بعد از آن که آقامحمّدخان در شهر شوشی کشته شد و فتحعلیشاه در تهران مستقر گردید دستور داد جنازهی پادشاه مقتول را به تهران حمل کردند و بعد با اجازهی دولت عثمانی همان گونه که آقامحمّدخان وصیّت کرده بود جسدش را به شهر نجف برده و در جوار مقبرهی امام علی (ع) به خاک سپردند. علّت وصیّت خواجه این بود که «در همان موقع که مشغول زرّین کردن گنبد امام سوم بودند خواجهی قاجار به فکر ساختن قبر خود افتاد. تا آن موقع خواجه مزبور در فکر مرگ نبود. نه این که فکر کند هرگز نخواهد مرد، بلکه مرگ را نزدیک نمیدید ولی بعد از این که سکته کرد اندیشید که خواهد مرد، لذا گفت که قبر او را در نجف واقع در بینالنهرین حفر کنند و بعد از وفات جسدش را منتقل به نجف کنند و در آن جا به خاک بسپارند و در همان موقع وصیتّ کرد که بعد از مرگش این اشعار را بنویسند و در قبرش جا بدهند و این اشعار که سرایندهاش حافظ شاعر معروف ایرانی است وصفالحال آقامحمّدخان قاجار خطاب به امام اوّل شیعیان میباشد که آرامگاهش در نجف قرار دارد:
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده میدارد
وگر نه هر دمم از هجر تست بیم هلاک
تو را چنانکه تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک»[1]
[1] - ص 160 - جلد دوم - خواجهی تاجدار - ژان گور - ترجمهی ذبیحالله منصوری
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 92