پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

درآمد میرغضب ها

درآمد میرغضب‌ها

 «قاعده‌ی اعدام در پاقاپق (میدان اعدام فعلی) چنان بود که محکوم از انبار (زندان) تحویل میرغضب می‌گردید تا او را بکشد و سرش را تحویل دهد. میرغضب مردی بود خشن و موهش و دایم‌الخمر با لباس سرخ و خنجر به کمر و هیأتی کریه و کلاه‌پوست بلند پُر پشم و سبیل‌های کلفت و پریشان در کمال بدی و هیبت که دیدنش مو بر اندام راست می‌کرد. میرغضب شغلش افتخاری بدون مواجب بود و امرارش مانند غالب مأموران دولت که جیره و موحبی نداشتند و مخارجشان از مداخل (رشوه باج) و لُفت و لیس و درآمد حقّانه (حقّ فرّاش حقّ گزمه حقّ میرغضبی یعنی حقّ ظلم و ستم و تعدّی و زور و قلدری و خودسری حقّ لباس دولتی) و یا انعام دست‌لاف اجرت کار راه‌اندازی و مانندآن فراهم می‌گشت از آن جا مأموریت تأمین می‌گردید. کاری که حتّی با درآمد یک آدم‌کشی تمام سال را به خوبی گذران و معاش می‌کرد. ترتیب کارش چنین بود که محکوم قبلاً باید روزها، بلکه هفته‌ها برای اوگدایی و کسب عایدات کند تا به قتل‌گاه کشیده شود به این صورت که محکوم را تحویل بگیرد و زنجیری به دست و پا و زنجیری به گردنش ببندد سر زنجیر را به مچ و دست بیندازد و سینی‌ای که وسط تشتکی و کنارش خنجرش را گذارده بود به دستش می‌داد و جلوش می‌انداخت و هر کجا که می‌خواست و جلو هر دکّان و هر کس که مناسب می‌دانست. زنجیرش را می‌کشید و او را به گدایی و درخواستش وادار می‌کرد البتّه این طریق ساده‌ی محکوم‌گردانی و استفاده از او بود و حالت بدتر آن این بود که تا رقّت و ترحّم مردم زیادتر به حرکت آید و اعانت بیشتری کنند. گوش و بینی وی را نیز می‌برید و در سینی می‌گذاشت! یا او را مهار می‌کرد و زنجیر از بینی‌اش می‌گذراند. مردم نیز دو حالت داشتند. دست‌های جهت نوعدوستی و کمک به محکوم که میرغضب را منفعتی برسد و آزاری کمتر کند. هر کس به فراخور حال خویش چیزی در سینی او می‌انداخت و گروهی که به خون مأمور تشته بودند و این گونه مساعدت‌ها را کمک و تأیید ظلم و ظلمه می‌دانستند. از هر گونه مساعدت خودداری می‌کردند. هر چند این عمل اسیر را زیادتر در تعب قرار می‌داد و ستم میرغضب را در بار‌ه‌اش شدیدتر می‌ساخت تا طلب و استعانه را زیادتر کند. شکنجه‌اش را الیم‌‌تر می‌کرد و این گدایی چندان به طول می‌انجامید تا تأخیر بیش از آن برای میرغضب موجب مسؤولیّت نشود و یا از محکوم توانایی و حس حرکت سلب گردد و دیگر عایدی نرساند و یا اعدامی‌دیگری در نوبت بوده باشد.[1]



[1] - ص 205 - تاریخ اجتماعی تهران قدیم - جعفرشهری

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 471

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد