آقامحمّدخان قاجار در هنگام فرار از شیراز و یا به روایت دیگر زمان مراجعت به شیراز در شهر اصفهان با بنیادگذار خانوادهی اشرافی صدر آشنا میشود و از او تقاضای علوفه برای اسبان خود میکند و حاجی محمّدحسینخان با خوشرویی به او پاسخ میدهد و زمانی که آقامحمّدخان به سلطنت میرسد این نوکر قدیمی نردبان ترقّی را روز به روز طی میکند و کمکم خود او و نوادگانش جزء خاندان هزار فامیل میشوند. تصادف و تملّق دو عامل مهم بودند که حاجی محمّدحسینخان اصفهانی بنیادگذار خانوادهی اشرافی صدر اصفهانی را به صدارت رسانیدند. حاجی محمّدحسین خان نوهی محمّدرحیم علّاف بود و خود او نیز در اوان جوانی به علّافی وکاه فروشی اشتغال داشت. موقعی که آقامحمّدخان به مقصد شیراز (پایتخت سلسله زندیه) مازندران و تهران را پشت سر گذاشت و به اصفهان فرود آمد در سر راه خود تصادفاً این جوان خوش سر و زبان اصفهانی را دید و پسندید و او چون به هر صورت از کاه و علوفه سررشته داشت متصدّی علوفه کرد.
پس از آن که کار خواجه بالا گرفت و به سلطنت رسید قهراً نوکران قدیمی او نیز بالا و بالاتر رفتند و یک وقت مردم اصفهان متوجّه شدند که نوهی محمّد رحیم علّاف، دختر حاجی ابراهیم کلانتر شیرازی صدر اعظم را گرفته و حاکم اصفهان شده است و به قول فتحعلیخان صبا، ملک الشّعرای دربار فتحعلیشاه:[1]
از کاهکشی به کهکشان شد بر تخت ز تختهی دکان شد
حاجی محمّدحسین موقعی که حاکم اصفهان بود یک دختر ارمنی موسوم به طاووسخانم را از جلفای اصفهان برای فتحعلیشاه به تور انداخت و آن سیمین بدن را به شاه شاهان پیشکش کرد[2] و بعدها ازکانال همین طاووسخانم بود که به پایتخت راه یافت و امینالدّوله لقب گرفت و جزء وزرای اربعه شد و بالاخره به مقام صدارت عظمی رسید. حاجی محمّدحسینخان امینالدّوله که پس از احراز مقام صدارت عظمی به صدر اصفهانی معروف شده بود زنان و فرزندان متعدّد داشت.»[3]
پس از قتل عام خاندان حاج ابراهیم کلانتر است که در زمان فتحعلیشاه به مقام صدارت میرسد و تا پایان عمر به سال 1239ه.ق که زنده بود در مقام خود باقی ماند. نویسندهی تاریخ عضدی در میزان تقرّبش در نزد فتحعلیشاه مینویسد: «نخستین عروسی که از خانوادهی سلطنت به خارج داده شد ازدواج دختر پادشاه با پسر صدر اصفهانی بوده و در تجمّلات آن میگوید هیچ یک از دختران حضرت خاقان به این وضع و اثاث تجمّل عروس نشده. مبلغی شالهای کشمیری به جای پنبه و کهنهی میان مشعلها سوخته شد و چه کیسههای اشرفی که مرحوم صدر به جای شاهی، شاباش نثار میکرده است و چه جواهر نفیسه که بر سر عروس ریخته شد. بذل و بخششی که مرحوم صدر روز عروسی ابراهیمخان ناظر برای اعتبار و افتخار خود به کار برد چشم روزگار کمتر دیده است.» و همچنین دربارهی شخصیّت او این گونه قضاوت میکنند: حاجی محمّدحسینخان در مدّت وزارت با همان جود و کرم خدا داده، وجود خود را محترم نگاه داشت. نمیگذاشت کسی از دوست یا دشمن منکر او باشد.چه پیشکشها از اصفهان و کاشان و قم که در اداره حکومت او بودند. در اعیاد از حضور مبارک خاقان مرحوم گذرانیده و چه اشیاء نفیسه از جواهرآلات زرّین ساخته و تقدیم کرده. آثار خیریّه از حصار نجف اشرف و مدارس و خانات و سایر از او مشهور و مشهود است وقتی خاقان مرحوم مخصوصاً الماس مثلثی از صدر خواسته بودند به قیمت گزافی خریداری کرده و نگاه داشته بود که حضوراً تقدیم کند. گویند که یکی از فرّاش خلوتهای او چندین کَرَت الماس را دزدیده. صدر گفته بود هرکس الماس را پیدا کند فلان مبلغ مژدگانی میدهم تا با رسم همان فرّاش خلوت الماس را آورده بود که پیدا کردم و مژدگانی گرفته بود تا وقتی باز به همان تفصیل مفقود شد و به هوای مژدگانی الماس را آورد. صدر نظامالدّوله در کمال ملایمت به سارق فرموده بود دیگر حق مژدگانی نداری، زیرا به قدر قیمت الماس از من مژدگانی گرفتهای و کمتر التماسی بود که در نزد او اجابت نشده باشد. سائلی از حضور او محروم مراجعت نکرده. در آخر عمر صدارت خود مبلغی باقی دیوان را از امتعهی نفیسه اصفهان و کاشان آورده بود که در عوض نقد به صندوق خانه بدهد.»[4]
[1] - ملکالشّعرا در هجای او در مثنوی(عبرت نامه) بدین نکته اشاره میکند. «مؤلّف»
[2] - این مطلب نمیتواند صحّت داشته باشد و در ابهام است. جهت روشن شدن مطلب، به شرح حال طاووسخانم یا تاجالدوله در بخش بعدی مراجعه شود.
[3] - ص 64 - هزار فامیل - علی شعبانی
[4] - ص 71 و 114 - تاریخ عضدی - به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی 1376
5 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 97