی‌تواند دارای ریش شود. تصمیم گرفت که مردان دیگر را بدون ریش کند و دستور داد که مردان ریش خود را بتراشند. همان کار که پطر کبیر، هشتاد سال قبل از آقامحمّدخان قاجار در روسیه کرد. آقامحمّدخان در حوزه‌ی فرمانروانی خود به موقع اجرا گذاشت. با این تفاوت که فرمان پطرکبیر برای تراشیدن ریش اجباری بود و فرمان آقامحمّدخان قاجار اختیاری، منتها کسانی که مایل بودند ریش بلند خود را حفظ کنند باید مالیات بدهند. بعید نیست که آقامحمّدخان قاجار که برای ریش مالیات وضع کرد پیش‌بینی کرد که می‌تواند هر سال از راه آن مالیات درآمدی قابل توجّه داشته باشد؛ زیرا آقامحمّدخان قاجار صرفه‌ جویی را از مادرش به ارث برده بود. بدون این که ممسک باشد، لیکن علّت اصلی وضع مالیات ریش همین بود که خواجه‌ی قاجار چون می‌دید، نمی‌تواند خود را مثل دیگران دارای ریش بکند عزم کرد که دیگران را مثل خود بدون ریش کند. آقامحمّدخان قاجار مدّت دو ماه هم به مردان مهلت داد که وضع خود را مشخّص کنند و ریش را بتراشند یا این که مالیات ریش را بپردازند. در هیچ دوره از ادوار تاریخ ایران اتّفاق نیفتاده که یک چنان حکم حیرت‌آور و می‌توان گفت مضحک صادر شود و مردان سخت دچار اشکال شدند. اگر ریش خود را می‌تراشیدند نزد آشنایان و حتّی همسر خود از اعتبار می‌افتادند و اگر نمی‌تراشیدند باید مالیات ریش بدهند و چون بضاعت افراد متساوی نبود برای ریش شش نوع مالیات وضع گردید یعنی شش نرخ برای مالیات ریش تعیین کردند و کمترین مالیات‌ها، مالیات ریش روستاییان بود. مردان به روحانیون متوسّل شدند و از آن‌ها خواستند که وسیله‌ی لغو آن مالیات را فراهم کنند. مالیات ریش به قدری زیاد بود که حتّی روستاییان هم که کمتر از همه مالیات می‌پرداختند از عهده‌ی پرداخت آن برنمی‌آمدند. چند تن از روحانیون نامه‌ای به آقامحمّدخان قاجار نوشتند و در آن گفتند که مالیات ریش مجوّز شرعی ندارد. چون خداوند برای اعضای بدن انسان زکات تعیین نکرده و زکات از مال گرفته می‌شود. نویسندگان نامه در نامه‌ی خود به اشاره فهمانیدند که اگر آقامحمّدخان می‌خواهد بدان وسیله خزانه‌ی خود را پر کند بهتر است که مالیات ریش را لغوکند و مالیاتی دیگر وضع کند. تازه مأمورین وصول مالیات شروع به دریافت مالیات ریش کرده بودند که شیخ ویس‌خان پسر علی‌مراد‌خان زند حمله کرد وضع دریافت مالیات ریش از این قرار بود که در چند نقطه از شهر از جمله شهر ساری چند تن از مأموران می‌نشستند و مردان ریش‌دار را احضار می‌کردند و به آن‌ها می‌گفتند که مالیات ریش خود را بپردازند یا این که ریش آن‌ها تراشیده خواهد شد و آن‌ها هم از بیم این که ریششان تراشیده نشود مالیات می‌پرداختند و اگر نداشتند از دیگران وام می‌گرفتند و در عوض به آن‌ها مفاصا داده می‌شد که نشان می‌داد که مالیات یک ساله ریش را پرداخته‌اند. تا انسان از روحیه‌ی ملل شرق اطّلاع نداشته باشد؛ نمی‌تواند بفهمد که صدور آن حکم چه قدر مردم را در مازندران و استرآباد خشمگین کرد و مردی نبود که خواهان نابودی آقامحمّدخان قاجار نباشد. خود خواجه هم متوجّه شد که اشتباه کرده؛ ولی هنگامی ‌به اشتباه خود پی می‌برد که حمله‌ی شیخ ویس‌خان شروع شده بود. وقتی شیخ ویس‌خان حمله کرد آقامحمّدخان قاجار در ساری از بلاد مازندران به سر می‌برد و همین که مردم مازندران فهمیدند که یک دشمن قوی برای آقامحمّدخان پیدا شده و دارای قشون می‌باشد جان گرفتند و آماده گردیدند حد اعلای کمک را بکنند تا وی بتواند بر آقامحمّدخان قاجار غلبه کند. در هر شهر و هر قصبه یک نفر شاخص شد و جلو افتاد و دیگران را پیرامون خود جمع کرد و به آن‌ها گفت هر نوع سلاح که دارید بردارید. بعضی از مردم تفنگ داشتند. برخی شمشیر و نیزه حتّی تیر و کمان، مازندرانی‌ها هم اسلحه خود را به دست گرفتند و برای شورش قیام کردند. آقامحمّدخان وقتی فهمید که مردم قیام کرده‌اند اعلام کرد که مالیات ریش لغو می‌شود و دیگر در هیچ نقطه از کسی مالیات ریش مطالبه نخواهد شد.

این اخطار هنگامی ‌شد که مردم در مازندران شوریده بودند و قشون شیخ ویس‌خان با سرعت به ساری نزدیک می‌گردید و در سراسر مازندران مردم به طرف قشون شیخ ویس‌خان می‌رفتند تا این که به آن جوان ملحق شوند و بتوانند با آقامحمّدخان قاجار بجنگند. در بعضی نقاط مردم، محصّلین مالیات را به قتل رسانیدند و در نقاط دیگر به طرفداران آقامحمّدخان قاجار حمله‌ور شدند و طوری عرصه بر آقامحمّدخان تنگ شد که با وجود داشتن شجاعت مجبور گردید ساری را تخلیه کند و برود و شیخ ویس‌خان وارد ساری گردید.»[1]



[1] - صص 482 تا 485 - خواجه‌ی تاجدار - ژان گور - ترجمه‌ی ذبیح‌الله منصوری

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 69

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد