پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

اصطلاحات رایج در عهد قاجار

چند واژه و اصطلاح رایج آن دوره

چند نمونه از واژه و اصطلاحات رایج دوره‌ی قاجاریه را که در تفهیم مطالب لازم به نظر می‌رسد عبارتند از:

صاحب‌دیوان: در زمان‌های قدیم صاحب‌دیوانی از القاب شغلی و کارش این بوده که صورت اسامی ‌حقوق‌بگیرها و اندازه‌ی مواجب آن‌ها را داشته باشد که اسم کسی از قلم نیفتد و حیف و میلی از حدود فرمان‌های صادره در کار نیاید با این ترتیبی که شرح داده شد اگر بخواهیم آن را با تشکیلات و مشاغل این زمان تطبیق کنیم. باید بگوییم که صاحب‌دیوان رئیس کلّ بودجه بوده است و از اواسط سلطنت قاجاریه لقب صاحب‌دیوانی جزء القاب گردید.[1]

نسقچی باشی: شغل نسقچی و نسقچی ‌باشی در ازمنه‌ی مختلفه در ایران بوده و در دوره سلطنت قاجاریه تا اوایل سلطنت مظفّرالدّین ‌شاه نیز سمت مزبور بر قرار بود و اکثر حکّام نیز هر یک برای خود نسقچی و نسقچی باشی داشته‌اند و امّا عملیّات و وظیفه‌ی نسقچی‌باشی عبارت بود از بریدن سر دماغ گوش زبان دست کورکردن و شکم پاره کردن. نسقچی و میرغضبان کارمندان اداره او بوده‌اند. در دوره سلطنت قاجاریه شغل مزبور بیشتر در خانواده‌ی علاء‌الدّوله دوام پیدا کرد.[2]

وزارت لشکر: عنوان وزارت لشکر از زمان سلطنت محمد شاه قاجار در سال 1251 قمری معمول شد و تا دوره سلطنت مظفّرالدّین ‌شاه ادامه داشت و اوّل کسی که به این سمت برگزیده و به این عنوان خطاب شد. میرزا آقاخان نوری بوده است.[3]

صاحب‌اختیار: لقب صاحب‌اختیار از القابی است که از زمان سلطنت نادرشاه به بعد معمول و به بعضی اشخاص داده شد. اوّل کسی که در زمان سلطنت نادرشاه ملقّب به این لقب گردید. میرزا محمّدحسین شریفی متولّی آستانه‌ی شاه ‌چراغ شیراز بود. نادرشاه که در سال 1160 ه.ق. از اصفهان وارد کرمان شد. تمام عمّال و کلانتران فارس را به نزد خود خواست و پس از ورود به کرمان اکثر آنان را کور کرد و یا کشت و در همین سال میرزا محمّدحسین را ابتدا کلانتر و سپس او را حاکم فارس و ملقّب به صاحب‌اختیار کرد و به او اختیار داد که در موقع لزوم می‌تواند تا پنجاه نفر را گردن بزند و برای گوش بریدن و کورکردن و دست بریدن حدّی معیّن نکرد و این بود معنی لقب صاحب‌اختیار در زمان قاجاریه چند نفری از قبیل حسین‌خان آجودان ‌باشی نظام‌الدّوله مراغه‌ای نصرالله ‌خان قاجار دوّلو سرکشیکچی‌ باشی سلیمان‌ خان افشار و غیره به این لقب ملقّب بودند، امّا بدون اختیارات مصرحه مذکوره در بالا لکن تمام حکّام در زمان افشاریه و زندیه و قاجاریه برای خود این اختیار و اجازه را قایل بودند و هرچه می‌خواستند، می‌کردند.[4]

انبار محبوسین: وضعیت ساختمان این محبس‌ها این بود که زمین را حفر کرده به طول ده ذرع به عمق سه چهار ذرع به عرض سه چهار ذرع با آجر یا آهک دیواره‌ای اطراف را ساخته و سقف آن جا را هم با آجر طاق می‌زدند؛ دری از پهلو برای دخول قرار می‌دادند. در داخل زمین انبار تیری بلند قرار می‌دادند که به تمام تیر جای پای خالی کرده و بالای تیر سرتاسر حلقه زره‌هایی ردیف میخ کرده مچ پاهای محبوسین را در جای پاهایی که در خلیلی که ساخته بودند می‌گذاشتند. از وسط زره‌ها میله‌ی آهن را رد می‌کردند. سر میله سوراخ بود. قفل بزرگی رد کرده و قفل می‌کردند که پاهای مقصّرین دیگر بیرون نمی‌آمد. گردن محبوسین هم تماماً با طوقه‌های مخصوص علیحده که از آن طوقه‌ها زنجیر بزرگی رد شده بود. همه را به یک‌دیگر وصل و اتّصال می‌داد. زنجیر کرده سر زنجیر را از در انبار بیرون آورده میخ طویله‌ی بزرگی سر زنجیر بود و به زمین می‌کوبیدند. روزی یک مرتبه برای قضاء حاجت محبوسین را با همان زنجیر بیرون می‌آوردند. یک نفر یک نفر کارشان را بکنند تا تمام بشوند. بعد به همان محلّ بر می‌گرداندند. باقی اوقات در آن محلّ مرطوب و متعفّن بودند. کم‌تر کسی از این جا جان به در می‌برد. بعد از مشروطیت آن انبار‌ها به کلّی خراب شد و از بین رفت.[5]



[1] - ص 70 - جلد سوم - شرح حال رجال ایران - مهدی بامداد

[2] - ص 77 - جلد سوم ــ شرح حال رجال ایران - مهدی بامداد

[3] - پاورقی ص 95 - جلد سوم ــ شرح حال رجال ایران ــ مهدی بامداد

[4] - پاورقی ص 9 - جلد سوم شرح حال رجال ایران ـــ مهدی بامداد

[5] - ص 61 - مقدمات مشروطیت - هاشم محیط مافی - تهران 1363

6 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 472

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد