«خوابگاه ناصرالدین شاه چنانکه نوشتهاند چندان بزرگ نبوده، ولی اطراف همین اتاق چهار اتاق دیگر وجود داشته که هر کدام اختصاص به کسانی بوده که همواره باید در خدمتش باشند. بدین گونه بود یکی مخصوص خدمهی خلوت و طرب، یکی آبدارخانه و شرابخانه، یکی اختصاص به زنان داشت که در آن به آرایش و پیرایش خود میپرداختند و یکی خاص زنانی که باید خود را جهت همبستری آماده کنند. بر دیوارهای اتاق چهارم تصاویر و نقوش شهوت انگیز از مجالس عیش و عشرت و طرب و انواع مجالستها، معانقتها و مقاربتها و نقشههایی از زنان لخت و نیمه عریان در حالات مختلف به وسیلهی استاد بهرام نقّاشی شده بود؛ امّا در مورد چگونگی انتخاب همخوابگان بدین صورت بود که یکی از خواجههای کشیک را فرا خوانده و دستور میداد که فلان زن را برای همبستری احضار کند. ناصرالدین شاه اغلب شبها را با یکی و بعضی مواقع با دو زن و به ندرت با سه زن سپری میکرد و بعد از اتمام کار و مقاربت از او جدا شده و مرخص میشدند و بعد انیسالدّوله به خوابگاه میآمد و شب را تا صبح نزد شاه میگذرانیده و امّا روش دوم، آن بود که هر روز عصر زنان به صف شانه به شانهی هم میایستادند و شاه از ایشان سان میدید و یک یا چند نفر از آنان را که مورد نظرش واقع میشد با اشارهی عصا یا به روایتی با انداختن دستمال انتخاب میکرد و جهت همبستری در اختیار مشّاطهها و عملهی خلوت قرار میگرفت و زنان برای آن که جهت همبستری انتخاب شوند به اطرافیان رشوه میدادند. چون تنها راه ارتباط با شاه و حتّی بیرون از حرمسرا همان انعام و هدیه و دهان شیرینکنکها بود و خواستهها را بر آورده میکردند و حتّی جوانهای دلربایی را به عناوین گوناگون ملّبس به لباس زنانه وارد اندرون کرده و وسیلهی کام گیری میشدند و به غیر از این راه جز یک یا دو مورد رنگ همبستری را نمیدیدند.»[1]
«برای این که ناصرالدین شاه راحتتر به خواب برود مقدّماتی داشت. از جمله به افسانههای نقیبالممالک گوش میداد و او که دارای بیانی شیرین و در فن داستانسرایی بیمانند بود در یکی از اتاقها مینشست و در را اندکی باز میگذاشت تا شاه صدایش را بشنود آن گاه پیشانی خود را به عصای خود نهاده آغاز سخن میکرد. قبل از آن که یکی از نوازندگان مخصوص (جواد خان قزوینی بود کمانچهی بسیار کوچکی ترتیب داده و همیشه آن را زیر لبّاده داشت.) چند پنجهی نرم نواخته بود و ساکت میشد و در خلال داستان چون به قسمتهای عشق بازی یا هجران میرسید نقیبالممالک بیتی چند مناسب حال به آهنگی خوش آهسته میسرود. جواد خان با ملاحتی وی را به همان نرمی جواب میداد. گاه نیز رباعی مؤثّر یا اشعار غم انگیز دیگری میخواند و اغلب در آن حال اشک از دیدگان فرو میریخت؛ (زیرا در روزگار جوانی به لیلی نامی دلباخته و پیش از آن که وصل دست دهد معشوقهاش از دست رفته بود.) نوازندگان موقع خواب یکی سرورالممالک که خداوند موسیقی و مشهور بود دستمالی بر روی سنّتور میگستردند. به قدری صدای ملیح برای موقع خواب میداد که بهتر از آن نمیشد و دیگری آقا غلامحسین تارزن بود که در فن خود استاد دهر بود. از اقوام آقا علی اکبر معروف و از دستپروردگان او بود. اسماعیل خان کمانچهکش که بینظیر بود دیگری حکیم آواز خوان بود که دو دانگ را کس بدان خوبی نخواند. در موقعی که جواب اشعار نقیبالممالک را میدادند گاه به هیأت اجتماع جواب داده و گاه تک تک، تقریباً ساعتی میزدند و ساکت میشدند. هرگاه صدایی از شاه برمیآمد دوباره ادامه میدادند و هرگاه صدایی نمیآمد مرخّص میشدند.»[2]