جشن آشپزان یکی از تفریحات ناصرالدین شاه بود و بعضی علّت سبزی پاک کردن وزرا را در طیّ این مراسم جهت تحقیر شمردن آنها از طرف شاه دانستهاند و چگونگی برگزاری این مراسم را تاجالسّلطنه و مخبرالسّلطنه این گونه روایت میکنند «آش شله قلمکار که اواخر در سرخه حصار پخته میشد تشریفات فوقالعاده داشت. در زمان فتحعلیشاه در گردش عید پخته میشد و از تشریفات تحویل بود. حال در پاییز و سابق روز سیزده تشریفات به عمل میآمد. از جمله شکستن بعضی ظروف بود از جمله ظرفهای میوه و شیرینی و انداختن بعضی کنیزان در حوض آب که کُشتی بگیرند و لباس زیاد هم نداشتهاند. خانمها در اطراف حوض نشاط میکردهاند و شاه را انبساطی دست میداده است. از حوض که بیرون میآمدند شاه، شاهی میپاش میکرده و به اطراف میپاشیده. خانم و کلفت خواجه و غلام بچّه به هم میریختند. جامههای دریده، پاها به هوا میرفته، خر تو خری بوده است و چر چری میشده است. در سرخه حصار کنیزی در حوض نمیانداختند. تشریفات مردانه بود و انعامات به جای خود. وزرا و امرا و رؤسا در چادرها و خیمهها جمع میشدند و سبزی آش را پاک میکردند. شاه هم گاهی سری به چادر میزد و سبزیها حضوری پاک میشد و آش به منازل تقسیم.»[1] تاجالسّلطنه در خاطرات خود در مورد جشن آشپزان مینویسد: «هر ساله از ماه اوّل بهار اعلیحضرت پدرم مسافرت میکرد و تمام بهار تابستان و پاییز را در گردش بود. میل زیادی به شکار و سواری داشت. اوّل به سرخه حصار تشریف میبردند برای آشپزان که یکی از تفریحات خیلی مطبوع خانمها بود. در زمان جشن آشپزان در یکی از خیابانهای مطوّل باغ چادر میزدند. عرض و طول این چادر بیست ذرع در تمام طول چادر از دو طرف مجموعه گذاشته و از هر قبیل خوراکی در او موجود بود. تمام اعیان و اشراف و وزرا باید بنشینند. اینها را پاک کرده حاضر کنند و پس از حاضر شدن، پدرم اوّل با دست خودش در ظرف بریزد و بعد باقی ریخته مشغول پختن بشوند. در تمام مدّت طبخ باید رقّاص و مطرب بزنند و انواع بازیها در بیاورند. پس از انجام خانمها برای تماشا میرفتند. پس از تماشا مراجعت کرده آشپزها آمده قسمت میکردند و یکی از غذاهای لذیذ خیلی مأکولی بود که انسان از خوردنش خسته نمیشد. پس از اتمام آشپزان به سلطنتآباد یا نیاوران رفته از آن جا به طرف پشتکوه تشریف میبردند.»[2]
دکتر فووریه پزشک ناصرالدین شاه نیز که خود در این جشن حضور داشته است در ضمن خاطرهای میگوید اگر من دست به چیزی میزدم به علّت آن که من مسلمان نبودم آن چیز را نجس میدانستند. در بارهی علّت برگزاری جشن، چون پادشاه از چهل سال قبل آشی را که در شهرستانک پختهاند و به عقیدهی او پس از خوردن آن از ابتلای مرض محفوظ مانده است این عمل را هر سال تکرار میکند و در پایان میگوید خلاصه از این که منحصراً محصول تفنّن شخصی شاه است. به احدی خیری نمیرسد و مآل آن این است که آن را در رودخانه شهرستانک بریرند و آب آن را با خود ببرد.»[3]
مخبرالسّلطنه قیمت اشیاء آب گوشت را به تاریخ جمادیالثّانیه 1292 را بدین شرح مینویسد:
گوسفند - 12 رأس، 250 ریال ریحان – 4 من، 25/1 ریال
برّه – 9 رأس، 30 ریال مرزه – 1 من، 25/1 ریال
مرغ – 60 قطعه، 5/70 ریال جعفری - 16 من، 8 ریال
آبلیمو- 24 مینا، 90 ریال تره - 24 من، 8 ریال
قند - 24 کلّه، 110 ریال چغندر- 50 من، 5/12 ریال
روغن – 20 من، 100 ریال کدو - 100 من، 5 ریال
فلفل - 1 من، 8/1 ریال بادمجان - 150 من، 5/7 ریال
لیموی عمانی - 9 من، 30 ریال پیاز – 20 من، 1 ریال
گلپر خشک - 10 من، 11 ریال لپه - 6 من، 12 ریال
سماق - 1 من، 5/0 ریال لوبیای سفید - 6 من، 6 ریال
آلو بخارا - 12 من، 72 ریال هیزم - 12 خروار، 12 ریال
[1] - ص 91 و 92 - خاطرات و خطرات - مهدیقلی هدایت - مخبرالسّلطنه
[2] - ص 18 - خاطرات تاجالسّلطنه - به کوشش منصوره اتحادیّه - سیروس سعدوندیان
[3] - ص 270 - خاطرات دکتر فووریه یا سه سال در دربار ایران ترجمهی عبّاس اقبال آشتیانی به کوشش همایون شهیدی
4 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 284