مهد علیا فردی بود که همه چیز باید مطابق میل و سلیقه او پیش میرفت و باید اذعان کرد که همواره در انجام کارهای شیطانی خود موفّق نیز بوده است. در این راه با تدبیر و برنامهریزی از همهی عوامل داخلی و خارجی در جهت نابودی دشمنان استفاده میکرده است. در این مسیر حتّی به یار وفادار و معشوقهی خود میرزا آقاخان نوری نیز رحم نکرد و او را به پایینترین مرحلهی ضعف و استیصال کشاند، ولی میرزا آقا خان نیز شخصی بوده بوقلمون صفت که برای بقای خود از انجام هر عملی رویگردان نبوده است. چنان که نوشتهاند «سرانجام مهد علیا مقابل نوری نیز قرار گرفت. اقدام نوری در جهت در اختیار قرار دادن بیشتر مناصب به خاندانش بر آتش این رقابتها افزود و سرانجام در ماجرای سوء قصد به جان شاه توسّط بابیها به سبب این که مهد علیا، نوری را در این جریان مقصّر میدانست رابطهی نوری و مهد علیا تیرهتر از قبل گردید.
مهد علیا این واقعه را برای زهر چشم گرفتن از رقیب خود خدیجه و عبّاس میرزای سوم نیز به کار گرفت تا برای همیشه خطر خیالی آنها را از بین ببرد. او حتّی با کمک علی خان فرّاش باشی در زیر شکنجه اعتراف نامهای از میرزا حسین متوّلی باشی قم گرفته بود مبنی بر این که عبّاس میرزا محرّک ما بود. ما را تعلیم کرد که آدم بفرستیم و شاه را بکشیم.
بیشک مهد علیا با این اقدامات علاوه بر سرکوبی رقیب میکوشید خود را در نقش منجی به فرزندش ناصرالدّین نزدیکتر کند. پس از خارج شدن عبّاس میرزا از صحنهی سیاسی ایران مهد علیا به سراغ نوری آمد تا داد شاهزادگان اعیان و بزرگان قاجار را از او بستاند. او از سیاست ملایمت نوری در قضیهی ارتباط عبّاس میرزا در ترور شاه که احتمالاً برای همراهی با سفارت بریتانیا اتخاذ شده بود استفاده و تلاش کرد که توطئه را به وی نسبت دهد. اظهار وجود بابیان در منطقهی نور مازندران بر این تیرگی روابط افزود. این واقعه آن قدر نوری را ترسانده بود که پیشبینی کرد که او هم یقیناً به همان شیوهای که صدر اعظم مرحوم امیرنظام کشته شده بود به قتل خواهد رسید. این همه استیصال نوری با آن همه نفوذ قلبی بر شاه را میتوان نشانهی تسّلط کامل مهد علیا بر دربار ارزیابی کرد. تقابل بعدی مهد علیا با نوری بر سر جریان درگیری نوری با فرهاد میرزا رخ داد. وقتی صدر اعظم به بهانهی فحّاشی فرهاد میرزا به پیک شاه، شاهزاده را ناسزا گفت. مهد علیا صدر اعظم را واداشت که از شاهزاده پوزش بخواهد و زانوان و گونههای فرهاد میرزا را ببوسد، امّا فرهاد میرزا بیاحتیاطی کرد با بدترین تعابیر در حضور شاه به نوری حمله کرد و موجبات خشم شاه را فراهم آورد و کفّهی ترازو را به نفع نوری سنگینتر کرد.»[1]
[1] - ص 120 و 121 - قهوهی قجری - محمّد توحیدی چافی 1378
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 195