پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ریاکاری محمَد علی شاه

ریاکاری محمّد علی ‌شاه

 

چون محمّد علی ‌شاه از طرف مادر نوه‌ی سیاستمدار بزرگ میرزا تقی‌ خان بود برخی اعتقاد داشتند که شاید تحت تأثیر ژنتیک و وابستگی از روش جدّ نامدارش پیروی خواهد کرد. متأسّفانه این گونه نشد و بدون آن که با افکار ماکیاوّل آشنا باشد در عمل دو شرط اصلی او را که برای توفیق زمامداران لازم شمرده بود[1] به کار می‌برد. مثلاً به علما و مراجع تقلید نامه نوشته و درخواست کمک می‌کرد؛ ولی این محمّد علی ‌شاه بود که در عمل کوچک‌ترین وقعی به گفته و نطرات آن‌ها نداشت و قسم‌های او نیز برایش تفنّن محسوب می‌شده و در عمل همان کار خود را می‌کرد و راه استبداد را می‌پیمود. در زمان ولیعهدیش به آیت‌الله بهبهانی در باره‌ی مشروطیت می‌نویسد: «بعدالعنوان بعد از استعلام از سلامت مزاج شریف زحمت می‌دهد از قراری که شنیدم از تبریز کاغذی به جنابعالی نوشته‌اند که ولیعهد مخالف ملّت است و مجلسی را که بندگان اعلیحضرت اقدس همایونی ارواحنا فداه داده است ولیعهد قبول ندارد. اوّلاً به ذات مقدّس پروردگار قسم است که این مطالب به کلّی خلاف و بی اصل است و من از خداوند می‌خواهم که ان‌شاءالله این دولت و ملّت ترقّی کرده و رفع مذلّت‌ها بشود؛ ثانیاً به سر جدّت قسم اگر آدمی‌ به عتبات فرستاده باشم در پرده نخواهد ماند و آشکار خواهد شد؛ برای چه؟ چرا باید من مخالف این عقیده و منکر آبادی مملکت باشم؟ ثالثاً از شخص شما تعجّب دارم چرا این خیال و تصّور را نسبت به من کرده‌اید و چرا این کاغذ را باور کرده‌اید؟ مگر خودتان آن اشخاص مغرض را نمی‌شناسید؟ این سهل است. هزار از این اقدامات علیه من می‌کنند شما چرا باور کنید؟ خواهش دارم سایرین را هم خودتان اطّلاع بدهید که بدانند این تهمت است و منتظر جواب این کاغذ هستم. زیاده زحمت ندارد.»[2]

دکتر شیخ‌الاسلامی ‌در توضیح این مطلب می‌نویسد: «آن نامه‌ی مشهوری را که در زمان ولیعهدیش از تبریز به سیّد عبدالله بهبهانی نوشته است انصافاً باید از شاه‌کار‌های مکر و حیله که هدفش گول زدن یکی از رهبران بزرگ مشروطه بوده است. به شمار آورد و به روایت ناظم‌الاسلام کرمانی موقعی که این رقعه در مجلس خوانده شد صدای زنده باد ولیعهد از تمام حضّار برخاسته و همه با خرسندی خاطر سلامت و سعادت وجود ولیعهد را از خداوند خواستند. در صورتی که آن گوسفندان بی‌خبر دست بر دعا برداشته و برای سلامتی گرگ دعا می‌کرده‌اند.»[3] و محمّد علی شاه ریاکار یک بار دیگر با مُهر خود بر قرآنی تأکید و تأیید بر اجرای قانون اساسی می‌کند و می‌گوید: «از آن جا که به علّت حوادث و اغتشاشاتی که در روزهای اخیر در تهران و سایر ولایات ایران حادث شده در ملّت این سوء ظن به وجود آمده که ما خدای ناکرده از قول خویش تخلّف کرده و بر خلاف قوانین اساسی عمل می‌کنیم؛ لذا به خاطر رفع این سوء ظن و آرامش ملّت به کلام‌الله سوگند یاد می‌کنیم که ما حافظ و مراعات کننده و تابع مبانی قانون اساسی بوده و قویاً مصمّم هستیم که آن را تحقّق بخشیم و هر کس را که علیه قانون اساسی عمل کند به شدّت مجازات خواهیم کرد. چنان چه از این پس تخلّفی از قول ما و عملی بر خلاف آن از جانب ما سر زند ما در مقابل خداوند همان گونه که وکلای مجلس برای ما سوگند ادا کرده‌اند مسؤول خواهیم بود.»[4]

 در مورد ریاکاری دیگر او باید گفت که «جهت تفرقه در اذهان لفظ مشروعه را به جای مشروطه به کار می‌برد و در تاریخ 27 ذی‌الحجّه 1324 برای صدر اعظم و قرائت در مجلس جناب اشرف صدر اعظم سابقاً هم دست‌خط فرموده بودیم که نیّات مقدسّه‌ی ما در توجّه به اجرای اصول قانون اساسی که امضا آن را خودمان از شاهنشاه مرحوم انارالله برهانه گرفتیم بیش از این است که ملّت بتواند تصّور کند و این بدیهی است از همان روز که فرمان شاهنشاه مبرور انارالله برهانه شرف صدور یافت و امر به تأسیس مجلس شورای ملّی شد دولت ایران در عداد دول مشروطه به شمار می‌آید. منتهی ملاحظه‌ای که دولت داشته این بوده است که قوانین لازمه برای انتظام وزارت خانه‌ها و دوایر حکومتی و مجالس بلدی مطابق شرع محمّدی صلی‌الله و آله نوشته آن وقت به موقع اجرا گذارده شود. عین این دست‌خط ما را برای جنابان مستطابان حجج‌الاسلام سلّم‌الله -تعالی- و به مجلس شورای ملّی ابلاغ کنید.»[5]

دکتر شیخ‌الاسلامی‌در توضیح این زمینه می‌نویسد: «در اوایل انقلاب مشروطیت بر سر اقتباس همین کلمه (مشروطه) کشمکش شدیدی میان شاه و مجلس شروع شد. قریب یک هفته مذاکرات بین طرفین ادامه داشت و هر دو طرف روی حرف خود ایستادگی می‌کردند تا این که شاه دفعتاً نیرنگی به کاربرد به این معنی که اعلام داشت وی حاضر است حکومت مشروعه به ملّت ایران بدهد، ولی حکومت مشروطه را قبول ندارد. همین حرف شاه اختلافی در خود مجلس انداخت. چون‌که علمای متنفّذ پیشنهاد او را قبول کردند و روشنفکران مجلس هم در مقابل قدرت و نفوذ مخالفین کاری نمی‌توانستند انجام دهند و خلاصه کم مانده بود حرف دولتیان پیش برود که ناگهان از گوشه مجلس نعره‌ی مردانه مشهدی باقر بقّال (وکیل صنف بقّال) بلند شد که خطاب به علما می‌گفت: آقایان قربان علم و کرم شما ما یخه چرکین‌های عوام اصطلاحات عربی و این قبیل چیزها سرمان نمی‌شود. ما جانی کنده و مشروطه گرفته‌ایم و حالا شما می‌خواهید آن را به اسم مشروعه از دست ما بگیرید. ما ابداً زیر بار نخواهیم رفت و تقی‌زاده که نعره‌ی این وکیل با ایمان و بی‌سواد نقشه‌ی نیرنگ‌ آمیز محمّد علی ‌شاه را باطل کرد و کاری به نفع مشروطیت انجام داد که حتّی اعضای روشنفکر و تحصیلکرده‌ی مجلس در آن زمان نمی‌توانستند. نظیر آن را انجام دهند.»[6]



[1] - دکتر شیخ‌الاسلامی ‌در ص 138کتاب قتل اتابک در باره‌ی دو اندرز ماکیاول می‌نویسد: «هیچ پادشاه عاقلی نباید خود را پای‌بند حفظ حرمت قولی که داده است، بشمارد و در رعایت آن قول موقعی که برایش مسلّم شده است که فایده‌ی قول‌ شکنی بیشتر است اصرار ورزد. قول‌ها در تحت شرایطی که دائماً در حال تغییر و تحولّند داده می‌شوند و هر آن گاه که شرایطی که دادن قول را ایجاب می‌کرده است منتفی شد پادشاه هیچ گونه تعهّدی برای محترم شمردن قول خود ندارد. و دومین نصیحت پادشاه ولو این که باطناً معتقد به مذهب نباشد چنان‌که باید در ملاء عام رفتار کند که اتباعش حقیقتاً باور کنند که وی به مذهب ایمان دارد.»

[2] - ص 139 - محمّدعلی‌شاه و مشروطیت - ناصر نجمی 1377

[3] - ص 148 - قتل اتابک - دکتر محمّدجواد شیخ‌الاسلامی

[4] - ص 76 - کتاب نارنجی - جلد اوّل - ترجمه‌ی حسین قاسمیان به کوشش احمد بشیری

[5] - ص 146 - قتل اتابک - دکتر محمّدجواد شیخ‌الاسلامی

[6] - ص 149 - کتاب نارنجی - جلد اوّل - ترجمه‌ی حسین قاسمیان به کوشش احمد بشیری

7- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 378

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد