ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
«معروف است که گاومیش حاجی میرزا آقاسی همیشه مطلقالعنان و آزاد بود. از بام تا شام در کوچه و بازار به اختیار میگشت. از دور که پیدا میشد کسبه به صورت بلند و به طور رمزیّهی عبارت مخصوص به یک دیگر اعلام میکردند که گاومیش آمد! ...به هر دکّان که میرسید اذیّتی میکرد مخصوصاً به دکّان شیرینی فروشی که میرسید مقدار کثیری شیرینی میخورد و حلویات را میریخت و طَبَق آنها را به زمین میانداخت. همچنین کوزهی ماست بقّال و کفهی برنج و کوزهی روغن و تغار پنیر او را میشکست و قدری میوهجات میخورد. صاحب دکّان ایستاده و نگاه حسرتآمیز میکرد و جرأت آن را نداشت که گاومیش را دفع کند و حفظ مال کند. ...و آخر مردم گاومیش صدارت پناهی را کشتند و از شرّش رهایی یافتند.»[1]
[1] - ص 318 - امیرکبیر و ایران - دکتر فریدون آدمیت - انتشارات خوارزمی
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 182