پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

از عرش به فرش رفتن حاج ابراهیم کلانتر

از عرش به فرش رفتن حاج ‌ابراهیم کلانتر

به راستی باید قبول کرد که حاکمان چون آتشند، زیرا تا مدّت زمانی اشخاص از حرارت مطبوع آن‌ها بهره‌مند می‌شوند و ناگاه ممکن است از شدّت حرارت دچار آتش‌ سوزی شده و از بین بروند. حاج‌ ابراهیم کلانتر و خاندان او نیز در دوران قاجاریه مشمول این حالت شدند. او بنا به موقعیت و تشخیص خود از خاندان زند برید و به آقامحمّدخان پیوست و خواجه نیز چون نقش و عمل حاجی را حیاتی می‌دانست از این اقدام استقبال کرد و به پاس این خدمت حاج ‌ابراهیم را در سایه‌ی قدرت خود قرار داد و به لقب اعتماد‌الدّوله مفتخر ساخت. در لشکرکشی‌ها وی را همراه خود می‌برد. آقامحمّدخان در مورد تعلیم و آموزش ولیعهد خود از هیچ چیز دریغ نمی‌کرد و به او توصیه کرده بود که مواظب حاج ‌ابراهیم کلانتر باشد و بعد از تحکیم حکومت او را نابود سازد. در شرح حال او می‌نویسند: «ابراهیم فرزند حاج‌ هاشم کلانتر در سال 1158 در شیراز تولّد یافت. پدرش کدخدا باشی چند محلّه در شیراز بود و به همین جهت عنوان کلانتر داشت. ابراهیم در دوران سلطنت کریم‌خان از جمله منشیان زیر دست میرزا محمّد کلانترِ وقایع ‌نویس بود. او در طول خدمت در این شغل اطّلاعات کافی از اوضاع سیاسی و اقتصادی به دست آورده بود. در زمان حکومت جعفر‌خان، ابراهیم به کلانتری فارس منصوب شد و در دوران سلطنت لطف‌علی‌خان در شغل خود باقی ماند. میرزا ابراهیم در رسیدن لطف‌علی‌خان به حکومت نقش عمده داشت. وی که این زمان در نقش حاکم شیراز قدرت فراوانی به هم رسانیده بود صید مراد را دستگیر و لطف‌علی‌خان را پادشاه شناخت و در تحکیم مبانی حکومت او کوشید. پس از آن که رابطه‌ی او با لطف‌علی‌خان به تیرگی گرایید سرانجام جانب آقامحمّدخان قاجار رقیب وی را گرفت که در این رابطه عدّه‌ای کار او را موافق شمردند، چون معتقد بودند که با این کار خود کشور را از هرج و مرج و کشتارهای بیهوده با تشخیص قدرت بر‌تر، نجات داد و عدّه‌ای دیگر او را خیانت‌کار به خاندان زند می‌نامند. به هر حال در خدمت آقامحمّدخان قرار گرفت و از سوی او به منصب صدارت عظمی (رئیس‌الوزرا) برگزیده شد و لقب اعتماد‌الدّوله گرفت.»[1]

در مورد سرانجام ناگوار حاج ابراهیم کلانتر و خاندانش چنین آمده است: «خاندان حاج ‌ابراهیم سرانجامی ‌بس ناگوار یافت. پس از کشته ‌شدن وی (خواجه‌ی قاجار) چندی در همان مقام در دربار فتح‌علی‌شاه بود و زمام اداره مالیه‌ی کشور در دست وی بود. این مرد بسیار حیلت‌گر برای آن که خویشتن را در مقام خود استوار کند حکمرانی همه‌ی نواحی ایران را به نزدیکان و بستگان خود داده و ایشان را در تاراج‌ کردن آزاد گذاشته بود و از این یغماگری سهم می‌برد. سرانجام عرصه بر فتح‌علی‌شاه تنگ شد و پس از سه سال سلطنت نابهنگام در 1215 پنهانی به هر جایی که خویشاوندان وی در آن جا حکمرانی داشتند دستور داد در روز معیّن همه را بگیرند و زندانی کنند و در همان روز وی را در تهران کور کردند و کشتند و از جمله نزدیکانش که گرفتار شدند. عبدالرحیم ‌خان برادرش حکمران اصفهان و حسین‌علی ‌خان پسرش را نیز کور کردند و میرزا محمّد خان پسر دیگرش حکمران شیراز را هم کور کردند و کشتند و با محمّدعلی‌خان، برادرش که در تهران بود همین رفتار را کردند و آقا اسدالله پسر دیگرش را عزل کردند و محمّدحسین‌خان برادر دیگر را که حکمران کهکیلویه بود، کشتند و آقامحمّدخان برادر دیگر را کور کردند و پسرانش را نیز گرفتند و سرشان را در دامان پدر گذاشتند و نابینا کردند و گروهی از هواخواهان این خانواده را به توپ بستند و طناب انداختند یا در آب خفه کردند و یا کور کردند و دارایی ایشان ضبط کردند.»[2]



[1] - ص 143 - آغامحمّدخان قاجار چهره‌ی‌ حیله‌گر تاریخ - محمّداحمد پناهی

[2] - ص 392 مجلّه‌ی خواندنی‌های تاریخی ــ تاریخ زندیه آقامحمّدرضا شیرازی - ذیل تاریخ گیتی‌گشای میرزا محمّدصادق موسوی - با تصحیح و مقدمه‌ی سعید نفیسی تهران 1317

3 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 95

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد