عروس ملک کسی تنگ در بغل گیرد که بوسه بر دم شمشیر آبدار زند --- ظهیر فاریابی
کریمخان فرزند ایناق و مادرش بایآغا (مریم بیگم – بیگم آغا) میباشد. ایناق و بوداق دو برادر بودند که در طایفه زند بر سایر اقوام رتبه و برتری داشتند. ایناق دارای دو پسر به نامهای محمّدکریم و محمّدصادق بود. هنگامی که ایناق فوت کرد برادرش بوداق با بیوه او یعنی مادر کریمخان ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج یک دختر و دو پسر به نامهای اسکندر و زکی میباشد و از این لحاظ کریمخان با زکیخان نابرادری هستند. کریمخان نیز سه خواهر داشت که دو تن از آنها به همسری پسر عموهایش محمّدخان بیکلّه[1]و شیخعلیخان زند درآمدند. از دوران کودکی و جوانی کریمخان هیچ اطّلاع دقیقی در دست نیست و به کریم توشمال معروف بوده است.[2] این مرحله از زندگی وی مربوط به ایّام تبعید اجباری آنها و طایفهاش در درّهگز خراسان میباشد که تعداد آنها را بین سی تا چهل خانواده ثبت کردهاند. در این مدّت علاوه بر آن که تمام حرکات و رفتارشان دور از چشمان تیزبین نادر نبوده در جنگها و به خصوص هنگام لشکرکشی به هند نیز از این طایفه استفاده کرده است. طایفه زند همه دلیر و شمشیرزن بودند ولی از بین دو پسر ایناق به توانایی نظامی محمّدکریمخان همه اذعان داشتهاند. پس از آن که در سال 1160 ه.ق که نادر به قتل رسید و علیقلیخان یا عادل شاه حکومت را در دست گرفت بزرگان طایفه زند به سرپرستی این دو برادر از موقعیت و هرج و مرج ایجاد شده استفاده کردند و تصمیم گرفتند که به موطن اصلی خود باز گردند. سرانجام آن دو برادر بدون توجّه به لشکر و سپاه عادل شاه افراد طایفه خود را حرکت دادند و عادل شاه نیز لشکری به تعقیب آنان فرستاد ولی نتوانست بر آنها غلبه یابد. زمانی که طایفه زند موفّق شدند بر اثر لیاقت و شایستگی آن دو برادر به موطن اصلی خود یعنی پری و کمازان برسند همگی محمّدکریمخان را به فرماندهی خود انتخاب کردند. کمکم آوازه و شهرت وی از روستای پری فراتر رفت و بعضی از ایلات دیگر هم به حضور وی رسیده و همراه وی گردیدند. در همین ایّام ابراهیم میرزا (ابراهیم شاه) که با برادر خود عادل شاه دچار اختلاف شده بودند تصمیم گرفت که از کریمخان استفاده کند و نامهای بدین شکل برای کریمخان نوشت:«بعضی ایلات عراق و برخی از اهل جور و نفاق دست ترکتازی گشاده، پای به طریق عدوان و طغیان نهاده و به انواع تطاول و تطرّق (راهزنی) اقدام دارند. تنبیه و تأدیب آنها و ترقیه حال رعایا و برایا و امنیت طرق آن ولا محوّل بر رأی آن جنابست و در طی شرح مزبور خلعتی گرانمایه و اقسام جواهر و پیرایه ارسال داشت و به نحو مسطور امور مزبور را مفوّض داشت.»[3]
محمّدکریم بعد از کسب این موقعیت با کمک برادرش صادق و برادر مادریش اسکندر و عموزادههایش محمّد و شیخعلیخان اساس تواناییهای طایفه زند را پایهریزی کردند. از این زمان رقابت و مبارزات کریمخان بیشتر معطوف با علی مرادخان و ابوالفتحخان بختیاری در اصفهان و مهرعلیخان (محمدعلیخان) تکلّو در همدان و حسنعلیخان حاکم سنندج میباشد. در طی نبردهایی که با خوانین این محدوده انجام میدهد گاه دچار پیروزی و یا شکستهایی میگردد و به روایتی بعد از کسب پیروزی بر حاکم همدان است که لقب خانی مفتخر میشود. در مورد اعطای این لقب دکتر شعبانی مینویسد:«فسایی معتقد است که کریم و برادرش صادق در رکاب ابراهیم شاه خدمت کردند و به پاس مجاهدات صمیمانه خود به رتبه خانی اختصاص یافتند. گلستانه اعطای این لقب را به مبارزه کریمخان با سپاه پنج هزار نفری حاکم همدان مهرعلیخان تکلّو و شکست او از سوی افراد قبیله کریم میداند.»[4] بعد از آن که کریمخان بر حاکمان همدان و سنندج غلبه یافت آوازه و شهرتش در همهجا گستره شد و در نهایت هنگامی که توانست بر علیمردانخان که اتحاد سه گانه در اصفهان را بر هم زده بود به پیروزی دست یابد و جایگاه خود را مستحکم سازد، لقب وکیلالدّوله برای خود برگزید و از روی مصلحت شخصی به نام میرزا ابوتراب را به عنوان شاه اسماعیل سوّم صفوی که در حقیقت مترسکی بیش نبود به عنوان پادشاه معرّفی کرد و او را در قلعه آباده به زندگی اجباری مجبور ساخت.
عصر کریمخان از سال 1163-1193ه.ق یا 1779-1749م میباشد ولی دوران حکومت وی از سال 1179تا 1193 میباشد که شیراز را با عنوان وکیلالدّوله به پایتختی خود انتخاب کرد و در این مدّت 14 سال است که از صفات اخلاقی و ساده زیستی و توجّه به عمران شهر شیراز سخنها نقل شده است. این دوران کوتاه مدّت به منزله داروی آرامبخش و مسکنی بود که پس از دوران نادر و هرج و مرجهای اواخر آن نصیب مردم شده بود و بعد از آن نیز چون وضع آشفتهی قبل تکرار گردید موجب هرچه برجستهتر شدن این از مقطع تاریخ گردیده است. یکی از لغزشهای بزرگ کریمخان آن بود که برای ادامه حکومتش چارهای نیندیشید و به همین علّت بعد از مرگ وی باز تکرار تاریخ صورت گرفت و بین بازماندگان اختلافات شدّت یافت و برادران و عموزادهها به کشتار یک دیگر پرداختند و زمینه را برای استقرار آقامحمّدخان قاجار فراهم ساختند.
[1] - محمدخان به این دلیل به بیکله معروف بود که در یکی از جنگها به اندازه یک کف دست از سرش را شمشیر برده بود و در جنگ نیز از نظر تهّور و بیباکی بینظیر و به حق بیکلّه بود.
[2] - در پاورقی صفحات 27 و 45 کتاب جان پری تحت عنوان کریم خان زند در توضیح واژه توشمال مینویسد:«رستمالتواریخ ص 247، ساروی ص 17، مینورسکی شرحی دز زمینه این لغت در دوره صفویه ذکر کرده است و آن را مرادف با ناظر آشپزخانه به کار برده است. لغت نامه دهخدا - خوانسالار و در گرجی محل آشپزخانه توشمالی گفته میشود و میگوید که این لغت اصولاً مغولی است. توشمیل یعنی مرد مورد اعتماد که در لغت لری به عنوان رئیس به کار برده میشود. به صورتی اهانت آمیز برای کریمخان به وسیله مخالفانش به کار برده میشد. رابینو در صفحه 39 کتاب کرمانشاه مینویسد که خانهای لک اغلب جلوی اسمشان توشمال به کار میبردند. کلمه توشمال در لهجه لری مرادف با کدخدا میباشد. تش تحریف شده تاش و به مفهوم خداوند و صاحب رئیس است. مال یعنی آبادی و گروه. بنابراین توشمال به معنی صاحب و رئیس آبادی است از نظر سلسله مراتب ایلیاتی مراتبی بالاتر از کدخدا و پائین تر از خان داشت.
[3] - ص 8 – تاریخ گیتی گشا – میرزامحمدصادق موسوی نامی اصفهانی – چاپ چهارم - 1368
[4]- ص 121 – تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوره افشاریه و زندیه – دکتر رضا شعبانی - 1378
5 - آینه عیب نما، نگاهی به دوران افشاریه و زندیه، علی جلال پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1397،ص 369