از کشورهای استعمارگری که در دورهی قاجاریه بر ایران نفوذ و تسلّط بی چون و چرا داشتهاند در رأس آنها دولتهای روسیه تزاری و انگلستان قرار دارند؛ وگرنه کشورهای دیگری چون عثمانی و فرانسه و آلمان و در اواخر آمریکا در درجهی بعدی بودهاند. این دو کشور مذکور هستند که به انواع حیل و دسیسهها پرداخته تا به اهداف خود دست یابند دولت روسیه همواره میخواست ضمن توسعه ارضی و در تکمیل وصیتنامهی پطرکبیر به آبهای گرم جنوب دست یابد و همچنین دولت انگلستان نیز همیشه خواهان استقرار یک حکومت پوشالی در ایران بوده است که مبادا به میوهی ناب و دردانهاش یعنی هندوستان لطمهای وارد آید. در جهت تحقّق این اهداف دولتهای نامبرده پیچیدهترین دیپلماسی را به کار برده و از هیچ ترفندی اغماض نکردهاند. در این زمینه قلمفرسایی فراوان شده و بارها نالیدهاند که چرا استعمارگران بدان گونه و وحشیانه عمل کردهاند. در این حالت حاکمان وقت نیز سعی کردهاند که کاستی و کم کاریهای خود را با توجیه عمل استعمارگران بپوشانند. اصلاً ما نباید انتظار داشته باشیم که استعمارگران رفتارشان با ما خیلی خوب و منطقی باشد. مگر در جنگ و جدال و مبارزه و میدان رقابت رضایت طرفین مطرح میباشد؟ هر کس تنها به فکر منافع خود است و در این مواقع حداقل باید به نوعی عمل کرد که به دیگری امتیاز داده نشود. استعمارگران در تمام نقاط دیگر به همین نحو و حتّی شدیدتر عمل کردهاند؛ چون در ذات و نهاد آنها این خصلت نهفته بوده است و طبق سیاست ماکیاولی فقط به حفظ و فکر منافع خود میاندشیدهاند و اگر یک کشور شرقی جای آنها میبود این کار را نمیکرد؟ به عنوان مثال: توسعه و اعمال ژاپنیها در جنگ جهانی دوم و یا درگذشته دولت عثمانی این گونه نبوده است؟ مگر این روند به شیوهی نوین در دنیای امروزی انجام نمیگیرد؟ اگر سیاست را فقط در جهت حفظ منافع خود تعریف نمائیم، آنها حقّ داشتهاند و راه درستی را از دیگاه خود پیمودهاند. این کشور مفعول است که با عملکردهای نادرست و در حال رخوت و سستی روزگار را گذراندن، میدان تاخت و تاز را به استعمارگران داده است. ناصرالدین شاه با رفتار خود چنان تارهای عنکبوتی به دور خود پیچیده بود که در حالت خفگی قرار گرفته و نالان میگوید مرده شوی مملکت را ببرند که شاه حقّ مسافرت و اختیار شمال و جنوب کشور خود را ندارد. این خود پادشاهان نالایق و عیّاش و مستبد قاجار بودهاند که زمینه را برای فعالیّت استعمارگران مساعد کردهاند. به طور کلّی محور فعالیّت کشورهای استعماری را در بخشهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میتوان تقسیم کرد. در بخش دیپلماسی و اقتصادی جنگها و قراردادهای زیادی را به ایران تحمیل کردهاند که به دنبال آن علاوه بر نابودی اقتصادی مناطق زرخیزی نیز برای همیشه از کشور جدا شده است. در این جا عکسالعمل پادشاهان قاجار چه بوده است؟ با اطمینان باید گفت که اگر رقابت شدید و نظارت یک رقیب بر دیگری نمیبود ایران استقلال کامل خود را از دست داده و وضع به شکل دیگر میبود. استعمارگران در بخش فرهنگی هم گذشته از ایجاد افکار تفرقهانگیز و دینسازیها کوشیدهاند با سفرنامه و گزارشهایی که از خود به جای میگذارند اغلب خودشان را محق و بهترینها معرّفی کنند؛ ولی باید اذعان کرد که ضمن بازگویی بخش از حقایق، اگر از عیّاشی و رشوهخواری و فساد نیز نوشتهاند بیشتر منظورشان شاه و درباریان قاجار بوده است و در خیلی موارد از صداقت و درستکاری مردم ایران یاد کرده و اگر ضعف و انحطاط فکری و عملی دیده میشود نتیجهی عملکرد و نفوذ هرم قدرت از بالا به پایین بوده است. در بسیاری از سفرنامهها مینویسند که ایرانیان رشوه خوار هستند و یا این که عادت دارند و میگویند کاری را که میتوان به فردا موکول کرد نباید امروز انجام داد و یا این که روزمرّه زندگی باید کرد. آیا عاملان این خصلت را نباید حاکمان وقت دانست که به توسعه و انتشار آن افکار مسموم پرداختهاند و به تبع آن درباریان فاسد نیز این گونه عمل کردهاند؟ زیرا آنها بودند که با اخذ رشوه و به دنبال آن اطرافیان خود را خراب و افراد لایق را از خود رانده بودند و میدان را به متملّقان ناخَلف سپرده و گِله و شکایتها را سرکوب میکردند. مثلاً مفخمالسّلطنه یکی از کارگزاران سفارت استانبول که در این زد و بندها ید طولایی داشته در مورد گسترش رشوه خواری دستگاه حاکم میگوید در ایران هر مقامیو هر رتبهای را میتوان با پول به دست آورد و میگفت تا من پول میدهم و تا اولیای دولت رشوه میگیرند همین طور سر کار میمانم و از هیچ چیز هم باک ندارم و راست هم میگفت چون این دفعهی هشتم بود که به وسیلهی پول به مأموریت رسیده و آبروی دولت را برده و خانهی اتباع را خراب کرده بود.[1] در کنار این گونه افراد اگر دیپلماسی اجانب را هم اضافه نمائیم باید منتظر معجونی بینظیر و کامل بود. گذشته از آن که خارجیها معتقد بودند که با پول انگلیسی هیچ کار غیرممکنی وجود ندارد؛ یکی از مأموران اجانب در بارهی حوزه وظیفهی خود میگوید. در ایران چون در دیگر کشورهای زیر نفوذ و یا مورد نظرشان استعمارگران از استهزا و تحقیر عقاید مذهبی و اخلاقی مردم و اشاعهی خبرهای مبالغهآمیز در بارهی نوامیس و معایب مردم و ترویج فساد و تفرقه حربه مؤثّری ساختند و آن حربه را بیرحمانه به کار میبردند. استعمارگران برای خود هرگونه حیله و تزویر و ریا و وعده شکنی را مجاز میدانستند و مأمورانشان میگفتند که دیپلماسی چه در معنی و چه در عمل به طور کلّی از حقیقت و شرافت عاری میباشد.»[2] مثلاً انگلیسیها همواره سعی بر آن داشتند تا با هرگونه پیشرفت در ایران مخالفت کنند. از افراد نالایق و وطنفروش حمایت میکردند. چنانکه شیل همسر وزیر مختار انگلیس در دربار ناصرالدین شاه با صراحت میگوید آصفالدّوله که تمایلات انگلیسی مآبانه دارد به کار منصوب شد چون متعلّق به گروه محافظین و کهنه پرست است و هیچ گامی در راه ترقّی ایران بر نخواهد داشت.»[3] عمّال استعمارگر همواره سعی بر آن داشتهاند که معایب ایرانیان را بیش از حد بزرگ جلوه داده و نسبت به خودشان مردم را بیفرهنگ و دور از انسانیّت نشان دهند. به عنوان مثال اگر رشوهگیری یا خیانتی را که خودشان از مسبّبان اصلی آن بودهاند از فردی میدیدند چنان با آب و تاب به شرح آن عیبها میپرداختهاند که گویی مانند آن هرگز در کشور خودشان و نواحی دیگر اتفاق نیفتاده است. همین افراد در جای دیگر ضربه زدن و کشتن ایرانیان عالیمقام چون امیرکبیر را ثوابی جهت خود به حساب میآوردند، ولی موارد استثنایی نیز وجود دارد که با دید منصافهتری نگاه کرده و مینویسند: « بعضی ایرانیان قواعد انسانی را بهتر از اروپاییان میدانند. از جمله جوزف روبینو انگلیسی که سالها رئیس بانک شاهنشاهی در ایران بوده و چندین سال نیز در مصر کار کرده و با مردم سر و کار داشته درستکاری و وقتشناسی اروپاییان ضربالمثل است امّا مهمترین عامل این دو صفت گذشت قرنها از تاریخ قانونگذاری و تأسیس محاکم قضایی یا در واقع وسایل اجبار به اطاعت از قانون و احساس احترام به آن و به علاوه وجود پلیس و پاسبان بوده است. بگذارید تا حدّی معتقد شویم و باور کنیم که یک فرد ایرانی با این که هیچ یک از این عوامل و وسایل تشویق و تنبیه استفاده نمیکند. هنوز تعهّدات مالی خود را انجام میدهد. شاید بگویید به طور نا منظّم و نه در سر موقع میگویم باشد، امّا در هر حال هنوز تعهّدات خود را انجام میدهد. آن هم در حالی که دستگاه قضایی وجود ندارد تا او را وادار به این کار کند بر روی هم هفده سال تجربهای که در مصر و ایران آن دوختهام حکم میکند که بگویم یک فرد مشرق زمینی که فرنگی از خودراضی او را محیل و موذی میخواند هنوز خیلی مانده است که در نیرنگزدن به هموطنان خود به پای سوداگران اروپایی مقیّد به اصول اخلاقی و بی شائبهی نامشکوک برسد.[4]
[1] - ص 25 یادبودهای سفارت استانبول - خانملک ساسانی
[2] - ص 150 و 342 - ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطیت - دکتر سیّد تقی نصر
[3] - ص 342 ــ ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطیت - دکتر سیّد تقی نصر
[4] - ص 157 - ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطیت - دکتر سیّد تقی نصر
5- آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 461