دوستعلیخان معیّرالممالک در وصف حمّام رفتن شاه چنین مینویسد: «...حمّام مخصوص در انتهای دالان تنگ و تاریکی واقع و رختکن آن دارای شاه نشین و سکّوهای قشنگ بود. چون شاه به سر حمّام میرفت بعضی از خانمها آمده دور میایستادند. روی یکی از سکّوها سماور و بساط صبحانه قرار میدادند و شاه در حین صرف صبحانه با خانمها صحبت میداشت. اقل بیگم خانم که از صیغههای شاه و اهل ترکمان بود رئیس قهوهخانهی مخصوص و کارهای سر حمّام از لباس کندن و پوشاندن و غیره با او بود. هر روز شاه پیراهن و زیرشلواری نو بر تن میکرد و پیراهن و زیرشلواری روز قبل را اقل بیگم ربوده و به علیخان ترکمان برادر خود که رخت خوابدار شاه بود، میداد. روزی سه بسته مسکوک زر در کنار مسند شاهی مینهادند. در یک بسته چهل پنج هزاری، در بستهی دیگر پنجاه ده هزاری و در بسته سوم پانزده اشرفی بود که برای انعامات آنها را در کیف زنجیری طلای خود میریخت. بیشتر اوقات پس از دادن انعامهای روزانه آن چه باقی میماند به فاطمه یکی از صیغههایش میسپرد و او آنها را در کیف بزرگ چرمی جمع کرده و در پایان سال به حضور میآورد. شاه را چند غلام بچّهی مخصوص بود که هر مرتبه دو تن از آنها برای خدمت در حمّام حاضر میشدند. از جمله شاه پلنگ خان که وی را به نام پدرش که از تفنگداران مخصوص بود بدین لقب میخواندند. حاج حیدر خاصّه تراش قبل از آمدن خانمها از نارنجستان به سر حمّام آمده به درون میرفت و پس از آن که همه خارج میشدند بیرون میآمد. شاه موی ذنخ و زیر گلو را نمیتراشیدند و غالباً در مواقع راحتی آیینهی کوچکی در دست میگرفت و در نقاط مصفّای اندرون نشسته و با موچین موهای زیر چانه را میکند.»[1]
[1] - ص 37 - زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه - معیّرالممالک
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 289