همان گونه که در شرح حال حاج میرزا آقاسی بیان گردید وی مردی درویش مسلک و دارای افکاری خرافاتی بوده است، ولی مطلبی که به نقل قول در این جا ذکر میشود اگر صحّت داشته باشد حاکی از دیوانگی شخص میباشد و اگر فردی چون صدر اعظم این اعمال را انجام میداده است پس باید باقی ماندن این سرزمین و ایران را یک معجزه دانست و کسی که در مدّت 14 سال تا این حد همه چیز را مسخره مینگریسته است دیگر احتیاجی به آن همه زد و بندهای سیاسی دول خارجی و فعالیّت آنها نبوده است. شاید یکی از عواملی که تا این حد میرزا آقاسی را به تمسخر گرفتهاند رقابت و تحمّل نکردن شاهزادگان و خوانین بوده که به ترور شخصیّت وی پرداخته و صدر اعظمی چون او را توهین به خود میدانستهاند چنان که میبینیم بعد از فوت محمد شاه بلافاصله خوانین و ملاکّین در نامهای به مهد علیا خواستار عزل این وصلهی ناجور میشوند.
در مورد حاجی روایت شده است: «اساس روش اخلاقی و طرز رفتارش در زندگی کلاًّ روی مسخرگی بود. هیچ چیز دنیا را جدّی تلقّی نمیکرد حتّی صدارت خودش را چنان که همیشه میگفته است من که صدر اعظم نیستم. مردی هستم بی پدر و مادر و بیلیاقت. اگر به این مقام رسیدهام برای آن است که شاه میل دارد من صدر اعظم باشم. بهترین تفریحش این بود که رژهی سواران را ببیند. در حالی که همهی آنها لباسهای فاخر پوشیده اسبان بیمانند سوار باشند و تحت فرمان خوانین خود رژه بدهند وقتی که تمام این سواران جنگجو در دشت حاضر میشدند حاجی میآمد در حالی که لباس کهنه و مندرسی پوشیده شمشیر شکستهای وارونه حمایل کرده بر الاغ کوچکی سوار شده بود آن وقت حضّار را به دور خود جمع میکرد و اسب و لباس و ساز و برگ آنها را مسخره میکرد و به آنها میگفت: شما به درد هیچ کاری نمیخورید و بسیار مردم احمقی هستید. بعد از فحّاشی بسیار به آنها انعام و خلعت میداد، زیرا این صدر اعظم مسخره دارای فتوّت هم بود.»[1]
[1] - ص 66 - پشت پرده - احمد خانملک ساسانی 1372
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 188