پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

حاج میرزا آقاسی از نظر بیگانگان

حاجی از دیدگاه بیگانگان

«حاجی میرزا آقاسی پیرمردی است که تمام قدرت ایران و تمام بی‌کفایتی دولت آن در وجود او خلاصه ‌شده. محمد شاه نسبت به او اعتمادی نامحدود دارد و این اعتماد را از عهد طفولیّت به او پیدا کرده است. در جای دیگر ذکر می‌کنند که امروز هیچ کاری بی‌اراده او انجام نمی‌پذیرد، لیکن از بد‌بختی مملکتی که حاجی بر آن حکومت دارد اکثر اوقات خیالات عجیب و غریبی به کلّه‌ی او راه می‌یابد. این پیرمرد که در کهن‌سالی تازه داخل در کار‌های دولتی شده با این که منکر هوش او نمی‌توان شد از معرفت به کوچک‌ترین اجزاء و ساده‌ترین کار‌های اداری خالی است. می‌گویند خدمتگزار روسیه است چه قسمت مهمّ خانواده‌ی او در ایروان اقامت دارند. همه‌ی فعالیّت او در یک زبان فوق‌العاده ناسزاگوست و در صفای نیّت او نیز شکّ می‌رود. وقتی که من به دیدن او رفتم او را در اطاقی نشسته دیدم که کثافت وضع آن باعث اشمئزاز بود و حاجی همه کس را در آن جا می‌پذیرفت. پنجره‌های بی‌شیشه‌ی آن به طرف باغ شاه باز می‌شد به شکلی که هر حرفی که در یک طرف می‌زدند در طرف دیگر آن را می‌شنیدند. هیچ امری عجیب‌تر از شنیدن نظریات و نقشه‌های این مرد مقتدر نبود به خصوص که او آن‌ها را با یک آرامش و طبع شگفت‌آوری شرح و تفصیل می‌داد. یک روز به من گفت که از دست تقاضای بی‌جای انگلیس جگرم خون است چیزی نمانده است که سپاهی به کلکته بفرستم و ملکه ویکتوریا را دستگیر کنم و در ملاء عام او را به دست سپاهیان بسپارم تا هر معامله‌ی ناسزا که می‌خواهند نسبت به او روا دارند. روزی دیگر از کشتی‌هایی که در خیال خود آن‌ها را ساخته بود صحبت داشت و می‌گفت که می‌خواهد با آن‌ها تجارت بحری انگلیس را نابود سازد. خلاصه از این قوّه تخیّل بی‌پایان حاجی حرکات عجیب و غریبی سر می‌زند که هیچ ذهن روشنی به کشف اسرار آن‌ها نمی‌تواند، پی ببرد. حاجی علاقه‌ای زیاد در مسائل نظامی ‌داشت که فقط به خیال‌بافی و اظهار نظر اکتفا می‌کرد و علاقه‌ی زیادی به ریختن توپ داشت و همچنین عشق دیگر حاجی به حفر قنوات و جاری ساختن انهار و آباد کردن اراضی بایر می‌باشد که مبالغ زیادی در این راه خرج کرد و شمس‌الشّعرا سروش اصفهانی در همین باب به تعریض حاجی می‌گوید:

نگذاشت به ملک شاه، حاجی، درمی‌

شد خرج قنات و توپ، هر بیش وکمی‌

نه مزرع دوست را از آن آب، نَمی‌

نه خایه خصم را  از این توپ،      غمی

همچنین استوارت انگلیسی حاجی را به این صورت معرّفی می‌کند:«...وی پیرمرد خوش‌مزه‌ای است. بینی درازی دارد. قیافه‌اش اگر چه ابله‌وار نیست، لیکن از غرابت اخلاق و از خود راضی بودن او حکایت می‌کند. حاجی مدّعی است که در جنگ شیری است و می‌گوید: ناپلئون سگ کیست که بتواند با او در مقام قیاس آید. به عقیده‌ی حاجی تمام احتیاج محمد شاه به 60000 قبضه‌ی تفنگ است که باید متّحدین ایران آن را به اختیار او بگذارند و پول آن را بگیرند. آن وقت او به خیوه خواهد تاخت و به قهر و غلبه اسرای ایرانی را خلاص خواهد بخشید. بلوچستان را مطیع امر خود خواهد ساخت و پیش از انجام سال بعد، سلطه‌ی ایران را بر افغانستان استوار خواهد کرد.»[1]



[1] - صص 187 تا 192 - میرزا تقی‌خان امیر‌کبیر - عبّاس اقبال آشتیانی

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 177

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد