از آن جا که آقاخان نوری در وابستگی به اجانب و توسعهی فساد درباری و قتل امیرکبیر و غیره نقش اساسی داشته است لازم است که شرح حالی از وی ذکر گردد. ایشان در رأس خیانتکاران قرار دارد و انگلیسیها نیز پس از مرگ محمد شاه هیچ گاه او را تنها نگذاشته و همیشه به طور علنی از او حمایت کردهاند. چنان که روایت شده است «پس از مرگ محمد شاه سفارت انگلیس بیدرنگ در صدد بازگرداندن میرزا آقاخان نوری برآمدند. او دو سال پیش به دستور شاه چوب مفصلّی خورده و از وزارت لشکر معزول گردیده بود و با برادرش میرزا فضلالله در تبعیدگاه کاشان به سر میبرد. اکنون خواستند پیش از ورود شاه به پایتخت زمینهی صدارتش را بچینند. کاردار انگلیس از مهد علیا تقاضای کتبی کرد که به میرزا آقاخان اجازهی بازگشت داده شود. چه به عقیدهاش این شخص در خدمتگزاری با تجربهی لایقی است که خدمت او برای ایران ضروری میباشد. مهد علیا بدون درنگ در حاشیهی نامهی فرانت امر به مراجعت میرزا آقاخان صادر کرد. میرزا آقا خان در ابتدا چنان صواب شمرد که نخست شارژ دافر دولت انگلیس را دیدار کند و از آن جا به دربار شود تا امرا بدانند که اگر با او طریق مخاصمت سپرند دولت انگلیس به خصمی ایشان چنین خواهد کرد. امیر که به پشتیبانی سفارت انگلیس و مهد علیا از میرزا آقاخان آگاه بود و هنوز مقام خویش را کاملاً استوار نمیدید مصلحت ندانست امر کتبی مهد علیا را نقض کند و میرزا آقاخان را از دربار براند و دست او را از هر کاری کوتاه بسازد. پس وی را پیش کشید، امّا خدمت عمدهای به او ارجاع نکرد و خبری از وزارت لشکر او نبود. میرزا آقاخان در کاغذی که به برادرزادهاش نگاشته وضع خود را در یک سال اوّل صدارت میرزا تقیخان تشریح کرده است و میگوید صلاح خود را نمیدانم اسم یک نوکر و یک لشکرنویس را به زبان بیاورم. دست کشیدم از وزارت لشکر، اسم ببرم احترام خشکه دارم. ...به خدمات بی سر و ته میروم. امّا رفته رفته نفوذی پیدا کرد و به تلقّین شیل امیر او را واسطهی رساندن پیامهای خود به سفارت انگلیس قرار داد. از این جا بود که بست و بند خود را با سفارت محکمتر کرد و برحمایت مهد علیا از او نیز افزوده گشت. امیر غفلت بزرگی کرد و خطای جبران ناپذیری مرتکب شد؛ اگر در آغاز از راه اندیشی مجبور گردید با میرزا آقا خان نوری از در مجامله درآید؛ میباید پس از آن که قدرت را به دست آورد او را براندازد. در سیاست هرگاه قدرت صالح به جا و درست اعمال نگردد ریشهی خود را میسوزاند. امیر این کار را نکرد و به خود و به ایران صدمهی عظیم زد. در گزارشهای وزیر مختار انگلیس بارها میخوانیم که میرزا آقا خان نوری اسرار سیاسی دولت را در امور داخلی و همچنین گفتوگوهای امیر را با سفارتخانههای خارجی به طور محرمانه به سفارت انگلیس در تهران خبر میداده است. شرحی که شیل به پالمرستون داده قابل تأمّل است چون میرزا آقا خان آدم ناقلا و نیرنگ بازی است. امیرنظام از او بدش میآید و بعید نیست که روزی به دستآویزی او را توقیف و محبوس گرداند و اموالش را ضبط دولت کند. هر آینه چنین چیزی اتّفاق افتاد ضربهی سختی به حیثیت و شهرت سفارت انگلیس در تهران وارد خواهد آمد. در این صورت وظیفهی خود میدانم که به پشتیبانی میرزا آقا خان برخیزم و مانع رنج و آزار وی گردم. البّته در این باره از هیچ اقدامی قصور نخواهم ورزید. از امیر هیچ وقت چنین کاری دست نزد و وجههی نظر شیل نسبت به امیر در این مورد مانند موارد بسیاری دیگر به کلّی غلط بود.»[1]
[1] - خلاصهی صص 195 و 196 - امیرکبیر و ایران - دکتر فریدون آدمیّت - انتشارات خوارزمی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 227