یکی از خصوصیات رفتاری رضا شاه که همه بدان اذعان دارند آن است که او فردی زنباره نبوده و برعکس فرزندانش و پادشاهان قاجار، تنها در محدودهی خاصّی به مسائل جنسی توجّه داشته و هرگز راه افراط را نپیموده است. حسین فردوست در این باره میگوید: « رضا شاه قبل از ازدواج با مادر محمّد رضا زمانی که واحدش در همدان مستقر بود با زنی ازدواج میکند به نام صفیّه و از او صاحب یک دختر بود به نام همدمالسّلطنه که اگر زنده باشد، گویا پس از انقلاب در ایران مانده است. رضا خان با این زن همدانی یک سال بیشتر زندگی نکرد و او را طلاق داد.[1]
همسر بعدی او تاجالملوک مادر محمّد رضا بود که خانواده او از مهاجرین بودند و پس از انقلاب بلشویکی روسیه از آذربایجان به ایران آمده بودند. پدر او میرپنج (سرتیپ) بود و در آن زمان برای رضا خان افتخاری بود که با یک دختر میرپنج ازدواج کرده است. رضا خان از این زن چهار فرزند داشت به نامهای شمس، محمّد رضا، اشرف و علیرضا.
رضا شاه در سال 1306 با زنی از خانواده قاجار ازدواج کرد به نام ملکه توران که غلامرضا از اوست. این زن را با وجودی که جوان و زیبا و سفید و موبور و بلندقد (برخلاف مادر محمّدرضا) و با تربیت و مؤدّب بود پس از یک سال طلاق داد. در همین یک سال همیشه میان مادر محمّد رضا و توران به علّت حسادت مادر محمّد رضا دعوا و جنجال بود. یکی دو سال بعد با دختری که او هم از خانواده قاجار بود (دختر مجللالدّوله) به نام عصمت ازدواج کرد و از او صاحب چهار پسر و یک دختر شد به نامهای عبدالرضا، احمدرضا، محمود رضا، فاطمه و حمیدرضا.[2]
رضا خان پس از تولد علیرضا (شاید از حدود سال 1301) دیگر با مادر محمّد رضا رابطه زناشویی نداشت و علت آن شاید خشونت مادر محمّد رضا بود. محمّد رضا پس از سفر سوئیس روزی به من گفت که پدرم میگوید از سن 35 سالگی نسبت به زن بیتفاوت بودهام. این حرف به نظر من صحیح است و او ارتباطات جنسی محدودی داشت. در زمان کودتا احتمالاً چهل ساله بود و پس از آن شنیده نشد که زنی به عنوان معشوقه داشته باشد و مادر محمّد رضا نیز با آن حسادتی که داشت هیچگاه از این حیث گِلهای نمیکرد یا حداقل من نشنیدم.»[3]
در باره چگونگی آشنایی رضا خان با صفیّه در همدان چنین آمده است: «در سال 1292 رضا خان که در اَتریاد (دسته سربازان) جدیدالتأسیس همدان مشغول خدمت بود خانهای تهیّه کرد و در همدان مستقر شد. رضا خان در همدان با فضلالله خان بصیر دیوان (سپهبد زاهدی) آشنا شد. در همدان همکاران رضا خان اغلب مجالس عیش و نوش ترتیب میدادند و زنهای زیبا در مجالس آنها زیاد بود. رضا خان که مدّتی بدون همسر بود در این مجالس شرکت میکرد و به زودی زنی به نام صفیّه را صیغه کرد. عدّهای میگفتند که چون صفیّه از رضا خان حامله شد، رضا خان ناچار شد او را صیغه کند. به هر حال بعد از چند ماه، رضا خان به کرمانشاه رفت و از آنجا به تهران منتقل شد و چون این زن بدون تکلیف مانده بود، رضا خان به فضلالله خان وکالت داد که او را طلاق بدهد. شرکت رضا خان در این مجالس عیش و نوش و خصوصاً این ازدواج بعدها موجب درد سرهایی شد و چندین نفر مدّعی شدند که فرزند رضا خان میباشند.»[4]
[1]. در بارۀ علت اختلاف و طلاق توران با رضاشاه، علاوه بر دعواهای ممتد تاجالملوک با توران که پایانی نداشت، مینویسند: «روزی سردارسپه که از وزارت جنگ بر میگردد به توران میگوید که چکمههایش را از پا درآورد که با امتناع توران روبهرو میشود و از آن به بعد، بین زن و شوهر دعوا و کار آنها به طلاق میانجامد»؛ ولی شاهپور غلامرضا در خاطرات خود دربارۀ علت طلاق مادرش میگوید: «توران روزی به رضا شاه میگوید: "واقعاً این بچه (غلامرضا) لیاقت آن دارد که تاج شاهی بر سر بگذارد» و بعد از آن، رضا شاه به فکر میرود که این رقیب محمّد رضا را با طلاقدادن مادرش کنار بگذارد.»
[2]. فردوست میگوید: «شیوۀ ارتباط رضا خان با عصمت بدین شکل بود که روزهای پنجشنبه ساعت نیم بعد از ظهر نزد عصمت میرفت و علت آن استحمام ایرانی (خزینه و دلاک) بود که بدان علاقه داشت و پنج بچهای که از عصمت پیدا کرد، در همین ساعات بود.»
[3]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 74.
[4]. علیرضا کمرهای، حکم میکنم، ص 35.
5- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 40