آقامحمّدخان مؤسّس سلسلهی قاجاریه در قتل و جنایت اعمالی انجام داد که در تاریخ بینظیر میباشد و مواردی از آن در قسمت شرح حال وی ذکر گردید، ولی باید در مورد او اذعان کرد که او جنایتکار بود ولی خیانتکار نبود، امّا جانشینان وی جنایت و خیانت را درهم آمیخته و در سایهی خوشگذرانی و وطنفروشی و اشاعهی تملّق و چاپلوسی همراه با انعقاد قراردادهای ننگین به اجانب در جهت تسلّط بر مردم و زهر چشم گرفتن از آنها شیوههای مجازاتی را به کار میبردند که آوازهی آن فراتر از مزرها رفته بود. هنگامی که الکساندر دوم امپراتور روسیه بر اثر سوء قصدی که به جانش شده بود به قتل رسید. معروف است اندکی پیش از مردن به جانشین خود الکساندر سوم وصیت کرده بود که به جای این که قاتلان را به دار زنند (این کیفری بود که در روسیه معمولاً در بارهی کسانی که مرتکب جنایتهای کبیر از قبیل کشتن مقامات سلطنت و غیره میشدند اجرا میشد.) بهتر است همهی آنها را به تهران گسیل دارند و به جانشین اطمینان داده بود که عمّال دولت قاجار که متخصّص در فن شکنجه هستند روشهایی در این زمینه بلدند که نظایر آنها را غیر ممکن است در یک کشور اروپایی و حتّی در دیگر کشورهای آسیایی کشف یا ابتکار کرد و با اجرای آن روشها دَماری از روزگار این قاتلان در خواهند آورد که عبرت آیندگان شود.[1]
امّا در مورد مجازاتهای رایج آن زمان که تقریباً در طول دورن قاجار رواج داشته مینویسند که یک قسمت از مجازاتها مختصّ محبوسین انبار بود. برای گرفتن پول از قبیل (تنگ قجر)[2] و (اشکلک)[3] بود و قهوهی قجری در موارد خاص رجال و افرادی را که میخواستند بی سر و صدا به قتل برسانند محکوم به خوردن این قهوهی مسموم میکردند. قسم دیگر مجازاتها این بود یکی را آب زیاد مجبوراً میخورانیدند و محلّ خارج شدن او را میبستند. فریاد آن شخص به آسمان بلند میشد که من از فلان کار اطّلاع ندارم یا میمرد یا این که مبلغی پول میداد و خلاص میشد یا این که سر مقصر را میتراشیدند. خمیر گرفته روغن داغ کرده به سرش میریختند. یا این که سیخهای کباب را در آتش سرخ کرده و بدن محبوسین را سیخ داغ میکردند. دیگری را برای اقرار چند شبانهروز نمیگذاشتند، بخوابد. بعضی را چندین روز به فلک بسته تمام پاهای او را زیر چوب له میکردند. در صورتی که تقصیر هم نداشت و فقط مظنون میدانستند.
این بود طریقهی تحقیقات و مجازاتها نسبت به مظنونین این قبیل مجازاتها چون معالجه بعدی نبود در نتیجه تلف میشدند. یک قسم از مجازتها گچ گرفتن بود. مقصر را در جایی که به قد آدم کنده شده بود وامیداشتند گچ دوغاب کرده میریختند تا گردن آن شخص فوری میمرد. گاهی شاطر دکّان نانوایی را برای کمی نان در تنور نانوایی انداخته و میسوزانیدند. بعضی اشخاص را مهار میکردند. یعنی بینی آن شخص را میرغضبها سوراخ کرده زهی رد میکردند سر زه را گرفته و در کوچه و بازار میگردانیدند و از دکانها پول میگرفتند. برخی را گوش میبریدند در بازار میگرداندند. برای گرفتن پول شقّه میکردند. یعنی آدم را سرازیر میآویختند و از وسط دو پا الی گردن با ساطور قصبابی نصف میکردند. دَم توپ میگذاشتند. مقصّر را جلو توپ میبستند. توپ را آتش میزدند. بدن آن شخص تکّه تکّه شده و به هوا پراکنده میشد.[4]
[1] - ص 13 خاطرات سر آرتور هاردینگ - ترجمهی دکتر شیخالاسلامی
[2] - تنگ قجر نوعی از شکنجه بود که شانههای محکوم را با ریسمان موئین به هم میبستند و سپس به آن آب میزدند. ریسمان جمع میشد و چندان فشار میآورد که استخوانهای محکوم به چرق چرق میافتاد و اقرار میکرد و یا جریمهای را که معیّن کرده بودند میداد. مولّف
[3] اشکلک: [ اِ ک ِ ل َ ](اِ) آلتی است از چوب که لای پنجهی دزدان گذارند و فشار دهند تا از درد عاجز شوند و دزدی را بروز دهند. مثال: دیشب در ادارهی نظمیه دزدی را اشکلک کردند، هزارها تومان مال دزدی بروز داد. (فرهنگ نظام ). آلت شکنجه .(فرهنگ ضیاء). شکنجهةای با فروبردن تراشهی نی میان ناخن و گوشت یا نهادن چوب در فرجه های انگشتان و فشردن . و این گونه شکنجه در روزگار استبداد متداول بود. || اشکلک خیمه ؛ پَل . چوب که به زمین فروبرند و طناب خیمه بدان بندند. || دستهی طنابین جوال که گاه قپان کردن قلاب در آن افکنند. || در تداول بهبهان ، دام . تله . لغت نامه دهخدا ویراستار
[4] - ص 62 - مقدمات مشروطیت - هاشم محیط مافی - تهران 1363
5 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 470