پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

مظفرالدین شاه و آرزوی دیدن آمریکا

مظفرالدین شاه و آرزوی دیدن آمریکا

 روزی وزیر مختار انگلیس کتاب انجیلی را که به شکل بسیار نفیس و زیبنده جلد شده بود جهت هدیه نزد مظفّرالدّین ‌شاه می‌برد. او در ابتدا نگاهی تند و سرسری به نسخه‌ی انجیل انداخته و پس از آن که یکی دو صفحه آن را ورق زده کتاب را کنار گذارده و در مورد مطلبی که تراوش فکر بکری چون او می‌تواند باشد صحبت می‌کند. پادشاهی که در مسایل خارجی که هیچ، در مسایل داخلی نیز هیچ اطّلاع و دور اندیشی نداشته و تنها در جهت انجام رؤیای خود برای مسافرت به آمریکا می‌باشد و خواهان اتّصال تنگه‌ی برینگ به قاره‌ی آمریکا می‌باشد و در این مورد از تزار روسیه آرزوی کمک دارد و نمی‌داند که در نزد آنان آلت دستی بیش نیست. وزیر مختار در این مورد می‌نویسد: «مظفّرالدّین ‌شاه نگاهی تند و سر سری به نسخه‌ی انجیل انداخت و یکی دو صفحه از آن را به عنوان ادب یا تفنّن ورق زد و سپس کتاب مقدس را کنار گذاشت و برگشت به سوی من و گفت خیلی مایل است در باره‌ی موضوعی کاملاً متفاوت که هیچ گونه ارتباطی با انجیل و تورات نداشته باشد با من صحبت کند. آن گاه در حالی که مرا به سوی یک کره‌ی جغرافیایی مرصّع به جواهر که در اتاقش بود هدایت کرد و از من خواهش کرد تنگه‌ی بهرینگ، تنگه‌ی بهرینگ یا برینگ شاهراه دریایی میان شمال شرقی آسیا و شمال غربی آمریکای شمالی است به عرض 50 میل دریایی را درست به دقّت نگاه کنم. سپس دنباله‌ی کلام خود را گرفت و گفت سال‌ها در این آرزو بوده است که روزی از آمریکا دیدن کند؛ ولی پس از تجربه‌ای که در سفر اخیرش به اروپا هنگام عبور از بحر خزر و کانال مانش پیدا کرده از دچار شدن به مرض دریا و آن حال تهوّع و استفراغ که به انسان دست می‌دهد به شدّت هراسان است و دیگر نمی‌خواهد آن گونه سفر‌های دشوار دریایی را به هیچ عنوان تکرار کند و به این ترتیب بعید نیست که این آرزو (دیدن اقلیم آمریکا) در دلش بماند و هیچ ‌گاه جامه عمل نپوشد؛ امّا به قراری که تحقیق کرده مطمئن شده است که عرض تنگه‌ی بهرینگ زیاد با پهنای کانال مانش فرق ندارد و در نتیجه این راه حل به نظرش رسیده که شاید بشود دوست تاجدارش تزار روسیه را وادار کند که منّتی بر گردن وی (شاه ایران) بگذارد و با احداث پل، راه آهنی روی این تنگه‌ی خاوری وسایل مسافرتش را با قطار از راه سیبری و خاور دور به آمریکا فراهم کند تا او دیگر مجبور نشود وحشت سفر دریایی از سیبری تا آلاسکا را دوباره تحمّل کند. سپس عقیده‌ی مرا نسبت به این فکر بکری که به نظرش رسیده بود جویا شد و سؤال کرد نظر انگلستان راجع به این نقشه چیست؟ حقیقت این است که از شنیدن این پیشنهادی چنین عجیب و مسخره به شدّت تکان خوردم؛ ولی پیش خود فکر کردم از آن جا که دولت روسیه عامل اصلی در اجرای این طرح ملوکانه است بگذار تا خود آن‌ها مسخره‌اش کنند. بنابراین با کمال احترام خدمتشان عرض کردم که بهتر است با وزیر مختار روسیه در این باره صحبت کنند و نظر او را جویا شوند؛ امّا دیگر نفهمیدم جریان بعدی قضیه به کجا رسید و شاه ایران چه جوابی از وزیر مختار روسیه شنید.»[1]



[1] - صص 68 و 69 - خاطرات سر آرتور هاردینگ - ترجمه‌ی دکتر جواد شیخ‌الاسلامی - 1363

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 358

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد