قبل از آن که سفیری بین دولتین ایران و آمریکا رد و بدل شود هر دو کشور اطّلاعات کمی در مورد یک دیگر داشتند و سالهای نخستین سلطنت ناصرالدین شاه آغاز آشنایی آنها با یک دیگر برای روابط دیپلماتیک میباشد. قبل از مبادلهی سفیر، آمریکاییها در ایران توسّط تاجران خود با واسطهگری انگلیس و کمپانی هند شرقی کالاهایی را به ایران میآوردند و به دنبال آن شروع به اقدامات مذهبی و فرهنگی کردند. بنجامین اوّلین وزیر مختار آمریکا در ایران است که در ژانویهی سال 1883م مطابق با ربیعالاوّل 1300 ه.ق. عازم ایران گردید. نخستین وزیر مختار ایران در آمریکا نیز حسینقلی خان معتمدالوزرا (صدرالسّلطنه) بود که در سال 1888 به آمریکا رفت. زمانی که شاه به فکر یافتن سفیر لایقی برای تصدّی پست سفارت ایران در آمریکا افتاده بود یافتن رجلی که حاضر به قبول مسافرت به میل و رغبت باشد بسیار مشکل به نظر میرسید، زیرا علّت اصلی عدم استقبال رجال سیاسی و دیپلماتها از مأموریت به واشنگتن این عقیدهی عمومی بود که مسافرت به ینگهی دنیا درست مثل رفتن به ته چاه است و معلوم نیست که بعداً بتواند از این چاه بیرون آید یا خیر!! هرچه قدر هم بنجامین و بعد از او وینستون و اسپنسر پرات، ورزای مختار دولت آمریکا در مورد موقعیّت ایالات متّحده و به طور کلّی قارهی آمریکا در روی نقشهی جغرافیایی و راههای آبی مسافرت به آن کشور توضیح میدادند این باور عمومیکه آمریکا در ته چاه قرار دارد از اذهان محو نمیشد. به هر تقدیر به توصیهی نظامالملک برادرش حاج حسینقلی خان صدرالسّلطنه (معتمدالوزرا بعدی) به عنوان نخستین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا در نظر گرفته شد و ناصرالدین شاه فرمان انتصاب او را مُهر کرده، وی را همراه با نامهای برای رئیس جمهوری وقت آمریکا و هدایای مختلف و یک طاقهی شال کشمیری راهی ینگهی دنیا کرد. میرزا محمود خان هم به عنوان کاردار سفارت همراه او بود. حاجی مزبور با ایرانیانی که قبلاً به آن جا مسافرت کرده بودند مشورت و پس از آن که این مطلب را هم دریافت که در آن جا از مسجد خبری نیست و به سرزمین کفر میرود مقدّمات سفر را آماده و از وسایلی که در انجام مسائل مذهبی و شرعی شاید مشکل ایجاد میکرد همگی را تکمیل کرد و این حاجی متدّین و پرهیزکار پس از ورود به آمریکا و زمانی که خانهی باب طبع او را در خیابانی موسوم به فیلادلفیا در واشنگتن با مشکلات فراوان پیدا میکنند زمان عید قربان میرسد و به رسم خود گوسفندی را در سفارت ذبح میکند و مسائل فرعی آن چنان جنجالی به پا میکند که شرح ماجرای آن به جراید کشیده میشود. حاجی تمام وقایع را برای شاه گزارش میکند و شاه قاجار از این که نام کشورش را به جراید آمریکا کشانده و موجب شناساندن مراسم مذهبی در دیار کفر گردیده است او را به لقب "حاجی واشنگتن" مفتخر میسازد و جبّه و دستاری هم برای او در نظر میگیرد.[1]
[1] - برداشت ازکتاب حاجی واشنگتن، از اسکندر دلدم و جهت اطّلاعات بیشتر و جالب و شنیدنی که حاجی سعی مینماید سیستم پارلمانی و پیشرفتهای صنعتی و... را به رخ شاه بکشاند به کتاب مذکور مراجعه شود.
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 223