همان گونه که در رفتارهای دیگر آقامحمّدخان نظر واحدی وجود ندارد در مورد قدرنشناسی او نیز این تنّوع دیده میشود، ولی ویژگی مشترک این دیدگاهها در استفاده موقّتی او برای رسیدن به اهداف میباشد و چه بسا افرادی که به روش آقامحمّدخان با گناهی ناچیز و خورد به فجیعترین وضع کشته شدهاند. در این اعمال خواجهی قاجار از برادران و نزدیکان خود نیز نگذشت. در جای دیگر میبینیم که او از افرادی قدرشناسی کرده و آنها را در حیطهی قدرت نگاه داشته است. در این باره نیز به روایتی استناد میشود و قضاوت با شما واگذار میگردد. «...دیگر از مطالبی که در حق ناشناسی او معروف است و از پیران شنیدهام این است که در حین توقّف در شیراز یکی از مردان دستگاه کریمخان به او بسیار مهربانی کرد و چون وی در شیراز حکم اسیری را داشت و دیگران همه او را خرد میگرفتند و این مرد یگانه کسی بود که با او مهربان بود. آقامحمّدخان همیشه از وی امتنان داشت و در هر موقع از او یاری میخواست وی هم دریغ نمیکرد. روزی که در حمّام بود آقامحمّدخان هم وارد شد و آن مرد در بارهی وی بسیار مهربانی کرد و نزدیک خود نشاند. آقامحمّدخان بسیار ممنون شده بود، گفت اگر روزی بخت با من یار شود و به دولت برسم سزای این مهربانیهای تو را خواهم داد. آن مرد گفت از قدیم گفتهاند که دولت مانند مرغی است که بر سر کسان مینشیند و بالهای بسیار بلند دارد و بر روی چشمها میگسترد به طوری که مانع از دیدن میشود. آقامحمّدخان گفت چنین نیست و اگر آن روز برسد به تو نشان میدهم. اتّفاقاً در موقعی که آقامحمّدخان اصفهان را گرفت آن مرد جزء کارگزاران خاندان زند در اصفهان بود و دستگیر شد و او را هم با دیگران آوردند که در حضور آقامحمّدخان بکشند. وی برای این که عهد دیرین خود و گفتوگوی آن روز در حمّام را به یادش بیاورد دو دست را روی چشمان خود گذاشته بود. آقامحمّدخان دستور داد او را پیش آوردند و سبب این کار را پرسید و چون او مطلب را گفت در خشم شد و فرمان داد نخست چشمانش را درآورند و پس از آن سرش را بریدند.»[1]
[1] - ص 58 - جلد اوّل - تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهی قاجاریه - سعید نفیسی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 84