بنجامین، اوّلین سفیر آمریکا در ایران که در عهد ناصری به ایران آمده بود. عوامل ضعف و انحطاط ایران را نقش دول خارجی یعنی روس و انگلیس و درباریان فاسد میداند و شاید مصلحت بوده که از نقش خود پادشاه، مطلبی اضافه نکند. او در خاطرات خود این گونه مینویسد: «اغلب رجال عمدهی درباری و هیأت حاکمه ایران مردمان نفع پرست و عاری از صفات وطنپرستی هستند. با رشوه تمام آنها را میتوان حاضر کرد که با ترقّی و سعادت ایران مخالفت کنند و یا با دسایسی که خودشان بهتر به آنها آشنا هستند و میدانند چگونه آنها را محرمانه و در خفا به کار برند و خائنانه اقدام کنند که از هر اقدام مفیدی که برای سعادت مملکت پیش میآید یا خود شاه قصد اجرای آنها را میکند؛ جلوگیری کنند. استعداد آنها در دسیسه کردن طوری است که هرگاه بخواهند از اقدام مفیدی برای ترقّی مملکت جلوگیری کنند؛ میتوانند در عمل قسمت عمدهی وجوهی را که برای پیش بردن یک اقدام مفید لازم است به مصرف برسد خودشان برای خود تخصیص میدهند و آن کار بالطّبع ضایع میشود و این را هم نباید گفت که این نوع عملیّات فقط در ایران معمول است. فساد اخلاقی عمّال دولت در همه جای دنیا و در هر دوره وجود داشته است؛ بلکه در آن ممالک به مراتب بیش از ایران معمول بوده است امّا در کشور سالخوردهی ایران که از تجاوزات اجانب مصون نیست اثرات این قبیل فساد اخلاق به مراتب برای آن مملکت خطرناکتر است و بیشتر مشاهده میشود. عامل دیگری که موجب عدم پیشرفت و ترقّی این کشور کهن سال است رقابت دائمی دولتین روسیه و انگلستان میباشد علیالخصوص عملیّات جدّی دولت روسیه که مانع ترقّی ایران است و در این نکته شکّی نیست که دولت روس قصد تصرّف ایران را دارد. بنابراین دولت روس مانع هرگونه پیشرفت در این مملکت است و برای پیشبرد مقاصد خود ایجاد موانع میکند. به سبب همین نیّت است که سیاست روسیه در ایران کاملاً مواظب اوضاع این کشور است. گاهی اوقات با تهدید گاهی با نیرنگ و تزویر و دسیسه و زمانی هم با تملّق و چاپلوسی و هر وقت ایجاب کند با رشوه و بذل و بخشش، چه سرّی و چه علنی، به هر تدبیری که باشد به مقصود و هدف خود نائل میگردد و این روش سیاسی روسیه در تمام عالم مشهور است. گاهی تنفیذ شده است، امّا خود روسها آن را تکذیب میکنند.»[1]
[1] - ص 78 و 79 - حاجی واشنگتن - اسکندر دلدم - چاپ سوم 1370
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 222