لومینسکی مورّخ، روزنامهنگار، دیپلمات برجستهی وزارت خارجه روسیه بود که دو بار به ایران سفر کردهاند. ایشان در مدت اقامت خود در زمان مظفرالدین شاه از نزدیک با اوضاع آشفته دربار ایران آشنا میشود. هنگامی که او این طبلهای توخالی را مشاهده میکند دچار هیجانی توأم با تأسّف شدید میشود که نسبت به ایران و دخالت انگلیسیها دچار سهل انگاری بزرگ شدهاند و در گزارشی به دولتمردان خود احساساتش را چنین توضیح میدهد. «حضرت اشرف، عالیجنابان با عرض پوزش من یک بار هشت ماه و یک بار شش ماه در ایران زندگی کردهام. همیشه دچار احساس تأسّف عمیقی شدهام که چرا ما این کشور را از دست دادهایم. هیچ روس اصیلی نمیتواند وزیران بیکفایت اعلیحضرت نیکلای اوّل را مورد بخشودگی قرار دهد که در سال 1828 در حالی که ما در چند فرسنگی شهر تهران پایتخت سلاطین نالایق قاجار بودیم فریب سر جان مک دونالد، آن دزد دریایی شیطان صفت و آن دیپلماتنمای جاسوسِ رذل را خوردند و پیشنهاد مصالحهی ایرانیها را پذیرفتند. آقایان من تاریخ ایران را سطر به سطر خواندهام، به ویژه تاریخی را که سر جان ملکم انگلیسی نوشته است. ما تبریز را گرفته بودیم. در حال پیشروی به سوی میانج قصبهی سر راه تبریز زنجان بودیم. سه هفته بعد زنجان را تصّرف میکردیم و به سوی دشت قزوین و سپس تهران سرازیر میشدیم؛ امّا وزیران خائن و به نظرم حقوق بگیر انگلیس اطراف اعلیحضرت نیکلا پاولوویچ را گرفتند و ایشان را مجبور کردند به سپاهیان ظفرمندش دستور توقّف بدهد و مارشال پاسکویچ قرارداد ترکمنچای را با عبّاس میرزا، نایبالسّلطنه امضا کند. آقایان ما آذربایجان را که به کام ما افتاده بود مفت از دست دادیم. مرزهایمان را تا رود ارس عقب کشیدیم و به دریافت بیست کرور تومان خسارت اکتفا کردیم. آقایانی که به ایران رفتهاند آیا آذربایجان را دیدهاند؟ آذربایجان ایالتی است در همسایگی قفقاز، آن جا مستعدترین سرزمین کشاورزی است. کوهها پر از معدن آهن و مس و سنگها به رنگ قرمز است. هر معدنی در آن جا پیدا میشود. پنبهی آن جا میتواند به اندازهی پنبهی مصر پر محصول باشد. جمعیت کاری و شاداب دارد. آن جا را مفت و مسلّم از دست دادیم.»[1]
[1] - ص 178 - آخرین محبوبهی احمدشاه قاجار - خسرو معتضد
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 361