در شرح حال زندگی آقامحمّدخان که آمیخته و مملوّ از جنایت و کشتار است باید پرانتزی باز کرد و از اقداماتی که در جهت وحدت ملی کشور ایران برداشت از او قدردانی کرد. همهی مورّخان بدین نکته توجّه و اشتراک نظر دارند که وی در مورد مملکت خیانتکار نبود. به عنوان مثال او در جلوگیری از نفوذ و رخنه روسها در نواحی شمال مبارزاتی انجام میدهد، ولی چون این مبارزات طبق روال و ذات و خوی آقامحمّدخان با جنایتهای بیشمار همراه بوده است باعث اثرات منفی شد و زمینهی جدایی همیشگی آن نواحی زرخیز را از ایران فراهم کرد و متأسّفانه جانشینان نالایق او نیز در اثر جهل و عیّاشی و فساد درباری ناشی از آن که کمتر همانندی چون آنها را میتوان یافت به این روند کمک کرده و منجر به عهدنامههای ننگینی در تاریخ ایران شد. خان قاجار با توجّه به اطّلاعاتی که در مورد روسها داشته و همچنین با تجربیاتی که خود آموخته و یا در دوران اسارت در شیراز فرا گرفته بود به شیوهی خود در مقابل روسها این گونه عمل میکند [1]و امینهی پاکروان مینویسد:
«یک بار که چند کشتی روسی در سواحل جنوبی خزر لنگر انداخته و بعد خواهان آن شدند که جهت ساختن انبار کالا به آنان تضمین و تأمین داده شود. آقامحمّدخان به آنان امان داد، ولی به زودی خبر یافت که انبارهای رو به پایان چیزی جز حصاری محکم نیست. آن همسایگان را به ضیافتی دعوت کرد و با آن که آقامحمّدخان از این گونه تفریح خوشش نمیآمد مقلدّان و پهلوان پنبهها و جانوران بازیگر و مطرب فراهم آورد. سرِ میز با آنان بسیار گرم شد و به چهار زانو نشستن خو گرفتند و چون از خوراک سنگین و از شراب گیج شدند. مردانی با سلاح بر سر آنان ریختند و به بندشان کشیدند، آن گاه مختارشان کردند تا هر آن چه ساختهاند به دست خود ویران کنند یا از جان خود دست بشویند. آنان پیشنهاد نحست را پذیرفتند و دیگر از آن پس در کنارهی اشرف چشم کسی به کشتیهای لنگر انداخته نیفتاد.»[2]
مسلّم است که مرگ کاترین در روند مبارزات دو کشور تأثیر مهمّی داشته و بعد از مرگ آقامحمّدخان اگر کاترین زنده میبود یقیناً تاریخ مناسبات دو کشور در آن زمان به نحو دیگری رقم میخورد. در این جا به ذکر بسیار مختصری از نحوهی عکسالعملهای دو حاکم اشاره میگردد: کاترین دوم که در صدد تلافی شکستهای گرجستان و تفلیس بود دو سپاه یکی به فرماندهی ژنرال گودوویچ و دیگری به سرداری ژنرال سوبوف اعزام داشت. این دو سپاه به سرعت دربند، باکو، شکّی، قراباغ، و گنجه را تصرّف کردند و در حال پیشروی بودند که در این میان کاترین درگذشت و جانشین او تزار، پل اوّل دستور بازگشت این دو سپاه را صادر کرد. اوّلین عکسالعمل آقامحمّدخان در قبال پیشروی روسها بسیار ناجوانمردانه بود. گرانت واتسن مینویسد: «...پادشاه قاجار همهی نفرات روس را که در تفلیس اسیر ساخته بود به قتل رساند و دستور داد تمام افراد آن ملّت را که در انزلی، سالیان، بادکوبه و دربند بودند دستگیر کنند. در نتیجه 27 تن ملاّح را با زنجیر روانه تهران کردند. بعد از ورود آنها به پایتخت اوّلین مجازاتشان این بود که مجبورشان کردند چشم چهل تن ایرانی را که از خدمت سربازی خودداری کرده بودند در بیاورند سپس آنها را در شهر سرگردان رها کردند تا به وسیلهی اعانه از ارامنهی محدود ساکن شهر اعاشه کنند. آقامحمّدخان یک هفته پس از بازگشت از خراسان خشم و غیظی را که به واسطهی پیروزیهای کُنت والرین سوبوف در او تولید شده بود دربارهی این ملاّحان تیره بخت فرو نشانید به این معنی که همه آنها را دستگیر و خفه کردند.
بنا به نوشتهی ژان گور، آقامحمّدخان اطّلاعاتی از کشورهای پیرامون داشته است و روایت میکند آقامحمّدخان که به مناسبت سکونت در استرآباد و تماس با ملاّحان و سوداگران روسی میتوانست به قدر رفع احتیاج به زبان روسی عامیانه صحبت کند در صدد برآمد که نزد نوهی بازرگان فرانسوی که در ضمن از مهندسی و معماری هم سررشته داشته و به علّت اقامت در استانبول زبان ترکی میدانسته و با آقامحمّدخان صحبت میکند و اطّلاعاتی به آقامحمّدخان در مورد اروپا و فرانسه به وی میدهد. زبان فرانسوی را تحصیل میکند و الفبای زبان فرانسوی و قسمتی از روش تهجی کلمات فرانسوی را فرا گرفت و او اوّلین پادشاه از سلسلهی قاجاریه است که در صدد برمیآید. یک زبان اروپایی را غیر از زبان روسی تحصیل کند.»[3]