پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

فاجعه شهر تفلیس

فاجعه‌ی شهر تفلیس

هر زمانی که انسان می‌خواهد مطلبی در باره‌ی آقامحمّدخان بگوید یا بنویسد دنیایی از خون و جنایت و کشتار در نظرش مجسّم می‌شود و جدا کردنش از خونخوران تاریخ غیر ممکن می‌باشد، زیرا میزان جنایات او آن قدر وسیع و تحمّل ناپذیر است که هر چه تلاش شود از تکرار و ذکر آن‌ها کاسته شود اراده و اختیار از دست می‌رود و عدم توجّه به آن‌ها نیز مطالب، ناقص و نارسا خواهد بود.

علاوه بر فاجعه‌ی شهر کرمان ویرانی و کشتار شهر تفلیس یکی دیگر یکی از این وقایع می‌باشد که درد و ناراحتی و ماتم مردم آن زمان را با تمام وجود می‌توان احساس کرد. خواجه‌ی قاجار چنان ناجوانمردانه مردمِ بی‌دفاعِ تفلیس را از دَم تیغ گذرانید که با هیچ عذر و بهانه‌ای نمی‌توان از آثار منفی آن کاست. آقامحمّدخان با انجام اعمالی چون کور کردن و کشتار مردم شهرهای کرمان و تفلیس چنان نام خود را با ننگ در آمیخت که هیچ قدرتی توانایی آن را ندارد که آن حوادث را با رنگ و یا ترفندی از صفحه‌ی تاریخ محو کند. گولد اسمیت با توجه به همین دلایل است که اولین علت اجتماعی و معنوی جدا شدن ولایات شمال را فجایع آقامحمدخان می‌داند. زمانی که شهر تفلیس بدون مقاومت در اختیار سپاهیان خواجه قرار گرفت پادشاه عظیم‌الشّأن تصمیم گرفت مفهوم لذّت وحشیانه‌ی تالان را به لشکریان خود نشان دهد. در باره‌ی عمل شنیع خواجه قاجار می‌نویسند:

«هنگام تصّرف تفلیس، سرکرده‌ی قاجار بار دیگر لذّت وحشیانه‌ی تالان را به لشکریان خود ارزانی داشت و در آن جا کشتاری عظیم به راه افتاد و با تعصّبی که در تاریخ ایران بی سابقه بوده است کلّیساها با خاک یکسان و کشیشان قتل عام شدند و پانزده هزار گرجی از مرد و زن و به ویژه دختر و پسر را به اسارت درآوردند و به تهران گسیل داشتند تا آنان را همچون برده بفروشند یا به پاداش خدمت به بزرگان و خانه‌ها وا گذارند.»[1] منبع دیگری نیز تقریباً به همین شکل در رابطه رفتار با مردم تفلیس می‌نویسد: «...آن گاه به شهر تفلیس درآمد و لشکریان دست به یغما برگشودند و چندان که دانستند و توانستند از زر و سیم و دیگر اشیاء نفیسه حمل دادند. پانزده هزار تن از زنان و دوشیزگان و مردان و پسران اسیر ساختند و کشیشان را دست بسته به رود ارس انداختند و کلّیساهای ایشان بسوختند و بیوت و منازلِ ولات و دیگر مردم را پَست و هدم کردند.

پانزده هزار زن و مرد به خصوص دختر و پسر، به اسارت درآمدند و به تهران اعزام شدند.این اسیران که زیبایی نژاد، اینک مصیبت مضاعفی را برای آن‌ها به بار آورده بود چونان بردگان، به خانه‌ها و بزرگان ایران فروخته شدند. زندگی این اسیران خواه آن‌ها که به صورت کنیز یا غلام در خانه‌های بزرگان به کار گرفته می‌شدند و خواه آن‌ها که به صورت صیغه اسباب کامجویی بودند و خواه آن‌ها که طالبی نداشتند و در شهر سرگردان بودند و از راه صدقه شکم خود را سیر می‌کردند بسی تلخ و ناگوار بود.»[2]



[1] - ص 230 ــ چهره‌ی‌ حیله‌گر تاریخ - امینه‌ی پاکروان - ترجمه‌ی‌ جهانگیر افکاری

[2] - ص 187 - آغامحمّدخان قاجار چهره‌ی‌ حیله‌گر تاریخ - محمّداحمد پناهی 1369

3 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 94

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد