ناصرالدّینشاه دارای زنان متعدّد بود و اعتمادالسّلطنه در روزنامهی خاطرات خود اسامی برخی را چنین آورده است:
1- گلین خانم زن اوّل شاه که در زمان ولیعهدی او را به عقد خود درآورد.
2- لیلی یوشی از اهالی مازندران
3- ماه رخسار خانم
4- ماه نساء خانم
5- معصومه خانم
6- نجمالسّحر
7- نوش آفرین خانم
8- هما خانم کردستانی مشهور به والیزاده
9- جمال خانم
10-خانم شاهزاده (مادر تاجالسّلطنه)
11-خاور سلطان
12-زینتالسّلطنه دختر سالار معروف که چند سال با شاه جنگید. این زن پسری داشت به نام سالارالسّلطنه که بعدها به فرنگستان رفت و در همان جا زیست.
13-زهرا سلطان
14-سکینه چیذری
15-صغرا خانم شاه عبدالعظیمی مادر اخترالدّوله نامزد ملیجک ثانی
16-صفیّه نوری دختر ملاّیی از اهل نور مازندران
17-عفّتالسّلطنه از زنان صیغهای شاه که دو فرزند آورد. یکی سلطان مسعود میرزای ظلّالسّلطان پسر ارشد شاه و دیگری بانو عظمی که به عقد صارمالدّوله درآمد.
18-عالیه خانم
19-عایشه خانم یوشی
20-غنچه کنیز ترکمان شاه که حامله بوده، امّا شاه انکار کرده و او را بیرون کرد، امّا میگفتند محض خاطر امینه اقدس او را بیرون کرده و به خانهی نایبالسّلطنه فرستاد و انکار بچّه فرمود. و....
اسامی برخی از زنان صیغهای:
1- مرجان خانم از زنان صیغهای شاه بود که دو فرزند آورد به نامهای یمینالدّوله و فرحالسّلطنه
2- تورانالسّلطنه، زن صیغهای شاه بود و او نیز دو فرزند برای شاه آورد به نامهای: عضدالسّلطنه و تاجالسّلطنه.
3- حرمتالسّلطنه، زن صیغهای دختری آورد به نام افتخارالسّلطنه.
4- محبوبالسّلطنه که مادر عزّالسّلطنه و عزیزالسّلطنه بود.
5- وقار السّلطنه از شاه صاحب فرزندی به نام شرفالسّلطنه شد.
6- فاطمه یکی دیگر از زنان صیغهای شاه بود که وظیفهی عمدهاش نگهداری مازادِ پولِ انعامهایی بود که شاه هر روز در حمّام پخش میکرد. این زن اضافهی پولها را جمع میکرد و یک جا به خزانه میفرستاد.
7- منیرالسّلطنه که صاحب پسری از ناصرالدین شاه شد موسوم به کامران میرزا که نایبالسّلطنه و وزیر جنگ بود.
8- ندیم السّلطنه مادر ضیاءالسّلطنه بود. این دختر را شاه به سیّد زینالعابدین امام جمعه به زنی داد.
9- روشنک دختر دهقانی بود که شاه به طور عبور در سفر دماوند او را دید و پسندید و شاطر باشی را در آن جا گذاشت تا این دختر را به شهرستانک ببرد و جزء حرمسرا گرداند. این نام را ناصرالدین شاه برای آن دختر انتخاب کرد.
10-شمس الدّوله دختر عضدالدّوله پسر فتح علی شاه که برادرهایش عینالدّوله صدر اعظم مظفّرالدّین شاه و وجیهالدّوله میرزای سپهسالار بودند. شمسالدّوله هم از جمله زنانی بود که از شاه فرزندی نیاورد.»[1] و [2]
[1] - صص 387 و 388 - پشت پردههای حرمسرا - تألیف حسن آزاد
[2] - پادشاهان قاجار در زمینهی عیّاشی و خوشگذرانی هیچ نقص و کمبودی نداشتهاند و آنهایی هم که در انجام آن تعلّلی ورزیدهاند به علّت ضعف و ناتوانی جسمیآنها بوده است و شاهانی چون ناصرالدین شاه نمیدانستند که باز هم دست بالای دست بسیار است و باید تأسّف بخورند که چرا بیرقیب نبودهاند؛ زیرا پادشاهی از روس گوی سبقت را از همه ربوده بود و حسن آزاد در صفحه 108 کتاب پشت پردههای حرمسرا مینویسد: «...تخت او بزرگ و با جواهر گرانبها آرایش یافته، پهلوی وی چهل کنیز برای همخوابی با او روی تخت نشینند. او گاهی هم در حضور همراهانش با یکی از ایشان جماع میکند. او از تخت خویش پایین نمیآمد و اگر بخواهد قضای حاجت بکند در تشت انجام میدهد و هر وقت بخواهد سوار شود. اسب او را نزدیک تخت میآورند و از روی تخت سوار آن میشود و چون قصد پیاده شدن را بکند اسب خود را نزدیک میبرد تا روی تخت پیاده شود.»
3- آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 298